کد خبر: 1290325
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۶
چرا توافق به مدل لیبی برای صهیونیست‌ها یک الگوست و آن را برای سایر کشور‌ها نیز تجویز می‌کنند؟
محمد علی سافلی

جوان آنلاین: روز گذشته در نشست دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، ترامپ از مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا در روز شنبه خبر داد؛ در واکنش به این خبر نادرست ترامپ، سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه در پاسخ به خبرنگار تسنیم اعلام کرد مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا روز شنبه در عمان آغاز خواهد شد و وی و «استیو ویتکاف» فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه با یکدیگر به‌صورت غیرمستقیم گفت‌و‌گو خواهند کرد.

به گزارش تسنیم، لاوه بر دونالد ترامپ، نتانیاهو نیز در این دیدار گفت: «اگر بتوان توافق با ایران را از طریق دیپلماتیک، به روشی که در لیبی انجام شد، انجام داد؛ فکر می‌کنم این کار خوبی خواهد بود.» این اظهارنظر نخست وزیر رژیم صهیونیستی موجب شد تا برخی شتابزده از عقب نشینی اسرائیل نسبت به تمایل آنها به گزینه نظامی خبر دهند و از این اظهارنظراستقبال کنند، اما آنچه بیش از مسئله توافق و دیپلماسی در اظهارات وی باید مورد توجه باشد، تأکید بر توافق به مدل لیبی است.

چرا توافق به مدل لیبی برای صهیونیست‌ها یک الگوست و آن را برای سایر کشور‌ها نیز تجویز می‌کنند؟ برای پاسخ به این پرسش باید به روند مذاکرات لیبی با غربی‌ها و سرنوشتی که بعد از آن پیدا کرد نگاه کنیم.

کشور لیبی در دوران حکومت قذافی مانند اسیر کشور‌های اسلامی و عربی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، به مخالفت با سیاست‌های آمریکا و اسرائیل پرداخت و از جنبش‌های آزادی‌بخش در جهان اسلام به ویژه مسئله فلسطین حمایت کرد.

مجموعه اقدامات لیبی موجب شده بود تا آمریکا در سال ۱۹۸۱ گذرنامه‌های لیبیایی‌هایی که عازم ایالات متحده بودند باطل کند و یک سال بعد در (۱۹۸۲) تحریم‌های نفتی آمریکا آغاز شد.

در ۹ ژانویه ۱۹۸۶ دولت ریگان نیز این کشور را مورد تحریم کامل قرار داد و هرگونه مبادله با لیبی تحریم و اموال لیبی در آمریکا نیز مصادره شد.

متهم کردن لیبی در ماجرای ساقط شدن هواپیمای خطوط هوایی «پان‌آمریکن» بر فراز «لاکربی» اسکاتلند و همچنین هواپیمای خطوط هوایی "یوتی‌ای" با شماره پرواز ۷۷۲ به‌مقصد پاریس در سال ۱۹۸۹، بهانه خوبی بود تا سه قطعنامه تحریمی ۷۳۱، ۷۴۸ و ۸۸۳ بر ضد این کشور در شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شود. این قطعنامه‌ها علاوه بر این که از لیبی می‌خواست تا عاملان این دو انفجار را به دادگاه بین‌المللی تحویل دهد، تحریم‌های اقتصادی را نیز علیه لیبی به‌اجرا می‌گذاشت.

تنش‌های صورت‌گرفته میان لیبی و غرب و تحریم‌ها و درگیری‌های نظامی آمریکا علیه این کشور، موجب شد تا قذافی به‌بهانه "اقتصاد مرفه"، پای میز مذاکره بر سر توان هسته‌ای و موشکی خود بنشیند چراکه در دوران وی، لیبی با قدرت مسیر هسته‌ای شدن و بالابردن توان بازدارندگی و موشکی را در پیش گرفته بود.

فشار‌های اقتصادی و بین‌المللی علیه لیبی موجب شد تا رفته رفته این کشور مذاکرات پشت‌پرده‌ای را با آمریکا برای رفع تحریم‌ها شروع کند، مذاکراتی که بعد از مدتی علنی شد و پای وزیر خارجه آمریکا را به طرابلس باز کرد و آمریکایی‌ها و غربی‌ها نوید "اقتصاد مرفه" را به قذافی می‌دادند.

در سال ۲۰۰۳، وزیر خارجه لیبی از آمادگی کشورش برای توقف کامل برنامه‌های اتمی خود و همچنین امضای پروتکل‌های مربوطه خبر می‌دهد و از ۲۷ دسامبر سال ۲۰۰۳ جمع کردن برنامه هسته‌ای لیبی با حضور البرادعی و کارشناسان آژانس آغاز شد. سال ۲۰۰۴ حذف و از بین بردن سلاح‌های لیبی هم انجام گرفت و برد موشک‌های این کشور به ۲۰۰ کیلومتر محدود شد.

از بین رفتن صنعت هسته‌ای لیبی نه‌تنها اقتصاد مرفه برای آنها را به‌ارمغان نیاورد بلکه شخصیت انقلابی قذافی را نیز از بین برد. او در مصاحبه‌ای در ماه‌های پایانی قدرتش به ایران و کره شمالی پیشنهاد کرد که برنامه هسته‌ای خود را کنار نگذارند و از آمریکا به‌خاطر ندادن پاداش مناسب به لیبی به‌خاطر برچیدن فعالیت هسته‌ای انتقاد کرد.

با آغاز انقلاب‌ها در کشور‌های عربی، لیبی دستخوش تحولات شد و قذافی که از مدت‌ها قبل روحیه خود را باخته و توان مقابله نداشت، مورد حمله کشور‌های غربی به‌سرکردگی آمریکا شد.

در ژانویه سال ۲۰۱۱ آمریکا سفارت خود را در طرابلس بست و خواستار مقابله سخت با دولت لیبی شد. در نهایت با صدور قطعنامه ۱۹۷۳، عملیات "طلوع اودیسه" برای اسقاط معمر قذافی آغاز و نهایتاً در مارس ۲۰۱۱، دولت قذافی ساقط و خودش در شهر مصراته به‌دست مخالفان به‌طرز فجیعی کشته شد.

هم‌اکنون لیبی کشوری چندپاره است که علاوه بر دولت رسمی این کشور که مورد تایید سازمان ملل است، نقاطی از این کشور در اختیار افراد و دستجات مختلف قرار دارد. دولت وفاق ملی هم اکنون نماینده رسمی این کشور در مجامع بین المللی است، اما به موازات آن، دولت وحدت ملی به رهبری عبدالله الثنی در طبرق تشکیل شده، بخش‌هایی از خاک این کشور در اختیار گروه‌های تندرو و همچنین کنترل برخی مناطق در اختیار قبائل و نیرو‌های محلی است.

زمانی که رفاه اقتصادی و بهبود شرایط برای لیبی میسر نشد، این کشور با از دست توان نظامی به یک کشور ضربه پذیر تبدیل شد که تنها یک اتفاق می‌توانست حکومت قذافی را دچار سرنگونی کند. هرچند قذلفی در اواخر عمر دیگر یک تهدید برای اسرائیل به شمار نمی‌رفت، اما سرنگونی حکومت قذافی برای صهیونیست‌ها مهم نبود بلکه از هم پاشیده شدن یک کشور بزرگ عربی-آفریقایی مسلمان و نزدیک به مرز‌های رژیم صهیونیستی در مدیترانه برای آنها مهم‌تر بود تا روند تجزیه کشور‌های منطقه را پیش ببرند.

سرنوشت لیبی برای برخی دیگر از دولت‌های منطقه هم تکرار شد؛ تلاش موفقیت آمیز تجزیه سودان به سودان جنوبی و شمالی و فروپاشی حکومت عمرالبشیر و جنگ داخلی فعلی، این کشور مهم را دچار آینده‌ای نامعلوم کرده است.

اسرائیل از حامیان جدی جدایی طلبان سودان بود و یک روز بعد از اعلام استقلال سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ از به رسمیت شناختن و پیوند دیپلماتیک با آنها سخن گفت.

فروپاشی حکومت بشار اسد در سوریه و روی کارآمدن حاکمان جدید این کشور، آن را در مسیر آینده نامعلوم قرار داده است؛ با این تفاوت که اگر حکومت لیبی با مداخله خارجی و ناتو فروپاشید و حکومت عمرالبشیر با کودتای نظامی، اسرائیل اکنون در میدان سوریه مستقیم وارد عمل شده است؛ بمباران تاسیات نظامی این کشور بصورت گسترده و یا تلاش برای تفرقه افکنی و جداکردن دروزی‌های ساکن جنوب سوریه در استان سویدا تحت عنوان یک حکومت مستقل از برنامه‌های رژیم صهیونیستی است.

در چنین شرایطی گزینه مطلوب برای اسرائیلی‌ها قطعا تکرار تجربه لیبی برای از بین بردن توان بازدارندگی ایران و بالابردن شکست پذیری کشور برای تجزیه یکی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین کشور‌های منطقه است تا راه برای پیشبرد طرح خاورمیانه بزرگ باز شود.

برچسب ها: اسرائیل ، لیبی ، ایران
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار