برچسب ها
برشی از کتاب زندگی در کمین پیرامون عملیات کربلای ۸
زمانی که یگان ما به عقب برگشت، دشمن آنجا را از صبح تا شب بمباران شیمیایی کرد تا از این طریق بتواند سازمان رزمی ما را برهم بزند. در این بمباران شیمیایی، نیرو‌های زیادی را از دست دادیم، اما بچه‌های ما مردانه و با شجاعتی وصف‌ناپذیر مقاومت کردند
کد خبر: ۱۲۹۰۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴

گفت‌و‌گوی «جوان» با امیرمجتبی جعفری از رزمندگان و محققان حوزه دفاع‌مقدس درباره عملیات والفجر یک
در طرح عملیات والفجریک اینطور عنوان شده بود که از جبال فوقانی به پایین تا پاسگاه فکه کمی از حالت رملی منطقه کاسته می‌شود. همینطور این محدوده ارتفاعات کمتری دارد و روی هم رفته عبور و مرور نیرو‌ها در این قسمت از فکه راحت‌تر صورت می‌گیرد. در این طرح پیش‌بینی شده بود که امکان تحقق بخشی از اهداف والفجر مقدماتی هم وجود دارد
کد خبر: ۱۲۹۰۹۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴

گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر سردار شهید علی کمیلی‌فر مسئول اطلاعات لشکر ولیعصر (عج) که فروردین سال ۶۷ آسمانی شد
یکی از همرزمان همسرم می‌گفت: علی قلب رئوفی داشت. با کوچک‌ترین ذکر مصیبتی به یاد ائمه و اهل بیت (ع) به خصوص سید و سالار شهدا آقا امام‌حسین (ع) اشکش در می‌آمد. بعضی اوقات جبهه خودمان را با حادثه کربلا مقایسه می‌کرد و می‌گفت: تصور کنید که اینجا چگونه است؟ آنجا چگونه بوده است؟ آنجا اسیر و جانباز داشتند اینجا هم همینطور
کد خبر: ۱۲۹۰۷۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۳

برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» پیرامون ماجرای کانال گردان‌های کمیل و حنظله
تانک‌های دشمن بچه‌ها را محاصره کرده بودند و توپخانه‌شان هم پیشروی کرده بود. اطراف رزمنده‌ها پر بود از موانع خورشیدی و مین که جلوی هر حرکتی را می‌گرفت. بسیاری از بچه‌ها برای در امان ماندن از آتش وارد کانال سوم شدند و تعداد زیادی هم در میان میادین مین و تپه‌های رملی گیر کرده بودند و به سختی این طرف و آن طرف می‌رفتند...
کد خبر: ۱۲۹۰۱۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۰

گفت‌و‌گوی «جوان» با یک راوی دفاع‌مقدس درباره منطقه فکه و شهدایی که تقدیم کرده است
سال ۱۳۷۰ اولین گروه تفحص با مسئولیت شهید علی محمودوند که بعد‌ها خود ایشان هم در عملیات تفحص و شهید شدند، به منطقه آمدند و ابتدا شهدایی را تفحص کردند که مثل شهدای منطقه فکه پیکرشان روی خاک‌ها مانده بود
کد خبر: ۱۲۹۰۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۰

گفت‌و‌گوی «جوان» با برادر شهید حسین رمضانی‌زاده  از شهدای عملیات فتح‌المبین
در مسیر با یکی از اهالی (البته مدتی بعد فرزندش به شهادت رسید) مواجه شدیم. او از وسایل همراه ما پرسید و ما هم ماجرای برق رساندن به گلزار شهدا و چرایی راه‌اندازی‌اش را بیان کردیم، اما وقتی از او برای کمک در برق‌رسانی به گلزار شهدا درخواست کردیم با تعجب به من گفت: بروید رد کارتان، آدم زیر خاک برق را می‌خواهد چکار؟» این جمله باعث خنده ما شد
کد خبر: ۱۲۸۹۹۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات یکی از رزمندگان واحد تبلیغات جنگ
پیکر شهدا را به رودسر آورده بودند و قرار شده بود که در فردای آن روز پیکر‌ها تشییع شوند، بنابراین باید تصاویر شهدا را می‌کشیدم تا تابلو‌ها پیشاپیش جمعیت تشییع‌کننده قرار بگیرند. در یک شب من ۱۳ تصویر شهدا را کشیدم و صبح آماده کردم. خیلی‌ها تعجب کرده بودند که تصویر نقاشی ۱۳ شهید چطور با این سرعت آماده شده‌اند
کد خبر: ۱۲۸۹۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

گفت‌و‌گوی «جوان» با جانباز حسن‌احمدی دستجردی از رزمندگانی که در نوجوانی به جبهه رفته بود
خیلی از دوستانم مثل شهیدان احمد فصیحی، حسین فصیحی، عباس فصیحی، غلامحسین مهدی‌زاده، محمد هاشم‌پور به شهادت رسیدند. حرف بچه‌های آن دوران در جبهه تأکید روی ولایت فقیه، رعایت حجاب و بیت المال بود. روحیه فداکاری بخشی از امداد‌های غیبی در جبهه‌ها بود. رزمنده‌ها وقتی لباس رزم می‌پوشیدند خیلی مواظب بودند که پاره نشود. اگر پاره می‌شد آن را می‌دوختند، نمی‌رفتند لباس تازه‌ای بگیرند
کد خبر: ۱۲۸۹۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸

گفت‌و‌گوی «جوان» با مادر شهید حمید پور‌جبار (عکاس جبهه) که درعملیات کربلای ۵ به شهادت رسید
وقتی رضایت من و پدرش را گرفت راهی شد. خیلی رفت و آمد. برای ما هم دیگرعادی شده بود. می‌دانستیم می‌رود و می‌آید، حتی مجروح. گاهی میان همه این رفت و آمد‌ها از جبهه برای ما می‌گفت از شهدا از رزمنده‌ها، از غیرت‌شان از رشادت و دلیری‌شان. حمید عکاس جنگ بود. خیلی هم خوب عکاسی می‌کرد. دوربین سلاحش شده بود. او از هنرش به خوبی استفاده می‌کرد. بار‌ها از شهدا و رزمندگان تصویر گرفت. تصاویری که برای همیشه ماندگار شد
کد خبر: ۱۲۸۹۵۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۷

گفت‌و‌گوی «جوان» با دکتر اصغرسمعیانی از رزمندگان دانشجوی دفاع‌مقدس
تازه صبح خوابم برده بود که شهید پالیزبان آمد و گفت: بچه‌های اصفهان خط طلائیه را شکستند. بیایید برویم. ما به یکی، دو خط جلوتر اعزام شدیم. اکبر مصداقی که معاون پالیزبان بود به ما که روی قبضه مالیوتکای طرح شهید ناهیدی بودیم، گفت: یکی از شما اضافه‌اید، اگر بروید مجروح می‌شوید. یک نفر داوطلبانه کنار برود. ولی شوق عملیات داشتیم و قبول نکردیم
کد خبر: ۱۲۸۹۵۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۷

خاطراتی از نوروز در جبهه‌ها در گفت‌و‌گو با یک رزمنده دفاع مقدس
نوروز سال ۶۳ در تهران بودم. آن سال عملیات خیبر از سوم تا ۲۲ اسفند ۶۲ انجام گرفت که باعث شهادت تعداد زیادی از بچه‌های همرزم‌مان شده بود، بنابراین یک نوروز عجیب و غمباری داشتیم. عراق در خیبر از بمب‌های شیمیایی استفاده کرد که خیلی مجروح دادیم. بیشتر روز‌های عید را در بهشت زهرا (س) و سرمزار دوستان شهیدم بودم
کد خبر: ۱۲۸۹۴۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۶

گفت‌وگوی «جوان» با چند رزمنده حاضر در عملیات والفجر ۱۰ در اسفند ۶۶ و فروردین ۶۷
یکی از رزمندگان می‌گوید: به اتفاق جمعی از همرزمان می‌خواستیم به مریوان برویم تا قبل از رفتن به مرخصی، حمامی کرده باشیم. همین حین صدای شلیک ممتد ضد هوایی به گوش رسید. آسمان را که نگاه کردیم، تعدادی جنگنده بعثی مشغول بمباران بودند. بعد دیدیم بمب‌هایی از روی آسمان به زمین برخورد کردند. خیلی از ما تا آن لحظه تجربه بمباران شیمیایی نداشتیم...
کد خبر: ۱۲۸۹۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۶

گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید محمد ملایی (ملاسرایی) از شهدای دفاع مقدس 
همسرم تعریف می‌کرد: همه جا با محمد بودم و یک روز دیدم محمد بعد از مرخصی آموزشی که به منزل آمده بود، حالش خیلی بد است. به او گفتم بیا برویم دکتر، ولی از دکتر رفتن طفره می‌رفت. چون آن روز محمد روزه بود، برای اینکه روزه‌اش باطل نشود حاضر بود درد را تحمل کند، ولی دکتر نرود
کد خبر: ۱۲۸۸۰۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷

مروری به عملیات والفجر ۱۰ در اسفند ۱۳۶۶
یکی از نکات بارز عملیات والفجر ۱۰، حملات دشمن به مردم خودش در استان سلیمانیه بود. از آنجا که بعثی‌ها نسبت به کرد‌های عراق به چشم کسانی نگاه می‌کردند که با ایران همکاری دارند، لذا در حالی که هنوز هیچ نیروی ایرانی وارد شهر حلبچه نشده بود، به شکل وحشیانه‌ای این شهر و روستا‌های اطرافش را بمباران شیمیایی کردند
کد خبر: ۱۲۸۷۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۶

خاطراتی از سردار شهیدحاج محمد ابراهیم همت در گفت‌و‌گوی «جوان» با یکی از همرزمانش
هواپیما‌های دشمن آنقدر در سطح پایین پرواز می‌کردند که به قول آقا فاضل پیچ‌های بدنه هواپیما مشخص بود. بر اثر این بمباران شدید، گردان تقریباً متلاشی شد. از شهدایی که نامشان در خاطرم هست ابراهیم حسامی، هاشم کلهر، حسین محمدی، رضا هاشمی و ابوالفضل شفیعی که همه پاسدار بودند به شهادت رسیدند. سه شهید اول که نام‌شان را بردم، پیکرشان متلاشی شد
کد خبر: ۱۲۸۷۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۶

خاطراتی از شهید محمدرضا تورجی‌زاده در گفت‌و‌گوی «جوان» با همرزم شهید
شهید محمدرضا تورجی‌زاده، فرمانده گردان یازهرا (س) رزمنده‌ای با روحیات معنوی بود. وی مداحی اهل‌بیت را می‌کرد و ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت. حاج امرالله تقیان از همرزمان تورجی‌زاده، شاهد نحوه مجروحیت و شهادت او بود و خاطراتی از شهید بزرگوار دارد که پیش رو دارید
کد خبر: ۱۲۸۷۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۵

گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهرزاده شهیدسید حسین صدری و نویسنده کتاب زندگینامه این شهید
نحوه شهادت سیدحسن غریبانه است. در واقع این اتفاق در ادامه راهی است که خودش برگزیده بود. او چندین بار در مناطق مختلف عملیاتی شیمیایی و مجروح شد و در نهایت در ۱۰ اسفند ۱۳۶۴ پس از تحمل رنج بسیاری که ناشی از جراحات شیمیایی بود، در بیمارستان امام خمینی (ره) به شهادت رسید. سید‌حسین حتی در بیمارستان هم به دکتر نگفت که شیمیایی شده است...
کد خبر: ۱۲۸۷۷۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۵

گفت‌و‌گوی «جوان» با فرزند شهید صادق صالحی طادی به مناسبت سالگرد شهادتش در ۲۳ اسفند ۶۳
یکی از همرزمان پدرم می‌گفت: «وقتی برای ساخت تکیه شهدا موزاییک لازم داشتیم، پولی در بساط نداشتیم که موزاییک بخریم. ناگهان شهید صالحی یک وانت پر از موزاییک آورد تا برای ساخت تکیه از آن استفاده کنیم. به او گفتیم پول خرید موزاییک‌ها را از کجا آوردی؟ صادق در جواب گفت: چند تکه وسیله خانه‌ام را فروختم تا توانستم پول خرید موزاییک را جور کنم.»
کد خبر: ۱۲۸۷۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۲

خاطره‌ای جالب از دوران دفاع مقدس در گفت‌وگوی «جوان» با یک رزمنده
روز بعد به دارخوین برگشتیم. یک روز تمام غیبت داشتیم. در دژبانی پادگان جلوی ما را گرفتند و گفتند شما باید دیروز عصر برمی‌گشتید نه امروز. بعد پاس‌بخش آمد و علت غیبت‌مان را پرسید. بچه‌ها هر کدام حرفی زدند و همین هم باعث شد کارمان خراب‌تر شود. من گفتم طوری نشده که به جای دیروز عصر امروز عصر آمدیم!
کد خبر: ۱۲۸۶۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۰

گفت‌وگوی «جوان» با جانباز سیدمحسن خوشدل از رزمندگان واحد ضد زره حاضر در عملیات اسفندماهی خیبر و بدر
در عملیات والفجر ۴ به یکی از بچه‌ها گفتم بیا یکی از ماشین‌های دشمن را با موشک مالیوتکا بزن. با دوربین نگاهی کرد و گفت نمی‌زنم. پرسیدم چرا؟ گفت انگار آمبولانس است. نمی‌خواست به مجروحان دشمن آسیب برساند، اما وقتی خودم خوب نگاه کردم دیدم اشتباه گرفته است و آن اتومبیل آمبولانس نیست، بلکه جیپ دشمن است که از دور اینطور دیده می‌شود
کد خبر: ۱۲۸۶۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۰

پربحث ترین