برچسب ها
آتش دشمن لحظه‌به‌لحظه بیشتر می‌شد و این به‌مثابه اعلام شروع پاتک بود. ناگهان دوباره از آخر کانال پیام رسید، هرچه زودتر نارنجک بفرستید. دیدم همان برادر کوچولو، دو پا داشت، دو پای دیگر قرض گرفت و سراغ نارنجک‌هایی رفت که در قسمت دیگر کانال، کمتر از آنها استفاده می‌شد.
کد خبر: ۱۲۹۰۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۱

مروری به عملیات والفجر ۱۰ در اسفند ۱۳۶۶
یکی از نکات بارز عملیات والفجر ۱۰، حملات دشمن به مردم خودش در استان سلیمانیه بود. از آنجا که بعثی‌ها نسبت به کرد‌های عراق به چشم کسانی نگاه می‌کردند که با ایران همکاری دارند، لذا در حالی که هنوز هیچ نیروی ایرانی وارد شهر حلبچه نشده بود، به شکل وحشیانه‌ای این شهر و روستا‌های اطرافش را بمباران شیمیایی کردند
کد خبر: ۱۲۸۷۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۶

گفت‌و‌گوی «جوان» با «سردارعیسی اترا چالی» از فرماندهان گردان لشکر ۲۵ کربلا در عملیات کربلای ۵ و والفجر ۸ 
در آخرین پاتکی که عراقی‌ها در فاو انجام دادند تصورشان این بود که می‌توانند شهر را پس بگیرند. گارد ریاست جمهوری عراق، سپاه سوم و هفتم که نیرو‌های قدر ارتش عراق بودند را آوردند تا فاو را از ما پس بگیرند، اما مقاومت رزمندگان و از خود گذشتگی بچه‌ها مانع شد. با شکست لشکر گارد، بعثی‌ها شکست در فاو را پذیرفتند
کد خبر: ۱۲۷۹۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۳

خاطرات یک رزمنده از عملیات شناسایی والفجر مقدماتی
یک شب مشغول عبور از یک میدان مین بودیم که ناگهان پای یکی از بچه‌ها روی تله رفت. چیزی به روشنایی هوا نمانده بود و باید سریع او را خلاص می‌کردیم، اما تله مورد نظر خیلی عجیب بود. رشته سیمی باریک بود که یک سرش به زمین فرو رفته و سر دیگرش به مچ پای آن برادر پیچیده بود...
کد خبر: ۱۲۷۹۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۸

گفت‌و‌گوی «جوان» با جانباز ۷۰ درصد احمدعلی پاکدامن که بهمن سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت دشمن درآمد
وقتی به محل درگیری با گروه عراقی برگشتیم، دیدم یک نفر کمی دورتر از جنازه عراقی‌ها، روی زمین افتاده است. جلوتر رفتیم و دیدم محمدرضا مجروح افتاده. ایشان در عملیات ثامن‌الائمه (ع) به شدت مجروح شده بود و جراحاتش در والفجر مقدماتی مزید بر علت شده بود. او را برداشتیم و روی صندلی فرماندهی نفربر خواباندیم
کد خبر: ۱۲۷۸۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۷

خاطراتی از عملیات والفجر ۴ در آبان ۱۳۶۲ برگرفته از کتاب «کوهستان آتش»
همت خطاب به بسیجی‌های حبیب و مسلم گفت: برادر‌ها از قراری که به من گفته‌اند، گویا عده‌ای از شما قصد دارند تسویه بگیرند و به تهران برگردند. شما بیش از پنج ماه است که انتظار رسیدن چنین روز‌هایی را می‌کشید. برادر‌های رزمنده از قدیم گفته‌اند کار را که کرد، آنکه تمام کرد. شما مردان مرد لشکرمحمد رسول‌الله (ص) باید کار ناتمام خودتان را در این عملیات تمام کنید و به این دشمن زخم‌خورده، امان ندهید...
کد خبر: ۱۲۶۵۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۲

برشی از کتاب روزشمار جنگ ایران و عراق درباره عملیات والفجر ۳ در مرداد ۶۲
حوالی ظهر تعداد زیادی قوای عراقی با فرار از مواضع خود قصد پیوستن به نیرو‌های ایرانی را داشتند که از پشت هدف گلوله‌های تیربار فرمانده‌شان قرارگرفتند و عده‌ای از آن‌ها کشته شدند. فقط ۱۰ نفر توانستند خود را به مواضع لشکر ۵ نصر برسانند و تسلیم شوند
کد خبر: ۱۲۴۳۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۴

پس از ۴۱ سال انتظار مادر شهید سید محسن غریبیان برای زیارت مزار مطهر فرزندش وارد همدان شد
کد خبر: ۱۲۳۴۱۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴

قبل از اینکه بنی‌صدر برود، عدم هماهنگی و ناسازگاری بین ارتش و سپاه به چشم می‌آمد، اما وقتی بنی‌صدر رفت، هماهنگی بین سپاه و ارتش خیلی بیشتر و یک وفاق ملی ایجاد شد، البته از طرفی در آن زمان صیاد شیرازی نیز فرمانده نیروی زمینی ارتش شد و این ارتباط بهتر شد
کد خبر: ۱۲۲۸۵۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲

گفت‌و‌گوی «جوان» با مادر شهید تفحص حسین خانی 
حسین رفت و ۴۰ سال مفقودالاثر شد. دوستانش می‌گفتند نمی‌توانیم با مادر حسین رو در رو شویم و بگوییم پسرتان را در منطقه جا گذاشته‌ایم! گویا او و همرزمانش در محاصره قرار می‌گیرند و بعد از شهادت پیکرشان در منطقه جا می‌ماند. خبر شهادتش را که شنیدم خدا را شکر کردم. به پسرم قول داده بودم به سفارشش عمل کنم و در شهادتش گریه نکنم. هر زمان که دلتنگش می‌شدم، برای امام حسین (ع) گریه می‌کردم
کد خبر: ۱۲۲۴۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۸

به مناسبت سالروز عملیات والفجر یک
گفتم کوچولو بیا جلو. حالا دیگر آب زیاد داریم. بگیر و بخور! دیدم چند قدمی به جلو آمد و ناگهان ایستاد. نگاهش که به دیگر برادران افتاد، رو به من گفت برادر فعلاً نمی‌خواهم! هر وقت تشنه شدم به من آب بده. الآن آب را به دیگر برادران تشنه بده!
کد خبر: ۱۲۲۳۵۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۱

گفت‌و‌گوی «جوان» با سردار اسدالله ناصح از همرزمان سردار شهید حاج مهدی شرع‌پسند که اسفند ۱۳۶۲ آسمانی شد
بچه‌هایی که آن روز شاهد نماز شرع‌پسند بودند می‌گفتند که ایشان در قنوت نماز دو بار آیات آخر سوره فجر را می‌خواند و بعد راهی می‌شود. معنی آیات این است: «تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد... و در بهشتم وارد شو!» گویی به آقامهدی وحی شده بود که این‌بار به شهادت خواهد رسید
کد خبر: ۱۲۱۷۶۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷

گفت‌و‌گوی «جوان» با یک محقق دفاع‌مقدس پیرامون عملیات والفجر ۵ 
ناگهان یک کامیون پر از نیرو‌های عراقی از کنار گردان عبور می‌کند. گویا راننده کامیون، بچه‌های ما را می‌بیند که کنار جاده روی زمین دراز کشیده‌اند. سریع گازش را می‌گیرد و می‌رود. برادر سلگی فرمانده گردان ۱۵۲ متوجه می‌شود که دشمن آن‌ها را دیده است. سریع این موضوع را به شهید همدانی گزارش می‌دهد
کد خبر: ۱۲۱۶۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۲

«زمین‌های مسلح» چهارمین مجلد از مجموعه حماسه ۲۷؛ کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) به قلم گلعلی بابایی است
کد خبر: ۱۲۱۳۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۱

اوایل سال ۷۲ بود و گرمای فکه. در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی بین کانال اول و دوم مشغول کار بودیم. چند روزی می‌شد که شهید پیدا نکرده بودیم
کد خبر: ۱۲۱۱۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۲

عملیات والفجر مقدماتی بعد از عملیات رمضان برای اجرا در منطقه فکه‌جنوبی و به قصد تصرف شهر العماره و محاصره شهر بصره طرح‌ریزی شد
کد خبر: ۱۲۱۰۵۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۶

تصاویری از عملیات والفجر مقدماتی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ و پیکر ۱۶۰ شهید به جا مانده در قتلگاه فکه، ده سال پس از این عملیات در سال ۱۳۷۱
کد خبر: ۱۱۳۸۰۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۳

نگاهی به عملیات بدر در روز‌های پایانی اسفند ۱۳۶۳
طی عملیات بدر سرداران نامداری به شهادت رسیدند که مهدی باکری نامدارترین شهید عملیات بدر است. وی که توانسته بود با تعدادی از نیروهایش از دجله عبور کند، روی جاده العماره- بصره مستقر شده بود که با فشار نیرو‌های دشمن و عدم الحاق دیگر واحدها، امکان ماندن در آن منطقه میسر نشد
کد خبر: ۹۹۵۲۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۴

گفت‌وگوی «جوان» با همرزم سردار شهید حسین املاکی فرماندهی که ماسک شیمیایی‌اش را به یک بسیجی داد
پس فردای حادثه شهادت بچه‌ها، حسین املاکی من را بالای دکل برد و گفت چه می‌بینی؟ گفتم منطقه هور و خط دشمن و این چیز‌ها را. گفت خوب نگاه کن که امشب باید با تعدادی از بچه‌ها همان جایی را شناسایی کنید که مهدی کیاطبری و کاشفی آنجا شهید شدند. به شوخی گفتم می‌خواهی سر من را زیر آب کنی؟ بچه‌ها همین دیشب آنجا شهید شدند، حسین گفت باید در همین گرا برویم و حتی به شوخی گفت مگر دوست نداری شهید بشوی؟
کد خبر: ۹۹۴۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۱

خاطراتی از حضور در فاو تصرف شده، در گفت‌وگوی «جوان» با یک رزمنده
دوست نوجوانی داشتیم که الان نامش را فراموش کرده‌ام. ایشان در مواقع نگهبانی، یکهو گلوله‌ای شلیک می‌کرد. سریع خودمان را به او می‌رساندیم و می‌دیدیم موشی را شکار کرده است. هرچه می‌گفتیم این کار را نکن، قبول نمی‌کرد. البته موش‌ها هم معضل شده بودند و بدمان نمی‌آمد از شرشان خلاص بشویم
کد خبر: ۹۹۳۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳

پربحث ترین