جوان آنلاین: بختیار یکی از مهرههای مرتبط سیا بود که از اواسط دوره پهلوی دوم با امریکا ارتباط داشت، اما لحظهای که امریکا به او نیاز داشت واپسین روزهای عمر سلطنت فرا رسید. هرچند او نتوانست انتظار امریکاییها را برای حفظ رژیم همسو با منافع امریکا تأمین کند، اما پس از انقلاب همچنان برای بازگرداندن تاجوتخت به شاه و البته ایران به دامان امریکا به او امیدوار بودند.
آخرین نخستوزیر سلطنت
شاپور بختیار هرچند از عناصر جبهه ملی به شمار میآمد و سعی میکرد خود را از پیروان مصدق معرفی کند، اما از دهه ۴۰ هم با رژیم سلطنتی رابطه خوبی برقرار کرده بود و هم یا سیا همکاری داشت. البته به رغم تظاهر بختیار به داشتن سابقه مبارزاتی و مخالفت با حکومت شاه، طبق یک سند «سری» وزارت امور خارجه امریکا به تاریخ ۳۰ دسامبر ۱۹۷۸ [نهم دیماه ۱۳۵۷]، رژیم شاه مشاغل پردرآمدی را در شرکتهای تولید قندوشکر به وی واگذار کرده و در واقع او را خریده بود.
همچنین، طبق یک سند «سری» دیگر بهدستآمده از سفارت امریکا که در تاریخ چهارم اوت ۱۹۷۹ [سیزدهم مرداد ۱۳۵۸]از ستاد سیا [در واشینگتن]به پایگاه سیا در پاریس ارسال شده، تحت عنوان «بررسی موضوع برقراری مجدد تماس با بختیار»، عنوان شده که شاپور بختیار از اوایل دهه ۱۹۶۰ [۱۳۴۰]با سازمان سیا ارتباط داشته است. در این سند آمده: «بختیار در سالهای اوایل دهه ۱۹۶۰ با چند تن از مأموران ایستگاه [سیا]تماس آگاهانه داشت.»
شاپور بختیار با چنین سابقهای، از ابتدای روی کار آمدن، از حمایت کامل دولت امریکا نیز برخوردار بود. ویلیام سولیوان (سفیر امریکا در ایران) در این مورد چنین میگوید: «واقعه عجیب و غیرعادی دیگری که در این مدت روی داد، این بود که از واشینگتن پیامی بهطور مستقیم بهعنوان بختیار مخابره شد که او را از حمایت و اعتماد کامل دولت امریکا مطمئن میساخت و به من نیز گفتهشده بود که در هر موقعیت و وضعیتی، این حمایت را به او منتقل کنم.»
بختیار پس از انقلاب
بر اساس اسناد بهجای مانده از سفارت امریکا در تهران، بختیار پس از خروج از ایران، تلاشی برای براندازی جمهوری اسلامی به نفع بازگرداندن سلطنت، آغاز کرد. سند سری مورخ پنجم اکتبر ۱۹۷۹ (۱۳ مهر ۱۳۵۸) از پایگاه سیا در بروکسل به ستاد سیا در واشینگتن، با عنوان «اظهارات اس. دی. پرون» حاکی است: «شاپور بختیار اقدام به تماس با ایرانیان مقیم بلژیک برای پشتیبانی کرده است. پ/۱ توضیح داد که بختیار به دنبال پول نیست -، چون از خواهر شاه پول میگیرد- بلکه خواستار حمایت معنوی و تشکیلاتی است. پ/۱ اطلاع ندارد که طرحهای آینده بختیار چه میباشد.»
پ/۱ کد رمز یکی از اقوام بختیار بوده است. در یک سند دیگر سری سازمان سیا در مورد ملاقات بختیار با پ/۱ چنین آمده: «بنا بر اظهار پ/۱، بختیار با وی تماس گرفته و از او خواسته که ملاقاتی بین او و مقامات عالیرتبه دولت امریکا یا سازمان سیا ترتیب دهد... از طریق پ/۱ به اطلاع بختیار رساندیم که برای ارائه نظریاتش به سیا، از پ/۱ بهعنوان یک رابط استفاده نماید.»
در یک سند دیگر به تاریخ نوزدهم اکتبر ۱۹۷۹ (۲۷ مهر ۱۳۵۸) و با طبقهبندی سری چنین آمده: «در روز پنجم اکتبر، پس از بازگشت پ/۱ از اروپا، با وی ملاقات و اطلاعاتش گرفته شد. او از ۲۵ الی ۲۸ سپتامبر در پاریس با بختیار و از ۲۹ سپتامبر تا دوم اکتبر در لندن با تیمسار جم ملاقات کرده بود. بختیار نقش پ/۱ را بهعنوان واسطه میان خود و سیا پذیرفت. پیام بختیار به ما این بود که وی با سرمایه قلیلی، فعالیتی را اداره میکند که به هیچ جایی نمیرسد مگر اینکه از امریکا تأمین مالی و راهنمایی عملیاتی دریافت دارد. او هنوز در مرحله برنامهریزی قرار دارد، اما پیشبینی میکند ظرف مدت پنج ماه، تمام جزئیات را آماده کند و در آن موقع وی میخواهد به واشینگتن آمده تا درباره آینده جنبش خود و کشورش با مقامات دولت امریکا بهطور مستقیم مذاکره نماید.»
برای امریکاییها مهم بود که بدانند آیا حمایت از بختیار آنها را به مقصد بازگرداندن شاه میرساند یا خیر؟ کمیته روابط خارجی کنگره امریکا در ۱۰ آوریل ۱۹۷۹ [۲۱ فروردین ۱۳۵۸]از سفیر امریکا در ایران میپرسد: «آیا عناصر شاهدوست گروه زیرزمینی تشکیل دادهاند، آیا گروههایی مثل ساواک و ارتش که از شاه پشتیبانی میکردند، برای عملیات بههمپیوستهاند یا نه، این گروهها امروزه چه کار میکنند؟»
سفارت امریکا در ۲۱ آوریل ۱۹۷۹ [اول اردیبهشت ۱۳۵۸]به وزارت امور خارجه در واشینگتن وضعیت ایران را چنین گزارش میدهد: «تعداد قابلملاحظهای از پشتیبانهای رژیم سابق وجود دارند. این عده فعلاً در بیم و هراس به سر میبرند ولیکن ممکن است در چنین وضعی باقی نمانند (قتل سپهبد قرنی این اندیشه را القا میکند که آنها ممکن است آغاز حرکت کرده باشند). مثلاً در شهرستانها آن طوری که ما درک کردهایم شواهد بیشتری درباره فعالیت طرفداران شاه وجود دارد.»
چند روز بعد، سفارت امریکا در ۲۵ آوریل ۱۹۷۹ [۵ اردیبهشت ۱۳۵۸]باز چنین اوضاع را گزارش میکند: «برخلاف تبلیغات انقلابی یک جریان مخفی وجود دارد که پشتیبان سیاستهای متجددانه شاه و حتی دستگاه سلطنتی میباشد. این عناصر در یکی از احزاب غیرمذهبی مانند فدائیان جبهه ملی و جبهه دمکراتیک ملی جمع میشوند، ولی در مدتزمان کوتاهی باعث مشکلات عدیدهای برای هر دسته یا شخصی که سعی در کار سیاسی جمعی دارد، مینمایند (در واقع دولت موقت با بیمیلی و بهطور خصوصی اقرار کرده که این وضع در آذربایجان... ترکستان ایجاد شده). راستهای سلطنتطلب هنوز تحت ضربه شوک هستند و امکان ظهور کامل ندارند و تعداد کمی از ایشان هستند که ممکن است برای مدتی تصور بازگرداندن پادشاهی را با وضع سابق کنند. به علت مواجه شدن با تله جمهوری اسلامی، این گروه که شامل تعدادی افراد در استانها میباشند، میتوانند حمایتهای قابلتوجهی برای گروههای دیگر فراهم کنند. شواهدی در دست است مبنی بر اینکه این گروه افراد لازم برای گروههای ملاکشی که بهطور مخفی هستند و فقط گاهی اعلامیه صادر میکنند و شاید در کشتن ژنرال قرنی هم دخالت داشتهاند، تدارک دیدهاند.»
در اسناد مختلف سفارت امریکا مصادیقی از حساسیت سفارت نسبت به تلاشهای ضدانقلاب علیه جمهوری اسلامی به چشم میخورد. جیمز بیل، استاد دانشگاه تگزاس در سخنرانی خود در سیوسومین کنفرانس سالانه انستیتو خاورمیانه در ۵ اکتبر ۱۹۷۹ [۱۳ مهر ۱۳۵۸]که خلاصهای از این نشست به سفارت در تهران ارسالشده، میگوید: «به نظر بیل گروههایی که میتوانند در برابر هیئت حاکمه به مبارزه برخیزند عبارتند از قبایل نژادی؛ گروهای «ضدانقلاب» که به نظر بیل عبارتند از بقایای ارتشی و عوامل امنیتی (که تابهحال حدود ۶۰۰ نفر از افراد پاسداران انقلاب، کمیته و رهبران مذهبی را به قتل رساندهاند)؛ چپیهای افراطی، بهخصوص فدائیان خلق؛ غیر روحانیون و روشنفکران امروزی (که البته ایران را بدون حمایت آنها نمیتوان اداره نمود)؛ در آینده به عقیده بیل روحانیون محافظهکار بنیادگرا، در درازمدت قادر به حفظ قدرت نخواهند بود.»
در یکی دیگر از اسناد سفارت به تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۹۷۹ [۲۳ مهر ۱۳۵۸]آمده است: «چندین گروه مخالف، رژیم جدید را به مبارزه میطلبند که از جمله عبارتند از:
- اقلیتهای قومی (بیش از همه کردها و اعراب).
- بقایای رژیم سابق از جمله نظامیان و پرسنل ساواک.
- نیروهای چپگرا که مخفی و زیرزمینی هستند و خود مسلح میباشند ولی تهدید بلافاصلهای را تشکیل نمیدهند.
- تبعیدیهای اروپا و ایالاتمتحده که مرکب از افسران سابق ارتش، تکنوکراتها، روشنفکران و سیاستمداران لیبرال هستند.
- هیچکدام از این گروهها نتوانسته است سازمانی را به هم جوش بدهد که به نحو مؤثری دستگاه خمینی را به مبارزه بطلبد. روحانیون به نحو بدون ملاحظهای بر اقلیتهای قومی غلبه کرده و مانورهای چپگرایان را خنثی کردهاند. هرچند بسیاری از تبعیدیها دل شان میخواست رژیم را سرنگون کنند، آنها ظاهراً بهرغم کوششهای شاهپور بختیار فاقد هماهنگی و سازمان هستند. ما معتقدیم که بختیار کمتر چشمانداز موفقیت سیاسی در ایران دارد.»
سفارت امریکا در ۶ سپتامبر ۱۹۷۹ [۱۵ شهریور ۱۳۵۸]به واشینگتن اعلام میکند: «امریکاییها میتوانند با بختیار وقتیکه او به روانی به یک زبان غربی صحبت میکند و آنهم درباره آزادی فردی، کنار بیایند.»
بنابر اطلاعاتی که همان زمان افشا شد هنگامیکه شاه هنوز زنده بود، بختیار طی یک سفر ۲۴ ساعته به مصر رفت و در ملاقات با شاه، طرح مقابله با انقلاباسلامی را بررسی کردند. بعدها که کودتا لو رفت و عوامل آن بازداشت شدند، مشخص شد که سازمان نقاب شامل یک ستاد در پاریس بود که در رأس آن شاپور بختیار قرار داشت و یک ستاد نیز در ایران بود که به دو شاخه سیاسی و نظامی تقسیم میشد. سازماندهی کودتا با ابوالقاسم خادم - یکی از اعضای فعال حزب ایران - بود و پس از دستگیری او در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۵۹، به مهندس جواد مرزبان واگذار شد. ابوالقاسم خادم، پدر مهندس جواد خادم بود که در رژیم شاه در سال ۱۳۵۷، در پست وزارت مسکن قرار داشت. تعداد دیگری از اعضای جبهه ملی که در دولت بختیار در سال ۵۷ با وی همکاری میکردند نیز در این ستاد فعالیت داشتند. رهبری نظامی کودتا در داخل، با سرهنگ دوم بازنشسته ژاندارمری، محمدباقر بنیعامری با نامهای مستعار امید محمدی و احسان بود که از مالکین بزرگ در رژیم گذشته بود.
در نیروی زمینی، بیش از همه لشکر یک یا همان گارد جاویدان سابق، موردتوجه قرار گرفت. در لشکر ۲ نیز سرهنگ ایزدی، معاون فرمانده لشکر، شروع به کار کرد و به ادعای خود موفق شد در همه واحدهای لشکر شاخه بزند و تعداد قابلتوجهی از پرسنل را جذب کند. در لشکر ۹۲ زرهی اهواز، سرهنگ عزیز مرادی، علاوه بر تسلیح برخی از شیوخ عشایر عرب، وظیفه توجیه و جذب نیروهای داخل لشکر را به عهده گرفت. در نیروی ویژه هوابرد (نوهد)، محمدمهدی حیدری که رابط میان نوهد و تشکیلات کودتا بود، ۸۰ نفر از درجهداران را به نفع کودتا جذب کرد. همزمان، در لشکر قزوین، ژاندارمری، شهربانی و ستاد نیروی زمینی نیز نفوذهایی انجام میگرفت.
بخش اطلاعاتی شاخه نظامی نیز حدود ۶۰ نفر از مأموران سابق ساواک را جذب کرده بود که مأموریت آنها شناسایی افراد و جمعآوری اطلاعات بود. پرویز ثابتی، مدیرکل سابق امنیت داخلی ساواک ـ که در خارج از کشور بسر میبرد ـ نیز از جمله مهمترین چهرههای ساواک بود که برای موفقیت کودتا به کمک فراخوانده شده بودند. سایر عناصر و اعضای کمتر شناختهشده و دستگیر نشده ساواک نیز که هنوز در داخل کشور بسر میبردند، برای یاری کودتاگران بسیج شده بودند.
شاخه سیاسی تحت ریاست مهندس پرویز قادسی، مسئولیت سازماندهی و تبلیغ را به عهده داشت. از وظایف این شاخه، هموار کردن عملیات نظامی و همچنین تصرف قدرت سیاسی پس از کودتا بود. البته شاخه سیاسی کودتا بر این نکته واقف بود که کودتا و پیروزی آن دقیقاً به مشروعیت آن وابسته است. از نظر سران سیاسی کودتا، سلطنت برخاسته از خلقوخو و فرهنگ ایرانی است. ازاینرو تلاش برای اعاده نظام سلطنتی امری مشروع و مقبول تلقی میشد. علاوه بر این، به اعتقاد آنان، چهره بختیار هم بهعنوان یک رجل ملی و هم بهعنوان نخستوزیر قانونی شاه، میتوانست بر مشروعیت کودتا بیفزاید.
شاخه تدارکات نیز که وظیفه تهیه پول، اسلحه، ماشین، خانه و دیگر لوازم موردنیاز را بر عهده داشت، تحت مسئولیت منوچهر قربانیفر - که از سال ۱۳۵۳ جزو منابع اطلاعاتی سازمان سیا بود - قرار داشت. پول در وهله اول از جانب کشورهای امریکا، انگلیس و عراق در اختیار ستاد کودتا مستقر در پاریس گذاشته میشد و از آن طریق به داخل کشور سرازیر میگشت، بهطوریکه در مدت کمتر از یک هفته نزدیک به ۱۰۰ میلیون تومان ارسال شد.
ارتشبد قرهباغی نیز بعدها میگوید که شاپور بختیار با گرفتن ۱۰ میلیون دلار از صدام حسین، ترتیب کودتای نوژه را داده بود. گذشته از پولهایی که کشورهای خارجی در اختیار ستاد کودتا در پاریس قرار میدادند، بقایای خاندان سلطنت مانند اشرف پهلوی نیز بخشی از نیازهای مالی کودتا را تأمین میکردند.
عملیات کودتا قرار بود بهطور همزمان در تهران و سایر شهرهای بزرگ به اجرا درآید و اماکنی مانند مدرسه فیضیه قم، اقامتگاه امام خمینی در جماران، کمیته مرکزی انقلاباسلامی، ستاد مرکزی ساختمان نخستوزیری، مراکز نماز جمعه و... توسط هواپیماها بمباران شود. قرار بود کودتاگران در این بمبارانها از بمبهای خوشهای و بمبهای آتشزا استفاده کنند. آنان حدود ۳۰ فروند هواپیما، ۶۰ نفر خلبان و حدود ۵۰۰ نفر افراد فنی و نظامی را برای شرکت در عملیات آماده کرده بودند.
به گفته همه افراد دستگیرشده از جمله تیمسار محققی، بیت امام در جماران نخستین و مهمترین هدفی بود که باید بلافاصله بمباران میشد. حمله به بیت امام، مرکز ثقل کودتا را تشکیل میداد و بهمعنای به دست آوردن کلید پیروزی کودتا بود.
اما موفقیت چنین کودتایی مستلزم ایجاد زمینههای روانی و تبلیغاتی مناسب برای آمادهسازی افکار عمومی جامعه در پذیرش آن بود. رادیو «صدای آزاد ایران» بهعنوان بلندگوی اویسی در خاک عراق و «رادیو ایران» بهعنوان بلندگوی بختیار در خاک مصر، از جمله رادیوهای فعالی بودند که برای تهاجم تبلیغی - روانی علیه مردم ایران و برای تشجیع مخالفان - بهویژه تحریک عوامل کودتا و تأمین ارتباطات سریع با آنان از طریق پیامهای رمز، کار خود را آغاز کردند. ارتشبد اویسی در آستانه کودتا، ارتباطات خود را با کشورهای ذینفع در تغییر نظام ایران افزایش داد. او با انورسادات، صدام حسین و مقامات امریکایی از جمله وزیر امور خارجه امریکا ملاقات کرد و در زمینه آخرین هماهنگیهای لازم مذاکره نمود.
نهایتاً در آخرین ساعات قبل از اجرا، کودتا لو رفت و عملیات براندازی بختیار با ناکامی مواجه شد، اما امریکا از فعال کردن سناریوی جایگزین یعنی تحریک صدام به تجاوز نظامی ناامید نشد.
ادامه دارد...
منابع در دفتر روزنامه موجود است