کتاب و ادبیات
روزی حضرت مولانا فرمود که آن قلف را بیاورند و در وقت دیگر گفت که فلانی مفتلا شده است؛ بوالفضولی گفته باشد که قفل باید گفتن و درست آن است که مبتلا گویند، فرمود که موضوع آنچنان است که گفتی، اما جهت رعایت خاطر عزیزی چنان گفتم که روزی خدمت شیخ صلاح‌الدین مفتلا گفته بود و قلف فرمود و راست آن است که او گفت...
علی‌اکبر دهخدا در لغت‌نامه آن را با املای «خیت» ضبط کرده است و معانی «شرمنده، بور، کنفت» را برای آن آورده است. محمد معین در فرهنگ فارسی آن را با املای «خیط» ضبط کرده است و در همان گستره معنایی لغت‌نامه. 
مشغله‌های جسمی به کنار، دغدغه‌های فکری شدت یافته است. مگر می‌توانی از آشوب ذهنی مانع شوی؟ مگر می‌توانی پَرش‌های فکری را در حصاری آوری؟ تمام توانت را به خود مشغول می‌کند. چونان «شیر نر خونخواره‌ای» بر تو تسلط می‌یابد و «غیر تسلیم و رضا» چاره‌ای در مقابل نیست. باید که او را راهی دهی و ذهن و ضمیر را به آن مشغول داری. این متاع رایج زمانه است. 
از این رو ناشران، اگر کتابی شمارگان بالایی داشته باشد، سعی می‌کنند به هر نحوی عدد آن را به مخاطبان نشان دهند
حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است. تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الان چند‌صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت‌الهی اسلامی. شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زرتشتی وجود دارد. 
ایوان تورگنیف، نویسنده و شاعر کلاسیک روس، دو بار به پرسش‌های یکسانی پاسخ داده که از طرف یک نشریه فرانسوی مطرح شده است. بار اول در ۵۰ سالگی و بار دوم ۱۱سال بعد یعنی در ۶۱سالگی.
هوارد بکر، جامعه‌شناس کلاسیک در اثر ماندگارش «جهان‌های هنر» نشان داد نویسنده و هنرمند تنها حلقه‌ای از زنجیره سازنده آثار و هنر‌ها هستند و چاپخانه‌ها، ناشران، کتابفروش‌ها، ویراستاران، مطبوعات، رسانه‌ها، منتقدان، و خوانندگان و مخاطبان حلقه‌های دیگر زنجیره آفرینش‌های هنری و ادبی و فکری را تشکیل می‌دهند. 
خاک به باران پاسخ می‌دهد. اما پاسخ حقیقی از جنس کلام نیست. پاسخ خاک، رستن درخت است. میان آسمان، باد و خاک، پرسش و پاسخی در جریان است.
سعدی می‌گوید وقتی بعد از یک مدت بی‌خبری رفیقش را دوباره دیده، دیده تمام موی سرش سفید شده: «چو کوه سفیدش سر از برف موی/ دوان آبش از برف پیری به روی»
شاید شما هم به تکرار با جمله‌هایی مواجه شده باشید که با «ملتی که کتاب نخواند.» آغاز می‌شوند و در ادامه هر نوع عقب‌ماندگی، فرومایگی و توسعه‌نیافتگی به نخواندن کتاب ربط داده می‌شود
۱