جوان آنلاین: اندیشکده «مرکز مطالعات راهبردی و بینالملل» در گزارشی نوشت: از زمان آغاز به کار دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، اختلافات راهبردی میان ایالات متحده و اسرائیل در مورد بهترین روش مقابله با گسترش سلاحهای هستهای ایران افزایش یافته است. ترامپ از همان آغاز مراسم تحلیف خود، مخالفت با اقدام نظامی را اعلام کرد و گفت میخواهد موفقیت را با «جنگهایی که واردشان نمیشویم» بسنجد. این بیمیلی به درگیریهای خارجی، دلیل ترجیح او برای یک راهحل دیپلماتیک برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است؛ چیزی که در نامه اخیر او به رهبر ایران، برای پیشنهاد مذاکره نمایان شد.
به گزارش ایرنا، اما این رویکرد دیپلماتیک آمریکا با رویکرد مورد علاقه اسرائیل یعنی اقدام نظامی پیشدستانه تفاوت دارد.
آیا سیگنالهای متفاوت از سوی دولت ترامپ موجب تضعیف همسویی راهبردی با اسرائیل درباره ایران میشود؟
نویسنده این مطلب در ادامه ادعا میکند: بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسرائیل، از بازگشت ترامپ به کارزار «فشار حداکثری» استقبال کرده و گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه او به ارتش دستور داده برای حمله به ایران در اواسط سال ۲۰۲۵ آماده باشد. اقدامات پیشین اسرائیل، حمله هوایی به عراق در ۱۹۸۱، سوریه در ۲۰۰۷، و ایران در ۲۰۲۴، و همچنین عملیات خرابکاری در سالهای ۲۰۲۰، ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ نشان داده که از رویکرد پیشدستانه دفاع میکند.
این اختلافات بنیادین پرسشهایی اساسی برای سیاستگذاران آمریکایی مطرح میکند: آیا این سیگنالهای متفاوت از سوی دولت ترامپ موجب تضعیف همسویی راهبردی، اعتماد و حتی هماهنگی با اسرائیل درباره ایران میشود؟ تحولات ژئوپلیتیکی مرتبط با برنامه هستهای ایران چگونه ممکن است بر این تنشها تأثیر بگذارد؟
سؤال اول: راهبرد دولت ترامپ برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای چیست؟
راهبرد دولت ترامپ در قبال ایران از رویکرد تمرکز بر فشار اقتصادی حداکثری در دوره اول، به راهبردی ترکیبی در دوره دوم تغییر یافته که شامل دیپلماسی، تهدید نظامی، و تحریمهاست. در دوره نخست، ترامپ با انتقاد از برنامه جامع اقدام مشترک، توافقی که با محدودسازی غنیسازی اورانیوم و توسعه سانتریفیوژها در ازای لغو تحریمها همراه بود، از آن خارج شد. او بهویژه به بندهای غروب توافق، ناکامی آن در مهار نیروهای تحت حمایت ایران، و عدم محدودیت بر برنامه موشکی ایران اعتراض داشت. این مسائل به خروج آمریکا از برجام در می ۲۰۱۸ و آغاز کارزار فشار حداکثری منجر شد.
در دوره دوم، دولت ترامپ رویکردی را در پیش گرفته که ترکیبی از پیشنهاد مذاکره، تهدید نظامی و فشار اقتصادی است. با این حال، سیاست ترامپ در قبال ایران با ابهام همراه بوده که بخشی از آن ناشی از اختلافات درون کابینه، پایگاه حزب جمهوریخواه، و تمایل ترامپ به حفظ چهرهای صلحطلب در کنار نمایش قدرت نظامی است.
مشاوران او بر سر رویکرد مناسب، حمله، تحریم یا مذاکره و دامنه توافق آتی اختلاف نظر دارند. وزیر خارجه مارکو روبیو و مشاور امنیت ملی والتز از دیپلماسی همراه با تهدید حمایت میکنند، در حالی که معاون رئیسجمهور جی. دی. ونس با مداخله نظامی مخالف است. والتز خواستار «برچیدن کامل» برنامه هستهای ایران شده، در حالی که فرستاده ویژه خاورمیانه، استیو ویتکوف، بر برنامه راستیآزمایی تأکید دارد.
گرچه کمپین فعلی فشار حداکثری ممکن است رضایت نئومحافظهکاران انزواگرا، جمهوریخواهان سنتی و اسرائیل را تأمین کند، اما این تعادل چه طراحیشده باشد یا ناشی از اختلافات داخلی، پایدار نخواهد بود. با پایان یافتن مهلت دو ماهه، دولت مجبور خواهد شد بین تشدید تنش، مذاکره یا عقبنشینی یکی را انتخاب کند.
سؤال دوم: اسرائیل تهدید برنامه هستهای ایران را چگونه میبیند و سیاستهای ترجیحیاش چیست؟
اسرائیل برنامه هستهای ایران را تهدیدی وجودی میداند و در برابر آن رویکردی چندجانبه شامل عملیات نظامی و خرابکاری را اتخاذ کرده است. دکترین «بگین»، که پس از حمله ۱۹۸۱ به راکتور «اوسیراک» عراق شکل گرفت، بیانگر تعهد اسرائیل به اقدام پیشدستانه علیه تهدیدهای هستهای منطقهای است.
در ماههای اخیر، همزمان با پیشرفتهای هستهای ایران، اسرائیل اقدامات پیشگیرانه خود را شدت بخشیده است. به عنوان نمونه، در ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ اسرائیل حملهای هوایی انجام داد که بهطور جدی به سامانههای دفاعی ایران آسیب زد. حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ باعث شده نتانیاهو تمایل بیشتری به ریسکپذیری نشان دهد. در حالی که در گذشته از اقدام نظامی علیه ایران خودداری میکرد، اکنون فضای سیاسی داخلی و جایگاه خودش، انگیزه بیشتری برای عمل به او داده است.
اسرائیل همواره نسبت به راهحلهای دیپلماتیک مانند برجام بدبین بوده است.
اسرائیل همواره نسبت به راهحلهای دیپلماتیک مانند برجام بدبین بوده و معتقد است بندهای غروب توافق، عدم دسترسی کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اجازه غنیسازی اورانیوم، خطر اشاعه منطقهای را افزایش میدهند.
نتانیاهو بارها برجام را «اشتباهی تاریخی» خوانده و به شدت با آن مخالفت کرده است. او از خروج ترامپ از توافق در سال ۲۰۱۸ بهعنوان یک «اقدام تاریخی» یاد کرد و از بازگشت به فشار حداکثری حمایت کرده است.
نتانیاهو میگوید: «توافقهایی که زیرساختهای هستهای ایران را برنمیچینند، برنامه هستهایاش را متوقف نمیکنند بلکه فقط پول در اختیار نیروهای مورد حمایت ایران قرار میدهند.» اسرائیل خواهان اقدام نظامی جدی است و معتقد است بدون مشارکت ایالات متحده، حمله مؤثر به تأسیسات پراکنده و مستحکم ایران ممکن نیست.
سؤال سوم: آیا فروش تسلیحات آمریکا به اسرائیل و استقرار نیروهایش در منطقه با رویکرد دیپلماتیک واشنگتن همخوانی دارد؟
فروش تسلیحات آمریکا به اسرائیل و استقرار نیروها در منطقه همواره با ترجیح اعلامشده ترامپ به دیپلماسی همراستا نیست. یکی از نخستین فرمانهای اجرایی او اجازه ارسال بمبهای سنگرشکن MK-۸۴ به اسرائیل بود؛ تسلیحاتی که پیشتر به دلیل احتمال استفاده در غزه مسدود شده بود. این بمبها برای تخریب تأسیسات مستحکم مانند فردو یا نطنز کافی نیستند، اما در حملات هوایی مشترک برای اهداف کمعمق مرتبط با برنامه هستهای مانند تأسیسات سانتریفیوژ یا تحقیقات موشکی قابل استفادهاند.
دولت ترامپ از تهدید تشدید تنش بهعنوان اهرم چانهزنی استفاده میکند.
آمریکا همچنین بمبافکنهای B-۲ را در جزیره دیگو گارسیا مستقر کرده که در صورت تجهیز به بمبهای فوقسنگین GBU-۵۷ میتوانند تأسیسات مستحکم را در حملات متوالی نابود کنند. در کنار این اقدامات، آمریکا حملات هوایی و دریایی علیه اهداف یمن انجام داده تا ضمن باز کردن مسیرهای کشتیرانی، پیام هشدارآمیزی به تهران بدهد.
این اقدامات در مجموع بیانگر موضعگیری راهبردی برای فشار بر ایران در آستانه مهلت دوماهه مذاکرات است. با ارسال همزمان سیگنالهایی مبنی بر آمادگی برای اقدام نظامی و تحمل محدود نسبت به حملات اسرائیل، دولت ترامپ از تهدید تشدید تنش بهعنوان اهرم چانهزنی استفاده میکند.
ترامپ با سبک مذاکره مبهم، غیرقابل پیشبینی و همراه با درخواستهای حداکثری، احتمالاً این موضعگیری نظامی را نه تناقض، بلکه برگ برنده میبیند. این رویکرد در تهدید اخیر او مشهود است: «اگر توافق نکنند، بمبارانی در پیش خواهد بود ... چنانکه تاکنون ندیدهاند.»
سؤال چهارم: این اختلافات راهبردی چه تأثیری بر روابط ترامپ و نتانیاهو داشتهاند؟
در ظاهر، ترامپ و نتانیاهو روابط نزدیکی دارند. ترامپ قبلاً از نتانیاهو و همسرش در «مارالاگو» پذیرایی کرده، سفارت آمریکا را به پیشنهاد او به بیتالمقدس منتقل کرده، درباره تصرف غزه با او صحبت کرده، و در آغاز دوره دوم ریاستجمهوری، نتانیاهو را بهعنوان نخستین رهبر خارجی به کاخ سفید دعوت کرده است.
در آن دیدار، نتانیاهو ایران را تهدیدی مستقیم نهتنها برای اسرائیل بلکه برای آمریکا معرفی کرد و گفت: «ما درباره ایران دیدگاه مشترک داریم. همان ایرانی که سعی کرد ما را بکشد، شما را آقای رئیسجمهور و مرا از طریق نیروهای تحت حمایتش. ما متعهد به عقب راندن تجاوزات ایران و جلوگیری از دستیابیاش به سلاح هستهای هستیم.»
ترامپ در دوره دوم برخلاف دوره اول، به توصیههای نتانیاهو در مورد نحوه برخورد با ایران گوش نداده است.
اما در عمل، ترامپ در دوره دوم برخلاف دوره اول، به توصیههای نتانیاهو در مورد نحوه برخورد با ایران گوش نداده است. در ۲۰۱۸، هر دو از برجام متنفر بودند و اطلاعاتی که موساد از تأسیسات ایران به دست آورده بود، بر تصمیم ترامپ برای خروج از توافق تأثیر گذاشت. اما پس از خروج آمریکا، ایران فعالیتهای هستهایاش را گسترش داده، سطح ذخایر اورانیوم را بالا برده، و ظرفیت غنیسازی خود را افزایش داده است. این تحولات ممکن است ترامپ را به تجدیدنظر و تمایل به دیپلماسی در دوره دوم سوق داده باشد.
در حالی که نتانیاهو مستقیماً درباره پیشنهاد مذاکره ترامپ اظهارنظر نکرده، تیم او بهشدت تلاش میکند تا آمریکا را به تعیین ضربالاجل برای پایان فشار حداکثری وادارد. در اواخر مارس، هیأتی به سرپرستی وزیر امور راهبردی اسرائیل، «رون درمر»، به واشنگتن سفر کرد تا در این خصوص رایزنی کند.
همزمان با حرکت ترامپ میان دیپلماسی و قدرتنمایی نظامی، بدبینی اسرائیل نسبت به مذاکره میتواند به اصطکاک بینجامد، بهویژه اگر توافق احتمالی خواستههای امنیتی اسرائیل را تأمین نکند. با نزدیک شدن به پایان مهلت دوماهه، توانایی دو متحد برای آشتی دادن دیدگاههایشان نقش کلیدی در تصمیمگیری نهایی درباره حرکت به سوی مذاکره یا تشدید تنش خواهد داشت.
سؤال پنجم: فراتر از آمریکا و اسرائیل، سایر بازیگران چه نقشی در دینامیک ژئوپلیتیکی برنامه هستهای ایران دارند؟
روسیه، چین، کشورهای خلیج فارس و سه کشور اروپایی (آلمان، بریتانیا، فرانسه) در آینده مذاکرات نقش مهمی خواهند داشت یا بهعنوان وزنههای متعادلکننده در برابر نفوذ غرب یا بهعنوان میانجیهای ثباتبخش منطقهای. روسیه و چین اخیراً گفتوگوهای سهجانبهای با ایران برگزار کردهاند و تأکید کردهاند که هر مذاکرهای باید بر پایه «احترام متقابل» و رفع کامل تحریمها باشد.
هرچند هر دو کشور با تسلیحاتی شدن برنامه هستهای ایران مخالفاند، اما رویکردهایشان تفاوتهایی دارد: چین به جریان آزاد انرژی از خاورمیانه وابسته است، در حالی که روسیه، که از نظر نفتی خودکفاست، توافق هستهای را ابزاری برای کسب امتیاز از آمریکا میبیند. این تفاوتها نشان میدهد که روسیه تحمل بیشتری برای بیثباتی منطقه دارد، چه از طریق درگیری محدود، شکست مذاکرات، یا نزدیکشدن ایران به آستانه هستهای.
مشارکت روسیه و چین و نقش اروپا و خلیج فارس منافع متضادی را وارد صحنه میکند که ممکن است همسویی آمریکا و اسرائیل را تضعیف یا دگرگون کند.
اروپا و کشورهای خلیج فارس برای تضمین دوام هر توافقی و پذیرش منطقهای آن حیاتی خواهند بود. در حالی که ترامپ خواهان گفتوگوی مستقیم بود، کشورهای E ۳ از نوامبر ۲۰۲۴ تا مارس ۲۰۲۵ چهار بار با مقامهای ایرانی مذاکره کردند. آنها در حفظ برجام پس از خروج آمریکا نقش کلیدی داشتند و با پایان سازوکار اسنپبک در اکتبر، خواهان حضور در مذاکرات جدید خواهند بود.
تعامل با امارات و عربستان نیز برای کاهش تهدیدات ادراکشده و مشروعیت توافق لازم است. نامه ترامپ در مارس توسط «انور قرقاش»، مشاور دیپلماتیک ارشد امارات، به ایران رسانده شد که همچنین خواستار میزبانی مذاکرات بود. اما ایران ترجیح داد عمان نقش میانجی را ایفا کند.
مشارکت روسیه و چین و نقش اروپا و خلیج فارس منافع متضادی را وارد صحنه میکند که ممکن است همسویی آمریکا و اسرائیل را تضعیف یا دگرگون کند. رابطه این دو در برابر چالش هستهای ایران ترکیبی از همراستایی راهبردی و تفاوت در ترجیحات است.
هر دو ایران را «تهدید» میدانند، اما رویکردهایشان متفاوت است: دولت دوم ترامپ میان دیپلماسی و بازدارندگی نظامی در نوسان است، در حالی که اسرائیل طرفدار اقدام پیشدستانه و فشار مستمر است. مهلت دوماهه مذاکره در میانه تحولات ژئوپلیتیکی و تحرکات نظامی منطقه، چالش اساسی برای حفظ این همسویی را عمیقتر خواهد کرد.