جوان آنلاین: حسام اپیکچی در کانال تلگرامی خود نوشت: اگر از تو بپرسند چقدر عمر کردهای، چه پاسخ خواهی داد؟ مثلاً بگوییم زمین فلانقدر به دور خود و فلان میزان به گرد خورشید گردیده، خب! که چه؟ اینها که سن زمین است. تو چقدر عمر کردهای؟ من چقدر عمر کردهام؟ اینجاست که آدمی شبیه درخت میشود. مانند تنهای ازنیمبریده که باید حلقههایش را بشماریم تا بدانیم چند سال عمر کرده و هر خط گواه سالی است. آنگاه باید برای کشف سن آدم نیز شکستگیهای قلبش را بشماریم. آدمها بهاندازه شکستنهایشان سن دارند. نه اینکه تصور کنید میخواهم قطعهای شاعرانه برایتان بنویسم. نه! حکایت همان جوجهای است که از موعد شکستن تخم، زاده میشود و انگار انسان در تخم هزارلایهای نهاده شده که به عدد شکستن، رستن دارد. ما به عدد شکستنها زاده میشویم.
کانال تلگرامی «آکادمی جام» در خصوص این نوشته ایپکچی نوشته است: جالب است که بدانیم در آموزههای مسیحی و اسلامی، شکستهشدن و دوباره زاده شدن آمده است. در آموزههای مسیحی آمده است: ملکوت خداوند را نخواهید دید، مگر آن که از نو زاده شوید و در آموزههای اسلامی آمده است که بمیرید قبل از آنکه میرانده شوید.
به همین خاطر است مولانا میگوید از جمادی مردم و نامی شد (از موجودی بیجان مردم و به موجودی جاندار- گیاه- تبدیل شدم) وز نما مردم به حیوان سرزدم (سپس از گیاه مردم به حیوان رسیدم) مردم از حیوانی و آدم شدم (از حیوانیت مردم و سر از آدمیت درآوردم) پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟ (پس چرا باید از مرگ بترسم که هر بار که مردم، به من چیزی افزوده شد) به همین خاطر میگوید که سفر بعدی من عبور از انسانیت به سمت ملکه شدن و به خدا رسیدن است. اگر اینگونه به انسان بنگریم که انسان موجودی است همچون جوجه، درون تخمی هزار لایه، آنگاه شکسته شدن، نه فاجعه که فرصت است. هر شکستی حتی شکست در زندگی مشترک، کسبوکار، شکست عاطفی میتواند زمینهساز تولدی بزرگتر و پوستاندازی باشد. به شرط آنکه بدانیم شکستها و شکستنها بد نیستند و زمینهساز رهایی از پوسته قبلی. لازم نیست برای شکست خوردن تلاش کنیم، فقط کافیاست که نگاهمان را به شکستها عوض کنیم. حالا جواب بدهید، سن واقعی شما چقدر است؟ آخرین باری که شکستید و رها شدید و یک گام به بالاتر رفتید کی بوده است؟