اخبار كلی
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید محمد ملایی (ملاسرایی) از شهدای دفاع مقدس 
همسرم تعریف می‌کرد: همه جا با محمد بودم و یک روز دیدم محمد بعد از مرخصی آموزشی که به منزل آمده بود، حالش خیلی بد است. به او گفتم بیا برویم دکتر، ولی از دکتر رفتن طفره می‌رفت. چون آن روز محمد روزه بود، برای اینکه روزه‌اش باطل نشود حاضر بود درد را تحمل کند، ولی دکتر نرود
فرازی از زندگی جهادی سردار شهید اکبر زجاجی برگرفته از کتاب «اطلس لشکر ۲۷»
اکبر زجاجی روز ۴ خرداد ۱۳۳۸ در شهر کاشان متولد شد. او دوره ابتدایی را در دبستان شهید جهانی و سوزنچی این شهر گذراند. در سال ۱۳۵۰ نیز در دبیرستان، مشغول تحصیل شد. سپس به هنرستان نساجی کاشان رفت و بعد از هنرستان، وارد انستیتو فناوری اصفهان شد. ورود او به انستیتو اصفهان با اولین جرقه‌های حرکت‌های انقلابی هم‌زمان شد. 
گفت‌وگوی «جوان» با برادر شهید علی حسین عسکری  که در کربلای ۴ مفقودالاثر و در کربلای ۵ تشییع شد
 شهید علی حسین عسکری متولد سال ۱۳۳۳ در روستای دقوق آباد (نوق) از توابع شهرستان رفسنجان استان کرمان بود. او فرزند پنجم خانواده بود. من و برادرم هم مدرسه‌ای بودیم. در آن زمان محرومیت زیاد بود و مدرسه‌ها دیر تشکیل شدند. او شاگرد اول مدرسه و در هر درسی اولین نفر بود. استعدادش در هر رشته‌ای از همه برادر‌ها بالاتر بود. 
خاطره‌ای جالب از دوران دفاع مقدس در گفت‌وگوی «جوان» با یک رزمنده
روز بعد به دارخوین برگشتیم. یک روز تمام غیبت داشتیم. در دژبانی پادگان جلوی ما را گرفتند و گفتند شما باید دیروز عصر برمی‌گشتید نه امروز. بعد پاس‌بخش آمد و علت غیبت‌مان را پرسید. بچه‌ها هر کدام حرفی زدند و همین هم باعث شد کارمان خراب‌تر شود. من گفتم طوری نشده که به جای دیروز عصر امروز عصر آمدیم!
گفت‌وگوی «جوان» با جانباز سیدمحسن خوشدل از رزمندگان واحد ضد زره حاضر در عملیات اسفندماهی خیبر و بدر
در عملیات والفجر ۴ به یکی از بچه‌ها گفتم بیا یکی از ماشین‌های دشمن را با موشک مالیوتکا بزن. با دوربین نگاهی کرد و گفت نمی‌زنم. پرسیدم چرا؟ گفت انگار آمبولانس است. نمی‌خواست به مجروحان دشمن آسیب برساند، اما وقتی خودم خوب نگاه کردم دیدم اشتباه گرفته است و آن اتومبیل آمبولانس نیست، بلکه جیپ دشمن است که از دور اینطور دیده می‌شود
معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران برنامه‌های گرامیداشت روز شهید را تشریح کرد.
گفت‌و‌گوی «جوان» با یک رزمنده دفاع‌مقدس پیرامون خاطرات حضور در جبهه غرب کشور
از شب عملیات که به کوه زده بودم تا دم دم‌های صبح بدون هدف در بلندی‌های دشت گیلانغرب آواره می‌چرخیدم. هوا هم سرد بود و از چشم‌هایم از فرط سرما اشک جاری می‌شد. هیچ آموزشی هم برای جهت‌یابی ندیده بودم و نمی‌دانستم باید چه کار کنم. به ناچار کنار یک تخته سنگ نشستم و همانجا خوابم برد...
خاطراتی از شهید خرازی و عملیات کربلای ۵ در گفت‌و‌گوی «جوان» با حاج امرالله تقیان از رزمندگان دفاع‌مقدس
وقتی در خشکی پیاده شدیم، یکی از برادران واحد مهندسی را دیدم که ترکش خورده بود. یک پلاستیک عجیب کنارش بود. خوب که نگاه کردم متوجه شدم روده‌هایش از شکمش بیرون ریخته و سایر بچه‌ها دل و روده آن بنده خدا را در پلاستیکی ریخته و به پهلویش بسته بودند تا ایشان را به درمانگاه منتقل کنند
گفت‌وگو با همسر شهید عالم مجاهد حضرت آیت‌الله علی رازینی
در ابتدای زندگی مشترک، من‌و‌حاج آقا رازینی در قم ساکن شدیم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زندگی ما دستخوش تغییراتی شد. حاج آقا برای مدتی مدیریت مدرسه حقانی را به عهده گرفت. سپس، به توصیه شهید‌قدوسی، وارد دستگاه قضایی شد. شهید قدوسی گفته بود: «ما در دستگاه قضا، نیرو کم داریم، بیایید کمک کنید.» او به نیرو‌های تربیت شده خود بسیار اعتماد داشت، هم از نظر علمی و هم از لحاظ اعتقادی و از هم از لحاظ عدالت محوری و ذکاوت. 
با حضور رییس سازمان اداری و استخدامی
نشست شورای راهبری تحول اداری بنیاد شهید و امور ایثارگران با حضور رییس سازمان اداری و استخدامی و مهندس اوحدی رییس بنیاد شهید، صبح روز شنبه یازدهم اسفندماه در سالن جلسات حوزه ریاست برگزار شد.