خاطراتی از عملیات بدر در ۱۹ اسفند ۱۳۶۳ در گفتوگوی «جوان» با ۲ رزمنده حاضر در این عملیات
در هر دیدگاه عراقیها یک تیربارچی فعال داشتند. چندین بار بچههای گردان داخل سنگرها نارنجک پرتاب کردند، اما همچنان تیربارهای دشمن فعال بودند. شهید عباس ریاحی، در حالی که لباس غواصی به تن داشت، وارد عمل شد و خود را به بالای کلهقندی رساند و سه عدد نارنجک به داخل سنگرها انداخت، هر سه سنگر منهدم و تیربارها خاموش شدند
کد خبر: ۱۲۸۶۶۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۹
گفتوگوی «جوان» با مهدی کرمی از رزمندگان حاضر در عملیات بدر (اسفند ۱۳۶۳)
شهدای زیادی در عملیات بزرگ و سنگین مثل بدر و کربلای ۵ دادیم. واحد ضد زره در کربلای ۵، هشت شهید داد. شهدای بزرگواری، چون شهید محسن مومنی، شهید حیدر نیک گستر، شهید محسن رجبی، غلامرضا طالب پور، شهیدخراسگر و مسعود تفنگچی. شهید محسن رجبی بچه تهران بود. دانشگاه تهران رشته مهندسی قبول شده بود، اما جای دانشگاه به جبهه آمد و شهید شد
کد خبر: ۱۲۸۵۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱
گفتوگوی «جوان» با یک رزمنده دفاع مقدس پیرامون حضور در واحد تعاون
در عملیات بدر نیروی تعاون شده بودم. کار ما این بود که پیکر شهدا را از مناطق عملیاتی برمیگرداندیم. بعد این پیکرها را ساماندهی و وسایل هر شهیدی را جمع و جور میکردیم. مهمترین کار تعاون این بود که پلاک یا نام و نشان هر شهیدی را مشخص کند تا مبادا پیکرها جابهجا یا به صورت ناشناس تقسیمبندی شوند
کد خبر: ۱۲۶۳۳۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۱
مهدی سعیدی
در روزهای سخت پایانی سال ۱۳۶۳، در روزگاری که عملیات بدر در جزایر مجنون با ناکامی نسبی به پایان رسیده بود و امیدها به آینده جنگ و پیروزی در میدان نبرد در کمترین سطح خود قرار داشت، بخش زیادی از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس، آنهایی که شکلدهندگان اصلی گردانها و تیپها و لشکرهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند، یکی پس از دیگری به خیل شهیدان پیوسته و آسمانی شده بودند
کد خبر: ۱۲۵۷۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
خاطراتی از عملیات بدر و تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتمالانبیا (ص) در گفتگو با جانباز سیدمحمودحسینی
چند متری که جلو رفتیم حاج حسین ترمز کرد و گفت: سیدمحمود من نمیتونم اینجوری برم! گفتم چکار کنیم حاجی؟ گفت شما برید پایین، من آروم آروم میرم شما هم هر چی مجروح کنار جاده است تا جایی که پشت ماشین جا داره سوار کنید ببریم عقب
کد خبر: ۱۲۲۵۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
گفتوگوی «جوان» با خواهر ۲ شهید که هر دو در عملیات بدر مفقودالاثر شدند
مهم نبود که چند نفر باشیم. باید سروقت انجام میشد. فرمانده عباسعلی به من گفت در میان دشت عباس اذان بگویم. دوست داشت صدای اذان آنقدر بلند باشد که تمام دشت عباس را پر کند. میگفت: اذان را بلند بگو تا هر دو طرف خط متوجه شوند. میان گلریزان بعثیها به نماز ایستادیم. عباسعلی جلویمان بود. عراقیها تا رکعت آخر از ما پذیرایی کردند
کد خبر: ۱۲۱۸۹۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
گفتوگوی «جوان» با برادر شهید عباس گوهری از شهدای عملیات بدر
عباس تکتیرانداز بود و در عملیات بدر شرکت کرد. وقت اعزامش گفتم: «خوش به حالت داداش!» خیلی زود منظورم را متوجه شد و گفت: «ناراحت نباش! من به جای تو هم جبهه هستم، تو باش و به مادر و خواهر رسیدگی کن!»
کد خبر: ۱۲۱۸۹۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
لشکر ۲۵ کربلا توانست در عملیات بدر به اهدافی که برایش در نظر گرفته شده بود دست یابد. آن هم با کمترین تعداد شهدا اما به هرحال بدر در دیگر محورها با مشکل رو به رو و نهایتا با عدم الفتح مواجه شد.
کد خبر: ۱۱۴۸۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۰
«علی کیانی» در کتاب دِین به نقل خاطراتی کوتاه از عملکرد نیروهای شناسایی در شناسایی مناطق شلمچه و شرق بصره قبل از عملیات بدر پرداخته است.
کد خبر: ۱۱۳۴۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۸
گفتوگوی «جوان» با سردار مجید ایافت از همرزمان شهید محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهدا
شهید محمود کاوه خیلی زود در آسمان پرستاره دفاع مقدس شروع به درخشیدن کرد و بهواسطه همین نور و درخشش نیروهای زیادی را دور خود جمع کرد. شهید کاوه در همان ماههای نخستین شروع جنگ تحمیلی در ۱۹ سالگی مربی نیروهای بسیجی برای آموزش شد و در ۲۲ سالگی فرماندهی تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا را به عهده گرفت.
کد خبر: ۹۶۷۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۰
گفتنیها و روایتهایی از حاشیه و متن «عملیات بدر»
در سحرگاه بیست و ششمین روز از خرداد ۱۳۴۴، چهار تن از پاکبازانی که بر این اعتقاد بودند که حکومت شاه جز زبان اسلحه یارای درک زبانی دیگر را ندارد، به جوخه اعدام بسته شدند. آنان تا واپسین لحظات به کرده خود مباهی بودند و با لبخند و آغوشی باز مرگ را استقبال کردند.
کد خبر: ۹۵۸۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶
آزاده جانباز فرزاد قاسمی در گفتوگو با «جوان» از حال و هوای آزادگان در ماه مبارک رمضان میگوید
برای شکنجههای روحی پشت بلندگو ترانه میگذاشتند که ما اعتراض میکردیم. برخی رعایت میکردند و ترانه قطع میشد و برخی دیگر لج میکردند صدایش بلندتر میشد. گاهی به مسئولان نظام جسارت و وادارمان میکردند به آنها حرفی بزنیم که بچهها مقاومت میکردند و کتک میخوردند.
کد خبر: ۹۵۵۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۹