او در این کتاب تعریف می‌کند که ۱۶ خودرو و ۲۳موبایل گرانقیمت داشته، اما بعد‌ها ثروت خود را از دست داده و برای گذران زندگی مجبور شده هر نقشی را بازی کند
وقتی می‌گیم زید مُرد، درسته از لحاظ نحوی زید میشه فاعل، ولی در اصل فاعل اصلی جمله مرگه و زید مفعول جمله است، چون اراده‌ای در مقابل مرگ نداره و مقهور و شکست خورده است و فاعلیتی از خودش نداره.
احساس غم‌انگیزی همراه با شادی نسبت موقعیت‌های گذشته، احساس آرزومندی نسبت به موقعیتی در گذشته، دلتنگی عاطفی برای زادگاه، غم ناشی از دوری از وطن و دلتنگی حاصل از یادآوری گذشته‌هایی تلخ یا شیرین
داوینچی با استفاده از ترکیب‌بندی دقیق و بهره‌گیری از پرسپکتیو، نه تنها لحظه‌ای مذهبی را روایت می‌کند، بلکه از طریق حالات چهره و ژست‌های حواریون، به یک بیان عمیق روانشناختی و انسانی نیز دست می‌زند، چون مخاطب در مواجهه با این اثر، با نوعی حقیقت درونی که از تعامل چهره‌ها و فضای موجود برمی‌آید، روبه‌رو می‌شود. 
حتی در آن زمان‌ها هم کسانی که در شاهنامه به خوبی شناخته شده‌اند، جای محکمی در زندگی نیافته‌اند. تقریباً همه آن‌ها خیلی زود مرده‌اند و آن تعداد کسانی هم که زندگی کرده‌اند زندگی آن‌ها با کشمکش و رنج همراه بوده است. به هر حال برای ما خالی از فایده نیست که ببینیم گذشتگان نسبت به انسان خوب و انسان بد چه نظری داشته‌اند.
ارتقای تفکر انتقادی: هنر مخاطب را به تعامل با مفاهیم پیچیده و متناقض دعوت می‌کند. هنر موجب می‌شود فرد سؤال‌های جدید بپرسد، فرضیات خود را بازبینی کند و به دیدگاه‌های متفاوت احترام بگذارد. 
هیچ‌وقت قبل از تمام کردن یک جمله به کلمه‌های قبلی و قبل از اتمام یک پاراگراف به جمله‌های قبل برنگرد. 
در اواخر دهه ۶۰ رادیو تصمیم گرفته است که با مفاخر و چهره‌های ماندگار ایرانی که عمرشان را در راه اعتلای علم و میهن گذاشته‌اند، گفتگو کند و از زندگانی و زحمت‌هایشان و آنچه اندوخته‌اند و یافته‌اند جویا شود. حالا انتشارات جام‌جم همت کرده و ضمن پیاده‌سازی و ویراستاری و تنظیم مجدد گفت‌وگوها، آن‌ها را در سه‌جلد چاپ کرده است.
با آنچه گفته شد، شگفت نیست که بسیاری نمی‌توانند صفت درست را از واژه «نوستالژی» بگیرند و به کار ببرند و چنین جملاتی را زیاد می‌بینیم: «یک طعم نوستالژی»، «این خیلی نوستالژیه»، «به‌خاطر نوستالژی بودنش محبوبه.»
در درون همین نظریه «ادبیت» و فعال کردن هنر سازه‌هاست که تکامل آثار ادبی، در بستر بیکران تاریخ ادبیات ملل مختلف شکل می‌گیرد و تمام «موتیف»‌های ناتوان و همه هنر‌سازه‌های بی‌رمق و از کارافتاده، فعّال می‌شوند و با چهره‌ای دیگر خود را آشکار می‌کنند. 
۳