خاطراتی از پشتیبانی مردمی از جبهههای دفاع مقدس به روایت یک رزمنده
یکبار دستکشی به جبهه اهدا شده بود که سهم من شد، اما وقتی دستم کردم دیدم یکی از انگشتهای این دستکش پاره است. میخواستم آن را کنار بگذارم که دیدم نامهای در بستهبندی دستکش وجود دارد. آن را برداشتم و خواندم. نوشته بود این دستکش از طرف یک پسر بچه کلاس چهارم ابتدایی اهدا شده است. دستکشی پاره، اما پر از عشق و محبت...
کد خبر: ۱۲۷۳۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
گفتوگوی «جوان» با خواهر شهید دانشآموز ۱۹ ساله شیرزاد کاظمی از استان کردستان
وقتی مادرم از زبان دایی از شهادت پسرش خبردار میشود خیلی محکم میگوید شیرزاد فدایی سیدالشهدا (ع) و امانت خدا بود. من راضی هستم به رضای خدا. فقط مرا ببر تا پیکر شیرزاد را ببینم. وقتی مادرم را به سردخانه برای دیدن پیکر شیرزاد میبرند با سلام به سیدالشهدا (ع) و دیگر شهدای دفاع مقدس وارد سردخانه میشود و پیکر برادرم را میبیند. وقتی از سردخانه به منزل برمیگردد سه روز و سه شب برای شیرزاد روضه خوانی و مداحی میکند
کد خبر: ۱۲۷۳۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
خاطره یک رزمنده از بمباران جنگندههای دشمن در خط پدافندی فاو
یک روز گرم در تابستان سال ۶۵ یک جنگنده دشمن آمد و خطوط پدافندی ما را بمباران کرد. به نظر میرسید این جنگنده مأموریت دیگری داشت و در بازگشت، چون هنوز چند راکت برایش باقیمانده بود، باقیمانده بمبها و راکتهایش را روی سر ما خالی کرد! خیلی هم طول نکشید و بعد از چند دقیقه اوضاع آرام شد...
کد خبر: ۱۲۷۳۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
خاطرات و نکاتی از عملیات کربلای ۴ در گفتوگوی «جوان» با یکی از راویان دفاع مقدس
در خرمشهر و کنار ساحل شمالی اروندرود منبع آب مرتفعی وجود داشت که درست مقابل دید و تیر مستقیم دشمن قرار داشت. بعثیها از آن طرف اروند با شلیک به این منبع آب، آن را سوراخ سوراخ کرده بودند. با این وجود ارتفاع منبع آب طوری بود که میشد از روی آن عقبه عراقیها را در جزیره ام الرصاص مشاهده کرد
کد خبر: ۱۲۷۳۱۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
گفتوگوی «جوان» با برادر شهید عبدالهادی پیوستهگراز مؤسسان پایگاه بسیج «شهید عبدالهادی»
برادرم و شهیدان قلیزاده و محرم خیلی با هم جور بودند. هر بار که قرار میشد به اردوی کوهنوردی برویم، من هم همراه برادرم و شهیدان قلیزاده و مقدم به امامزاده داود (ع) میرفتم. خیلی وقتها با شهید مقدم در کوه مسابقه دو میدادم. میدویدیم و آمادگی جسمانیمان را به رخ همدیگر میکشاندیم
کد خبر: ۱۲۷۲۶۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵
گفتوگوی «جوان» با مهدی راسخ محمدی از رزمندگان پیشکسوت دفاع مقدس
يك لندرور قديمي تحويل شهيد رضا مرادي بود. هر وقت يكي از بچههاي گروه به شهادت ميرسيد، پيكرش را با همين لندرور به تهران منتقل ميكرديم. شهيد مجيد جهان بين، عباس مقدم، عباس داورزني، عباس اردستاني و... را با همين لندرور به تهران برديم. جالب است كه پيكر خود شهيد رضا مرادي را هم با لندرور تحويلي خودش به شهر ري منتقل كرديم
کد خبر: ۱۲۷۰۹۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۵
گفتوگو با محبوبهسادات رضوینیا، نویسنده کتاب «عایده» زندگی مادر شهید «علی اسماعیل»
محبوبه ساداترضوی میگوید: عایده سرور بعد از شنیدن خبر شهادت محمدعلی گفت، کاش من مثل حضرت امالبنین چهار پسر داشتم و چهار نفرشان هم شهید میشدند، حیف که من فقط دو پسر داشتم، ولی خدا را شکر که هر دوی آنها شهید شدند.
کد خبر: ۱۲۷۰۹۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۶
خاطرهای از شهید سیدناصر سیاهپوش به نقل از کتاب «گردان سیاه پوش»
علی، چون در قزوین کسی را نداشت، خانه خالهام را با چند نفر از دوستانش اجاره کرد و این باعث شد که ناصر و علی بیشتر با هم در ارتباط باشند. یک سفره دو نفری برایشان انداختم تا راحت باشند. ناصر همین که دیس برنج را از من گرفت و سر سفرهکوچکشان گذاشت، روبهروی علی نشست و خیلی جدی گفت:ای خائن وطنفروش! ما این همه زحمت کشیدیم و انقلاب کردیم اون وقت اسمت رو گذاشتی شاهرضایی؟ بیخودکردی از شاه راضی هستی.
کد خبر: ۱۲۷۰۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۴
خاطرهای از محاصره گروهی رزمندگان در عملیات رجایی و باهنر در گفتوگوی «جوان» با یک رزمنده دفاعمقدس
خانه ما در محله دکان شمس شوشتر بود. این محله پر بود از مسجد و سادات زیادی هم در آنجا سکونت داشتند. باغی کوچک و خوشبو با انواع درختان میوه در همسایگی ما بود. این باغ فضای محله را لطیف میکرد. در اوقات شرعی صدای اذان از هر طرف به گوش میرسید. این محله شهدای زیادی داد
کد خبر: ۱۲۷۰۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۵
خاطرهای از دوران آموزشی در گفتوگوی «جوان» با یک رزمنده دفاعمقدس
به یک محیط باز روی یک ارتفاع رسیدیم. کمی آن طرفتر درهای بود که یک طناب به این سر و آن سر دره وصل شده بود. همانجا مربی بیمقدمه گفت باید از این طناب آویزان شویم و به آن طرف دره برویم. همه بچهها ترسیده بودند. چون تا آن لحظه از چنین ارتفاعی عبور نکرده بودیم
کد خبر: ۱۲۷۰۴۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۴
گفتوگوی «جوان» با جانباز عباس رسولیفر برادر شهید علی رسولیفر که پیکرش ۱۵ سال مفقود بود
در اردوگاه کوثر لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)، من و علی کنار هم بودیم. شروع به عکس گرفتن کردیم. پیرمردی کناری نشسته بود. اینطور حس کردم دارد حسرت میخورد که کاش اینها با من عکس میگرفتند. علی بدوبدو رفت و دستش را روی گردن حاجآقا انداخت و گفت من با حاجآقا عکس میگیرم. خیلی مراعات بقیه را میکرد
کد خبر: ۱۲۷۰۴۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۴
کد خبر: ۱۲۷۰۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۲
روزی که جهان در برابر حقیقت جنگ تحمیلی سر تعظیم فرود آورد
در ۱۸آذر۱۳۷۰، خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد در گزارشی تاریخی به شورای امنیت سازمان ملل، برای نخستین بار بهطور رسمی رژیم بعث عراق را بهعنوان آغازگر جنگ تحمیلی علیه ایران معرفی کرد
کد خبر: ۱۲۶۹۵۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹
خاطرات یک رزمنده از تأثیر حضور شهید احمد کشوری در جبهههای جنگ
نام کشوری را شنیدم و از برادری سراغش را گرفتم. با لبخند تلخی گفت مگر نشنیدی که ایشان به شهادت رسیده است. جا خوردم. پرسیدم چگونه شهید شده؟ در جواب گفت بالگرد کشوری مورد حمله یک میگ دشمن قرار گرفت و ایشان بعد از سقوط بالگردش به شهادت رسید... من تا آن موقع حتی عکسی از شهید کشوری ندیده بودم
کد خبر: ۱۲۶۹۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹
گفتوگوی «جوان» با خواهر شهیدغلامعلی شمالنسب از شهدای دفاعمقدس دارالمؤمنین شوشتر
داداش غلامعلی در سفر مشهد با دوستانش چند عکس به یادگار گرفته بود. این عکسها بعد از شهادتش چاپ شد و به دست ما رسید. چون حال مادرم بعد از شهادت داداش خیلی بد بود، ما این عکسها را از او پنهان کرده بودیم، اما یک روز صبح خودش گشت و این عکسها را از پیدا کرد
کد خبر: ۱۲۶۹۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹
گفتوگوی «جوان» با مرتضی بشیری مدیرمسئول جنگ روانی واحد اطلاعات قرارگاه خاتم الانبیا (ص) در دفاعمقدس
ما صرفاً اطلاعاتمان را از اسرا نمیگرفتیم، بلکه اخبار و رسانههای دشمن را هم رصد میکردیم. مثلاً هر تصمیمی که هیئت دولت عراق میگرفت، مسلماً به نفع یکسری از افراد و به ضرر گروهی دیگر بود. همین نقطه ضعف را برجسته و طبق آن یک سناریو برای جنگ روانی درست میکردیم
کد خبر: ۱۲۶۹۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۸
گفتوگوی «جوان» با خواهر و داماد خانواده شهید علیاکبر حماصیان شهیدی که پیکرش سالها مفقود بود
محسن چند سال قبل از شهادتش میخواست در شرکت نفت استخدام شود. کارهای گزینشش هم درست شده و در شرف استخدام بود، اما خودش نپذیرفت و به شرکت نفت نرفت! وقتی از او پرسیدیم چرا این شغل را قبول نکردی؟ گفت همه مراحل استخدام را پشت سر گذاشته بودم، ولی شرط گذاشتند باید کراوات بزنی. من اگر بمیرم هم کراوات نمیزنم
کد خبر: ۱۲۶۹۰۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۷
محمدجواد اخوان
در آن سحرگاه زمستانی بهمنماه، هواپیما هرچه به آسمان کشور مقصد نزدیکتر میشد، بر دلهره و هیجان مسافران افزوده میشد. هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ شرکت هواپیمایی ایرفرانس که با پرواز شماره ۴۷۲۱ فرودگاه شارل دوگل فرانسه را نیمهشب ترک گفته بود، با آنکه ۴۰۰ صندلی داشت، اما ۲۵۰ صندلی آن خالی مانده بود.
کد خبر: ۱۲۶۸۳۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۲
فرماندهان ارتش و سپاه، قبل از آغاز عملیات «طریقالقدس» درباره آخرین هماهنگیهای لازم گفتوگو کرده و سپس دست در دست هم میدهند و دعای وحدت را قرائت میکنند.
کد خبر: ۱۲۶۸۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۲
خاطره یک رزمنده از اولین درگیری با ضد انقلاب در گفتگو با «جوان»
قبل از رفتن به جبهه پای خاطرات بچههای قدیمیتر جبهه متوجه شده بودم جبهه کردستان به دلیل وجود ستون پنجم بین مردم و رزمندهها شرایط سختتری نسبت به جبهه جنوب دارد. دوست داشتم رو در رو با دشمن بجنگم تا اینکه نگران پشت سرم و نفوذیها باشم، اما قسمت بود اولین اعزامم به کردستان باشد
کد خبر: ۱۲۶۷۹۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۲