جوان آنلاین: چهرههای مشهوری که سه سال پیش و به دنبال حوادث سال ۱۴۰۱، سودای رفتن از زادگاه و وطن به سرشان زد، هیچگاه تصور نمیکردند، آنقدر زود، غم و مصائب غربت در دلشان ریشه کند. آنها که در رسانههای عمومی اینگونه با ناراحتی از تنهایی و روزگار دور از وطن صحبت میکنند، قطعاً در خلوتشان روزی هزار بار بابت رفتنشان، افسوس میخورند.
حمید فرخنژاد، اشکان خطیبی، برزو ارجمند و پرستو صالحی سرشناسترین چهرههایی بودند که پس از اتفاقات سال ۱۴۰۱ از کشور خارج شدند و خیلی زود دست به فعالیت علیه حکومت زدند. این چهرههای هنری در فضای هیجانزده آن روزها، خود را فاتح و پیروز در نقش لیدرهایی میدیدند که قرار است نقش قهرمان را برعهده بگیرند. پس از فروکش کردن هیجانات، خیلی زود مشخص شد راه این بازیگران اشتباه بوده است. این چهرهها در ایران شرایط کاری و مالی خوبی داشتند و در طول سال در فیلمها و برنامههای مختلفی حضور پیدا میکردند، اما رفتن از ایران و بودن در کشوری غریب باعث از بین رفتن سرمایه اجتماعی آنها شد. آنان در داخل کشور، چهرههایی مطرح و سرشناس بودند و در خارج از ایران، کسی اهمیتی به کار و هنرشان نمیدهد. این چهرهها فکرش را هم نمیکردند آنقدر زود از نقش قهرمانهای مبارز بیرون بیایند و در قالب آدمهایی شکسته خورده در حسرت روزگار گذشتهشان بمانند.
ما ماندیم و موبایلمان!
فرخنژاد که زمان حضورش در ایران، یکی از بازیگران پرکار سینما بود، حالا در امریکا به دنبال کار و محبوبیت میگردد. او به تازگی در گفتوگویی پر از حسرت و ناامیدی از روزهای سختش در امریکا صحبت کرده و یاد روزهای فعالیتش در ایران افتاده است.
فرخنژاد میگوید: به شهادت اهالی سینما بازیگری بودم که دستمزد بالایی داشتم و خیلی کار میکردم. چیزی که فکر میکردم اتفاق نیفتاد و در نهایت ما ماندیم و موبایلمان!
فرخنژاد رفتن از ایران برای بازیگری را که در ایران در اوج شهرت بوده اتفاقی سخت میداند و از دست دادن جایگاه اجتماعی و هنریاش برایش ناخوشایند و آزاردهنده است.
او در طول صحبتهایش با ابراز ناراحتی از کسانی که زیر پستهایش در شبکههای اجتماعی به او لقب وطنفروش میدهند، توضیح میدهد که در امریکا مردم بیشتر علاقه دارند به کنسرت بروند و علاقهای به سینما و تئاتر ندارند و به همین خاطر حمایتی از او نشده است!
اشکهای اشکان
خطیبی نیز چهره سرشناس دیگر سینما و تلویزیون است که شرایط کاری خوبی در ایران داشت. این بازیگر در وضعیت بدی از ایران خارج شد و مدتی فعالیت زیادی در فضای مجازی و جمعهای خارج از کشور داشت و پس از افتادن آبها از آسیاب حالا به یاد روزهای بودنش در ایران افتاده است.
خطیبی در گفتوگویی که با بغض و ناراحتیاش همراه بود، از تنها گذاشتن شاگردانی که تربیت کرده بود، سخن میگوید. او از حسرتهایش سخن به زبان میآورد و میگوید: «من طی دو سال و نیم شمعم را اگر چهار سر داشت، از چهار سر سوزاندم. اگر قرار باشد به ایران بروم اولین جایی که میروم سر مثلاً مزار مادربزرگم یا اگر نباشد، هر جا که هست. فکر میکنم سریع میروم سراغ بچههایم، من صد و خردهای بچه ایرانی، شاگردهایی که خودم بیشتر از ۱۰ سال پرورششان داده بودم و واقعاً پدرشان بودم و هستم هنوز، رها کردم. من آمدم و کار خوبی نکردم، اشکم از روی ناراحتی نیست، بلکه از روی خشم است.»
خطیبی پیش از این هم از سختیهای زندگی در اروپا گفته بود و شرایطش را چنین توضیح داده بود: «خودم به همه چیز پشت پا زدم؛ در ایران همه چیز داشتم و مدیر بودم! اگر اشتباه کردیم همگی با هم اشتباه کردیم. باید کاری را پیش ببرم که به هزینههای زندگیام کمک کند. زندگی کردن در اروپا به هر حال کار راحتی نیست. خیلی سخت است و فکر میکنم بهایی که من دادهام بهای سنگینی بوده و به قیمت از دست دادن خیلی از چیزها تمام شده است.»
داغ بودیم و نفهمیدیم
صالحی، بازیگر دیگری بود که در جریان حوادث سال ۱۴۰۱، واکنشهای تند و هیجانانگیزی از خود نشان میداد. او در شبکههای اجتماعی خیلی فعال بود و از هر موقعیتی جهت فعالیت سیاسی استفاده میکرد. پس از آرام شدن شرایط و از بین رفتن هیجانات، صالحی با ناراحتی زیادی از وضعیت بد اقتصادیاش در خارج از کشور صحبت کرد و درخواست بازگشت به ایران را داد.
صالحی در صحبتهایش در مورد بازگشت به ایران چنین گفت: «چند ماهی است که برای بازگشت به کشورم به همراه مادرم درخواست دادهام و دلایل زیادی برای بازگشت به ایران دارم. مادر من در سن و شرایط فیزیکی قرار دارد که آوردنش به کشور دیگر اشتباه بزرگی بود که از من سر زد و از اینجا از وی میخواهم که مرا حلال کند که چه به لحاظ روحی و چه به لحاظ جسمی آسیب دید.»
مهناز افشار نیز قبلاً در یکی از گفتوگوهایش بابت خارج شدن از کشور ابراز ندامت کرده و گفته بود: «برای من که کارنامه فعالی در پرده سینمای ایران داشتم، بحران بیکاری پس از مهاجرت، دوران سختی را رقم زد و مرا به ورطه ناامیدی و بیاعتمادی در غربت کشاند؛ باید بگویم که داغ بودم و نفهمیدم!»
تجربه این چهرههای سرشناس نشان میدهد هنرمندان در شرایط بحرانی و هیجانی، ذهن تحلیلگر ندارند و نمیتواند وقایع و شرایط اجتماعی و سیاسی را به درستی تحلیل کنند. آمدن ترامپ و قطع شدن بودجه برخی سازمانها و رسانههای فارسیزبان وضعیت کاری را برای این چهرهها خیلی سخت کرده است.
همچنین این بازیگران توقع داشتند، ایرانیان خارج از کشور حمایت زیادی از آنها داشته باشند، ولی چنین چیزی در واقعیت اتفاق نیفتاد تا حس سرخوردگی آنها دوچندان شود. این چهرههای مشهور در خارج از کشور دیگر آن سرمایه اجتماعی را ندارند و فضای زندگی برایشان کاملاً متفاوت شده است.
قطعاً این افراد، درسهای زیادی از وضعیت سالهای اخیرشان گرفتهاند. حتماً آنها فهمیدهاند که هیچ کجا مثل زادگاه و سرزمین مادریشان نمیشود و بودن در ایران و نفس کشیدن کنار هموطنانشان از هر چیز دیگری باارزشتر است. آنها پشیمان و افسرده از کارهایشان، افسوس میخورند کهای کاش هیچ وقت به وطنشان پشت نکرده بودند.