جوان آنلاین: برعکس خیلی از کشورهای دنیا که برای پیدا کردن و دادن حس غرور به مردمانشان همیشه دست به دامن تخیل نویسندهها و افسانههای هالیوودی میشوند. تاریخ این مرز و بوم پر است از مردان و زنانی که منش و روایتهایشان آن قدر بزرگ هست که افسانهها و قصههای کهنمان جذابیتشان را به الهام گرفتن از آنها مدیون باشند. از رستمی که به قول فردوسی یلی بود در سیستان تا چهرههای دفاع مقدس تاریخ معاصر خودمان که سرشار از چهرههایی است که هرکدامشان برای دادن حس افتخار به یک ملت کفایت میکنند.
به گزارش مهر، یکی از این آدمها سرلشکر شهید صیاد شیرازی است کسی که طبق تقویم خورشیدی حوالی بهار به دست منافقین به شهادت و بعد از سالها خدمت و شجاعت بی دریغ برای آب و خاکش به همرزمان شهیدش پیوست. به همین بهانه نگاهی کوتاه به نقاط عطف زندگی این قهرمان بزرگ ایرانی انداختیم.
یک خیابان سهم یک افسانه نیست!
این را همه ما میدانیم که اهالی و متولیان فرهنگ طی این سالها در معرفی زوایای درخشان زندگی قهرمانان تاریخمان انقدر کم کاری کردهاند که حالا وقتی اسم شهید صیاد شیرازی به گوش خیلیها میرسد آنها بیشتر به جای سوابق درخشان و دلاوریهای او به یاد بزرگراهی میافتند که دو سر پایتخت را به هم میرساند. اگر خودتان دست به سرچ شوید و نام صیاد شیرازی را جستوجو کنید خواهید فهمید که او متولد سال ۱۳۲۳ در روستای کبود گنبد خراسان رضوی است. او بعدها به خاطر شغل پدر، کودکی خود را در شمال ایران و در شهرهایی مثل آمل و گرگان گذراند. در ۲۰ سالگیاش یعنی سال ۱۳۴۳ تصمیم گرفت که وارد دانشکده افسری شود. صیادشیرازی بعد از به اتمام رساندن دوران تحصیلش در این دانشکده سال ۱۳۴۶ در رسته توپخانه وارد لشکر ۲ تبریز شد و بعدها در مرزهای غرب کشور به عنوان افسر دیدبان توپخانه و معاون آتشبار خدمت کرد. جالب است بدانید که او اوایل دهه ۵۰ برای یادگیری زبان انگلیسی راهی تهران شد و بعدها به خاطر تسلط قابل توجهش بر این زبان به عنوان یکی از استادان زبان ارتش هم شناخته میشد. از آن جالبتر اینکه در سال ۱۳۵۲ این قهرمان ایرانی از طرف ارتش ایران برای تکمیل تخصصهای توپخانهای خود به آمریکا اعزام شد تا جایی که او بعدها دوره هواسنجی بالستیک توپخانه را با کسب امتیاز ممتاز از بین ۲۰ افسر ایرانی و آمریکایی تمام کرد.
یک «همیشه سرباز» برای وطن
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و پیوستن ارتش به مردم انقلابی عدهای در به کارگیری ارتش قبل از انقلاب در امور کشور گارد جدی داشتند. این در حالی بود که افرادی مثل شهید صیاد شیرازی در ارتش علاوه بر تبحر و انضباط، او را به تدین و پایبندی به اسلام میشناختند. او با شکل گرفتن انقلاب ۵۷ جزو اولین افرادی بود که به کمک مردم انقلابی پرداخت و سعی در جذب همکاران نظامی خود به انقلاب در پادگان اصفهان داشت؛ تا جایی که شهید چمران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در صحن مجلس طی یک نطق تاریخی به دفاع جانانه از این شهید پرداخت. این در حالی است که صیاد شیرازی قبل از انقلاب هم هنگام ازدواج با عفت شجاع به دلیل سوابق مبارزات انقلابی پدر همسر با مخالفت رو به رو شده بود. با همه این فراز و فرودها او سرانجام سال ۶۰ بعد از شهادت تیمسار فلاحی با حکم امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد.
صیاد شیرازی و دستور خلع بنیصدر
پس از اینکه صیاد شیرازی به عنوان فرمانده کل قوا منصوب شد بعد از مدتی تعللهای او مقابل تجاوز بعثیهای عراق به خاک ایران و کمک به جبهههای خودی حسابی دردسرساز شد. این رفتار رئیس جمهور وقت باعث شد تا صیاد شیرازی نسبت به عملکردهای بنیصدر همراه با انتقادات شدیدی باشد تا جایی که او نیز این انتقادات را برنتابید و دستور خلع نظامی صیاد را صادر کرد؛ اما بعد از برکناری و فرار بنیصدر و با آمدن شهید رجایی، صیاد بار دیگر با دریافت دو درجه به ارتش بازگشت و قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را با نام قرارگاه حمزه سیدالشهدا علیه السلام تأسیس کرد.
رشادتهای غیرقابل فروش!
فضای مجازی و کتابهای دفاع مقدسی پراست از خاطرات و روایتهایی که اگر آنها را دنبال کنید سر کلاف آنها به صیادشیرازی میرسد؛ ولی یکی از این خاطرات شنیدنی از همرزمان این شهید به باز پس دادن زمینی است که به او داده شد در این خاطره آمده: «دوستان صیاد شیرازی که از نزدیک وضع مالی او را میدانستند، از رئیس بنیاد شهید خواستند به فرمانده نیروی زمینی که جانباز هم بود، قطعه زمینی بدهند. رئیس بنیاد هم که از زندگی او بی اطلاع نبود، موافقت کرد. دوستان برای این که او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به کار ساختمان سازی شدند. تا این که در نیمه کار صیاد فهمید. چنان عصبانی شد که حتی صدایش میلرزید. شاهدان ماجرا اذعان میکنند که هر گز او را چنین ندیده بودند. صیاد شیرازی بعد برای رئیس بنیاد شهید نامهای نوشت به این مضمون: «اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس میکنم به ازای رسیدن به مسکن، بهای گرانی را دارم میپردازم، آن هم ثمره همه مجاهدتهای فی سبیل اللهی (که اگر خداوند آن را تأیید فرماید) که قلبم رضایت نمیدهد چنین شود. لذا با توجه به این که خدا میداند، نه تنها خود را لایق چنین عنایاتی از جمهوری اسلامی نمیدانم بلکه هم چنان مدیون هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم، عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم. قاطعانه اقدام فرمائید که ساختمان نیمه کاره مسکن این جانب را از طرف بنیاد شهید تحویل گرفته و فقط مخارجی را که اضافه بر وام واگذاری (مبلغ چهارصد هزار تومان) هزینه شده است، به ما پرداخت نمایند تا به صاحبانش مسترد نمایم»
مردی که کابوس منافقین شد
هنوز مهر قطعنامه ۵۹۸ ایران و عراق مبنی برپایان جنگ خشک نشده بود که درست یک هفته بعد منافقین سربازان خود را از مرزهای غربی طی عملیاتی که نام آن را فروغ جاویدان گذاشته بودند راهی ایران کردند. حالا این شهید صیاد شیرازی بود که در عملیات مرصاد باید مقابل این گروه از خاک وطن دفاع میکرد. خود صیاد شیرازی در خاطراتش درباره این واقعه تاریخی که در نهایت ۲ هزار نفر از منافقین را به هلاکت رساند میگوید: «بعد از حکم مأموریت من شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. صبح روز پنجم مرداد عملیات مرصاد با رمز یا علی (علیهالسلام) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام بر پا شد که زمانی برای پشیمانی نماند.» همین اتفاق باعث شد که اعضای منافقین تا همیشه کینه این قهرمان ایرانی را به دل داشته باشند؛ تا جایی که در سال ۷۸ درست ۱۵ روز بعد از اینکه او به درجه سرلشکری رسیده بود. جلوی درب منزل و در ماشین خودش توسط یکی از اعضای منافقین که لباس رفتگری داشت به شهادت رسید. ناگفته نماند که انتقام این شهید دو ماه بعد طی عملیات رضوان که با همکاری نیروی هوایی سپاه پاسداران با همکاری وزارت اطلاعات، صورت میگرفت انجام شد. آنها با موشک باران پادگان اشرف زهره قائمی که طراح ترور صیادشیرازی بود را به هلاکت رساندند.