جوان آنلاین: مهدی شفیعی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: در هیپنوتیزم مبحثی عملی است که وقتی کسی را به خواب عمیق مغناطیسی فرو بَری و به دستش پیازی دهی و بگویی این سیب شیرین را بخور، او آن را، چون سیبی شیرین خواهد خورد! و اگر روی دستش یک دانه شن بگذاری و تلقین کنی که آن یک تکه زغال برافروخته است، دستش تاول خواهد زد! و حتی اگر بگویی پس از آنکه چشم باز کنی، همه چیز را خواهی دید جز مرا! او جز شما همه چیز را خواهد دید! اینها قصه نیست بلکه اثر شگفت تلقین بر ضمیر ناخودآگاه است. حال سؤال این است؛ چگونه میتوان اطمینان یافت که این نگاه ما نسبت به جهان، این برداشت ما از زندگی و این توصیف ما از پدیدهها، امری واقعی است و حاصل تلقین هیپنوتیزور بزرگ نیست؟!
دنیای ذهنی، هیپنوتیزور بزرگ است، برخوردار از انواع نیروهای مغناطیسی لطیف و ثقیل. ما نه فقط از دوران کودکی بلکه حتی از آن زمان که شکلی جنینی داشتیم مورد هجوم انواع تلقینات مستقیم و غیر مستقیم بودهایم. ما خوابزدگان - جز اندک بیدارشدگان - همگی در خواب مغناطیسی راه میرویم، جدال میکنیم، میخوریم، میخندیم، گریه میکنیم، به دست میآوریم و از دست میدهیم. ما به جای جهان هستی، خواب خود را میبینیم و همواره به تحلیل همان مشغولیم. ما دچار تلقینات و شرطی شدگیهای بسیاریم. آنچه از جهان میبینیم و از آن برداشت میکنیم، تنها یک توصیف از جهان است، حال آنکه جهان را توصیفات بیشمار است. اما ما تحت تأثیر تلقینات بسیار و مکرر، تنها به همین یک توصیف خودمان چسبیدهایم. گرفتار آنیم و این مشکلی اساسی است که رفع آن تنها از مراقبهای عملی بر میآید. برای آن که جهان را آنچنانکه هست، ببینیم و زنده دریافتش کنیم، «مراقبه» امری ضروری است، زیرا خالی شدن از برداشتها و رها گشتن از شرطی شدگیها، حیاتی است. مراقبه اصیلی که ذهن تاریک اندیش را متوقف و درون را آرام و خالی از اضطراب کند، توانایی آن را دارد که دیوارههای هر هیپنوتیزمی را قدرتمندانه فرو ریزد. و، چون این شود، تازه آنگاه است که در مییابیم: «مِن اَینَ و فِی اَینَ و اِلَی اَینَ» (از کجاییم و در کجاییم و به کجاییم)! مراقبه هر هیپنوتیزمی را میشکند.