جوان آنلاین: کانال تلگرامی «هنر و فلسفه» نوشت: ویتگنشتاین در «پژوهشهای فلسفی»، مفهوم «بازی زبانی» را معرفی میکند. او معتقد است، معنا و فهم در هنر، نه از ذات اثر بلکه از شیوههای گوناگونی که ما درباره آن صحبت میکنیم، حاصل میشود.
بر این اساس و در مورد تابلوی مونالیزا، بازی زبانی شامل نحوه تفسیرهای گوناگون از لبخند او، تعبیرات فرهنگی و تأثیرات تاریخی اثر است. آیا لبخند مونالیزا نشانهای از شادی است؟ آیا این لبخند، کنایهای است؟ یا شاید بازتابی از حالات درونی داوینچی؟ ویتگنشتاین معتقد است، هیچ پاسخ قطعیای وجود ندارد زیرا معنای این لبخند بسته به زمینه گفتار تغییر میکند.
مونالیزا تنها یک اثر هنری نیست، بلکه نمادی از فرهنگ غرب و ایدهآلهای رنسانس به شمار میرود. ویتگنشتاین ممکن است بگوید ما این اثر را در چارچوبهای فرهنگیای که طی قرنها شکل گرفتهاند، تفسیر میکنیم. لبخند مرموز او، در زمانهای که هنر پرتره در حال تکامل بود، چیزی بیش از یک ویژگی بصری است. این لبخند با مفاهیمی، چون قدرت، خرد و حتی ابدیت پیوند خورده است. برای ویتگنشتاین، پرسش این نیست که لبخند مونالیزا چه معنایی دارد؟ بلکه این است که ما چگونه در مورد آن صحبت میکنیم؟ او تأکید میکند این شیوههای گفتار و تعبیرات زبانی، معنای این لبخند را میسازند. ویتگنشتاین در بخشهای پایانی «رساله منطقی- فلسفی» به ایدهای کلیدی اشاره میکند: چیزهایی وجود دارند که نمیتوان آنها را به زبان آورد؛ بلکه تنها میتوان آنها را نشان داد. لبخند مونالیزا دقیقاً در همین دسته قرار میگیرد. این لبخند، ترکیبی از وضوح و ابهام است که بیننده را همزمان مجذوب و متحیر میکند. از منظر ویتگنشتاین، نمیتوانیم با کلمات تمامیت احساسی که این لبخند به ما منتقل میکند را بیان کنیم. او معتقد است این تجربه هنری به نوعی نشان دادن است که فراتر از محدوده زبان حرکت میکند. نکته جالب دیگر درباره مونالیزا، تکنیک اسفوماتو است که داوینچی در خلق این اثر بهکار برده است. این تکنیک، لبههای نرم و محو را ایجاد میکند و به چهره حالتی زنده و چندوجهی میبخشد. این روش نیز میتواند از منظر ویتگنشتاین بهعنوان بخشی از بازی زبانی درک شود. تکنیکهای هنری خود، زبانی متفاوت ایجاد میکنند و مفاهیمی مانند زنده بودن، ابهام و عمق را بهطور غیر مستقیم به ما القا میکنند.