
نویسنده: كبري آسوپار
اين روزها همه در مورد اصطلاح «آتش به اختيار» ميگويند و مينويسند؛ آنهايي كه هميشه از تعامل و گفت و گو و مفاهمه و خوش بيني حرف ميزنند، به جمله رهبري كه رسيدند كوشيدند بدترين تعابير را از آن بيرون بكشند و در فضاي مجازي بنويسند. چه آنكه پي يافتن گزارههايي عليه رهبري و نيروهاي مومن و انقلابياي بودند كه مخاطب «آتش به اختيار» بودند و نه آنكه دلشان براي فرهنگ اين سرزمين سوخته باشد. اين سوي ماجرا هم عدهاي كوشيدند به تبيين صحيح مقصود رهبري بپردازند؛ اينكه جمله در فضاي كار فرهنگي گفته شده؛ اينكه رهبري خواستهاند كسي براي كم كاري نداشتن دستور از بالا را بهانه نکند و ... و اينكه رهبري خودشان معناي كلامشان را با يك «يعني» گفته اند: «من به همه آن هستههاي فكري و عملي جهادي، فكري، فرهنگي در سرتاسر كشور مرتّباً ميگويم: هركدام كار كنيد؛ مستقل و بهقول ميدان جنگ، آتشبهاختيار... خب شما افسرهاي جنگ نرميد آنجايي كه احساس ميكنيد دستگاه مركزي اختلالي دارد و نميتواند درست مديريت كند، آنجا آتشبهاختياريد؛ يعني بايد خودتان تصميم بگيريد، فكر كنيد، پيدا كنيد، حركت كنيد، اقدام كنيد.»
اينگونه شد كه همه فضاي رسانهاي از شرح و بسط و نقد اين عبارت پر شد، بي آنكه كسي به اين نكته توجه كند كه چه شد به جايي رسيديم كه رهبري از «آتش به اختيار» بگويند. اصل ماجرا كم كاري نهادهاي فرهنگي و دستگاههاي مركزي و حتي كم كاري همه همين هستههاي فكري و علمي جهادي و فكري و فرهنگي است كه رهبر اشاره ميكنند. اگر نهادهاي فرهنگي به آنچه قانوناً بر عهده دارند، درست عمل كرده بودند آيا اصلاً نيازي بود كه رهبري به ساير هستههاي فرهنگي اينگونه بگويند كه خودتان تصميم بگيريد و عمل كنيد؟
حالا وسط بحثهاي زيادي شلوغ شده در مورد تبيين معنا و مفهوم «آتش به اختيار» كه شبههاي هم بر آن وارد نبود و معنايش مشخص بود، اصل ماجرا گم شده و وزير ارشاد تصور ميكند با نوشتن يادداشتي در مدح هوشمندي رهبري و تأكيد بر اينكه تذكرات رهبري داهيانه است و ما خود را ملزم به تحقق آن ميدانيم، ماجرا حل شده و تمام است. سخنگوي دولت هم نگران سوء استفاده از عبارت «آتش به اختيار» شده است و حال آنكه اگر فرض كنيم دغدغه دولتيها صادقانه است و قصد ايجاد هراسي كذايي از اين عبارت و نوع عمل جوانان مؤمن و انقلابي را ندارند، لاجرم يك توصيه به آنان خواهيم داشت و آن اينكه اصليترين راه بستن مسير سوء استفاده از كلام رهبري در مورد «آتش به اختيار» صرفاً انجام وظايف فرهنگي خود در چارچوب قانون و فرهنگ و هويت ملي ايران است تا ديگر نيازي به حضور نيروهاي آتش به اختيار نباشد. نميشود پاي تحليل و تبيين و ابراز نگراني از سوء استفاده از آتش به اختيار نشست، اما تغافل كرد كه رهبري اگر از آتش به اختيار گفتند، آن را براي زماني گفتند كه دستگاههاي مركزي دچار اختلال هستند و اصلي و فرعي دغدغه هايشان جابهجا شده و كار را درست پيش نميبرند. براي نهادهاي فرهنگي الان وقت تبيين هوشمندي رهبري نيست؛ وقت تغيير مسير و رفع اختلال در كار و انجام صحيح وظايف است. نميشود به تبيين «آتش به اختيار» نشست، ولي از كم كاريهاي منجر به رسيدن به اين مقطع سخن نگفت. نيروي آتش به اختيار دوست نداريد؟ راه حل ساده است: دچار اختلال نباشيد؛ وظايفتان را انجام دهيد تا پاي آتش به اختيار وسط نيايد.