شهدای شاخص
چند خاطره کوتاه از سردار شهید حمید باکری
عصر یکی از روز‌های عملیات خیبر بود و ما در جزیره مجنون پل را تصرف کرده بودیم. من مجروح شده بودم. حمید را دیدم که داشت نیرو‌ها را هدایت می‌کرد. یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده. سریع وضو گرفت، قامت بست و جایی نماز خواند که در تیررس بود و امکان داشت فاجعه اتفاق بیفتد، اما او با طمأنینه و آرامش نماز می‌خواند...
۶ خاطره کوتاه از شهید آقامهدی باکری
شهید مهدی باکری فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا برای نیرو‌های بسیجی احترام زیادی قائل می‌شد. به دلیل اینکه بیش از حد ساده و متواضع بود، اکثر بسیجیان لشکر او را نمی‌شناختند. یک‌بار در عملیات والفجر یک دستور داده بود که هیچ‌کس وارد قرارگاه لشکر نشود، دژبان قرارگاه که یک بسیجی بود و آقا مهدی را با آن وضع ساده نمی‌شناخت از ورود او به قرارگاه جلوگیری کرده بود!
خاطراتی از سردار شهیدحسین خرازی در گفت‌و‌گوی «جوان» با همرزمش حاج نادعلی براتی
در کربلای ۵ گردان ما شیمیایی شد. من هنوز روی پا بودم. خودم را به شهید خرازی رساندم و گفتم می‌توانم از بین بچه‌های گردان، یک گروهان نیرو را که حال بهتری دارند جدا کنم و همچنان در منطقه بمانیم. ایشان برحسب تجربیاتی که داشت، گفت نه تا لحظاتی دیگر خود تو هم از اثرات شیمیایی نمی‌توانی روی پایت بایستی، کمی بعد من هم زمین گیر شدم...
گفت‌و‌گوی «جوان» با فرزند ارشد شهید علی صیادشیرازی و گذری بر زندگی خانوادگی صیاد دل‌ها به مناسبت فوت دختر ایشان
پدر نزدیک ۲۵ سال چه در زمان قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب در ارتش خدمت کرد و در هشت سال دفاع مقدس، جلسات متعددی با مقام معظم رهبری داشت. بعد از شهادت ایشان وقتی همه اهل خانواده خدمت رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسیدیم، آقا فرمودند: «ما الان فهمیدیم که شهید بچه‌ای معلول هم دارد.»
خاطره‌ای از شهید حسن باقری از زبان همرزمش
مادرم وقتی کیسه را در خانه باز کرد با کلی مواد منفجره روبه‌رو شد. حسن باقری تمام آن‌ها را در سنگر جمع کرده و برایم آورده بود. بار دیگر که او را دیدم با خنده گفتم بابا حداقل به من می‌گفتی که داخلش چیست. من همین‌طوری آن‌را دست مادرم دادم و او به خانه برد. او هم با شوخی گفت یادگار جنگ است دیگر. گفتم پیش خودت باشد
گفت‌و‌گوی «جوان» با همرزم خلبان امیر شهید عباس بابایی به مناسبت سالروز شهادتش در سال ۱۵ مرداد ۱۳۶۶
آموزش پرواز با جنگنده اف ۱۴ را بعد از پیروزی انقلاب شهید عباس بابایی پایه‌گذاری کرد. برخی می‌گفتند بدون دستورالعمل امریکایی‌ها نمی‌شود آموزش اف ۱۴ داد، اما عباس بابایی معتقد بود با توان داخلی می‌شود این کار را انجام داد و نهایتاً هم حرف ایشان درست بود. خیلی از ما دست پرورده کلاس‌های آموزشی هستیم که از سوی بابایی بنیانگذاری شد
نگاهی به خاطرات و همراهی حاج احمد متوسلیان با شهید محمد بروجردی در گفت‌وگوی «جوان» با همرزم‌شان
بعد از پایان عملیات دزلی، حاج احمد عصبانی به جلسه ستاد غرب کشور آمد. من آن روز در این جلسه بودم. شهید بروجردی هم که فرمانده ستاد و جلسه بود. حاج احمد آمد در مورد عملیات دزلی گزارشی داد. از کمبود امکانات و پشتیبانی و اینطور مسائل گلایه کرد. گفت شما در کرمانشاه نشسته‌اید و ما آنجا کمترین امکانات را داریم
خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم برگرفته از کتاب «مرد ابدی»
برخورد خاص حسن مقدم در ارتباطات راهگشا بود. خیلی زود صمیمی می‌شد. دست بر شانه طرف می‌انداخت، گاه پیشانی‌اش را می‌بوسید. این محبت و جاذبه ساختگی و موقتی نبود. روابط عمومی حسن از اول خوب بود و حالا در جنگ انگیزه قوی و متعالی دفاع از کشور، قدرت روحی امثال او را چند برابر کرده بود
خاطراتی از شهید سیدمجتبی هاشمی در گفت‌و‌گوی «جوان» با همرزمانش به مناسبت شهادتش در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴
علی سنایی از نیرو‌های گروه فدائیان اسلام می‌گوید: برای اولین بار که سید مجتبی را دیدم، قد رشید و جثه استخوان دار و محکمش جلب توجه می‌کرد. معمولاً هم لباس‌های به اصطلاح آن زمان «پلنگی» می‌پوشید و کلاه کجی که کماندو‌ها دارند را به سرش می‌گذاشت. صرف دیدن او برای نیرو‌های کم سن و سالی مثل ما قوت قلب بود. واقعاً ابهتی داشت
خصوصیات اخلاقی شهید صیاد شیرازی به روایت همرزمش
یکی از نکات خاص در زندگی شهید صیاد شیرازی که مورد تأکید تمامی همرزمانش است، ولایتمداری اوست. به نظر من همین ولایتمداری است که صیاد را محبوب دل‌ها کرده است. ولایتمداری سپهبد شهید صیاد شیرازی مثال زدنی است. شاید ما خیلی‌ها را داشته باشیم که مطیع رهبری و ولایت باشند، اما شاید ایشان سوای همه بود و بسیار سعی می‌کرد این روحیه را حفظ کند.