کد خبر: 1277502
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
پرونده ویژه | اسناد سخن می‌گویند (۱۲)
در اسناد به جای مانده از سفارت امریکا در تهران ترکیبی از امیدواری به غرب‌گرایی و ناامیدی از ناتوانی دولت موقت به چشم می‌خورد
محمدجواد اخوان
جوان آنلاین: هنوز انقلاب‌اسلامی کاملاً پیروز نشده بود که امام خمینی (ره) با صدور حکم نخست‌وزیری برای مهندس مهدی بازرگان، او را مأمور تشکیل دولت موقت کرد. امریکایی‌ها که تا پیش از انقلاب بر همه مقدرات کشور مسلط بودند، اینک که همه دارایی راهبردی خود را در نفوذ در ایران بربادرفته می‌دیدند، امیدوار بودند که با گرایش‌های غرب‌گرایانه حاکم بر مهندس بازرگان و یارانش بتوانند قدرت پیشین خود را در ایران بازیابی کنند؛ آرزویی که به‌تدریج رنگ باخت و دلایل آن با بازخوانی اسناد سفارت قابل‌کشف است. 
 
کابینه‌ای متشکل از دوستان امریکا 
امریکایی‌ها چه اعضای سفارت در تهران و چه تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران در واشینگتن از ابتدای پیروزی انقلاب به دولت موقت به چشم یک فرصت مغتنم می‌نگریستند. چنانکه در سند موسوم به «ایران: مشکلات محیطی ارتباطات، دورنماها، ایده‌ها» یکی از امکانات سفارت چنین شرح داده شده است:
«یک دولت رسمی (که با جناح قم مخالف بوده) و علائمی از واقع‌بین بودن، غیرافراطی بودن نشان داده است و در روابط عادی شده ایران و ایالات‌متحده ذی‌علاقه است.» 
گرایش دولت موقت به منافع امریکا ریشه در مبانی فکری حاکم بر اکثریت اعضای آن داشت. هرچند امام خمینی (ره) در حکم انتصاب مهندس مهدی بازرگان به‌عنوان نخست‌وزیر، تأکید نمودند که او را «بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت می‌نمایم»، اما او ترکیب کابینه را عمدتاً از اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی انتخاب کرد. در نتیجه گرایش‌های غرب‌گرایانه حاکم بر این دو حزب عملاً بر دولت موقت سایه انداخت. 
چارلز ناس، کاردار سفارت امریکا در تهران در ۶ می‌۱۹۷۹ [۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۸]در سند محرمانه شماره ۴۶۷۹ بازرگان و کابینه‌اش را چنین توصیف می‌کند:
«چه [امیر]انتظام و چه بازرگان هر دو در جهان‌بینی غربی روشنفکری و راهی که زندگی باید در جهت آن حرکت کند، با همدیگر سهیم‌اند. هرچند هر دو مذهبی هستند (بازرگان بیشتر از انتظام) هر دو به‌طور تلویحی و ضمنی بیشتر از متفقین دینی خود در نهضت اسلامی به مفاهیم عقلایی غرب معتقد هستند.» 
ناس در همین گزارش بر گرایش‌های غرب‌گرایانه بازرگان تأکید می‌کند:
«بازرگان با توجه دادن به این نکته که او شخصاً به مناسبات حسنه ایالات‌متحده و ایران، نظر مساعد دارد پاسخ داد و به ارزش ملاقات‌های قبلی خود با سفیر سولیوان و مأمور سیاسی اشاره کرد. مناسبات حسنه با ایالات‌متحده از اعتقادات شخصی نخست‌وزیر است و هنگامی که دادن پست وزارت امور خارجه به یزدی مورد بحث بود، نخست‌وزیر از یزدی درباره این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرده بود که یزدی از مناسبات دوستانه با ایالات‌متحده پشتیبانی می‌کند، دولت موقت ایران احساس می‌کند که ایالات‌متحده یقیناً می‌خواهد که ایران یک قدرت نیرومند باشد و بازرگان قضاوت کرد که ایالات‌متحده در اینکه خواستار مناسبات حسنه با ایران است صمیمیت دارد. اگر ایالات‌متحده موافقت کند که تعبیر ایران از مقاصد ایالات‌متحده صحیح است «ما معتقدیم که سفیر جدید شما خواهد توانست به ما کمک کند». بازرگان آن‌گاه گفت که اگر حکومت ایالات‌متحده اطلاعاتی دارد که به ایران کمک خواهد کرد که از استقلال خود در مقابل دشمنان دفاع کند «ما قدردانی خواهیم کرد اگر شما این اطلاعات را به ما برسانید». او خاطرنشان ساخت که انتظام معاون نخست‌وزیر در این مورد فرد مورد تماس باشد.» 
شیفتگی اعضای کابینه موقت نسبت به امریکا حتی گاه فراتر از اینها می‌رفت و به ساده‌لوحی نیز پهلو می‌زد. علی اردلان، وزیر دارایی وقت یکی از این اعضا بود که روایت لینگن آخرین کاردار امریکا از ملاقات با او خواندنی است. لینگن در ۲۴ ژوئیه ۷۹ [۲ مرداد ۱۳۵۸]ملاقات با او را چنین گزارش می‌دهد:
«اردلان در پاسخ به ملاقات‌کنندگان اظهار داشت که بررسی تاریخی نشان می‌دهد که میان ایران و امریکا روابط مفید و طولانی وجود داشته است. خاطرات امریکایی‌هایی که در اوایل انقلاب مشروطه ایران در این کشور همکاری می‌کردند، موردتکریم ایرانیان است. اردلان با علاقه تمام در مورد دکتر جردن امریکایی که در بنای کالج البرز مساعدت کرد و در آنجا ایرانیان زیادی اولین تجربه آموزش عالی را به دست آوردند، صحبت کرد. همین‌طور میهن‌پرستان ایرانی، اشخاصی، چون «مورگان شوستر» و «هوارد باکسرویل» را در تبریز که با آمال مردم ایران همدردی کردند، به خاطر دارند. وی با لحن موافقی گفت که این روابط گذشته بر آینده اثر خواهد داشت. اردلان اظهار امیدواری کرد که گروه جدید نمایندگان امریکا احساسات مشابهی نسبت به ایران داشته باشد.» 
حتی گاهی برخی اعضای کابینه به کمک سفارت نیز می‌آمدند. به‌عنوان نمونه ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه به اعضای سفارت پیشنهاد شرکت در نمازجمعه و راهپیمایی همزمان با آن در تهران را می‌دهد و حتی به دیپلمات‌های امریکایی کمک می‌کند بدون آنکه شناخته شوند از سد مأموران حفاظت مراسم عبور کنند. لینگن در ۲۹ اکتبر ۱۹۷۹ [۷ آبان ۱۳۵۸]ماجرا را چنین شرح می‌دهد:
«به پیشنهاد وزیر امور خارجه، فرستاده سیاسی پرشت، به همراه مشاور سیاسی سفارت و مأمور مضطرب وزارت امور خارجه در نماز جمعه و راهپیمایی شرکت کردند. برای اینکه بتوانیم از بین نگهبانان عبور کنیم مأمور جواب وزارت امور خارجه، فرستادگان امریکایی را به‌عنوان «اعضای سفارت سنگال» به نگهبانان معرفی کرد. خوشبختانه افرادی که در آنجا حاضر بودند درباره سنگال چیزی نمی‌دانستند. دیگر خارجی‌های حاضر در آن حوالی عبارت بودند از چند خبرنگار و سفیر سنگال (واقعی)». 
 
سواری نازک‌نارنجی که سفارت امریکا هم از هل‌دادنش عاجز ماند  
جبهه ملی 
جبهه‌بندی‌های داخل دولت نیز مورد توجه دیپلمات‌ها و مأموران اطلاعاتی مقیم سفارت بود. سفارت در ۲۵ آوریل ۷۹ [۵ اردیبهشت ۱۳۵۸]در تلگرامی گزارشی سری به واشینگتن وضعیت جبهه ملی را چنین توصیف می‌کند:
«جبهه دمکراتیک ملی: سازمان [هدایت‌الله]متین دفتری از جهت دیدگاه‌های لیبرال دمکراتیک تهدید بالقوه‌ای می‌تواند باشد و محتملاً دنباله‌رو‌هایی قوی در بین انقلابیون غیرمذهبی و به‌خصوص غیرسیاسی با بینش تجددطلبی دارد (تاکنون)، متأسفانه جبهه از نظر قدرت نظامی کمبود جدی داد و حتی از نظر سازمان‌دهی وسیع ملی نیز از احزاب مارکسیست ضعیف‌تر بوده است. مگر اینکه با عناصر جنبی نهضت اسلامی که مترصد پذیرش جدایی سیاست از مذهب می‌باشند، ائتلاف کند و گرنه در کوتاه‌مدت یا درازمدت قدرتی به دست نخواهد آورد. (جبهه) به‌عنوان متفق فدائیان، در صورت به قدرت رسیدن آن گروه بلعیده خواهد شد. 
جبهه ملی: پس از استعفای کریم سنجابی از وزارت خارجه جبهه رهبری خود را بازیافت. سؤال واقعی این است که جبهه چقدر ضعیف شده؟ درحالی‌که در روز‌های آخر انقلاب نقش فرعی ایفا کرده، قدرت نظامی مستقلی نداشته و عملاً پس از فوریه فعالیت سیاسی مستقلی به نمایش نگذاشته است. دو منبع به ما گفته‌اند که اغلب حامیان به جبهه دمکراتیک ملی رفته‌اند که این کار عامل تحرک سنجابی برای استعفا و رجعت به سیاست گردید. اگر جبهه ملی خواستار وجهه‌ای است بایستی تجدید بنای اساسی انجام دهد یا با جبهه دمکراتیک ملی که از لحاظ ایدئولوژیکی با آنان هم خط هستند ائتلاف کند.» 
اختلافات درون دولت موقت و نیز استعفای کریم سنجابی، دبیرکل جبهه ملی از سمت وزیر امور خارجه دولت نیز دور از چشم سفارت نبود. در گزارش سولیوان مربوط به دیدارش با بازرگان آمده است:
«بازرگان به‌طور گذرا گفت که دلیل دیگری که دولت ایران توجه خود را متمرکز این مسئله نکرده است، بیماری سنجابی وزیر امور خارجه بوده است. سنجابی دچار دیسک کمر است و کوشیده بود تا در روز ۱۸ مارس، به کار برگردد ولی ناگزیر به بستر خود برگشته است و نیاز به استراحت طولانی دارد (این روایت ظاهراً با گزارش‌های جراید درباره اینکه سنجابی طبق برنامه‌ای روز ۱۹ مارس نطقی در ساختمان شرکت ملی نفت ایران ایراد کرده و همچنین با گزارشی که ما از رئیس بخش امریکایی وزارت امور خارجه داشتیم مبنی بر اینکه سنجابی روز ۱۹ مارس تمام روز را تا ساعت ۲ بعدازظهر در وزارت امور خارجه کار کرده و روز ۲۰ مارس یک نطق سیاسی ایراد کرده تضاد دارد. آیا بازرگان اطلاع صحیحی ندارد، یا اینکه می‌خواهد گزارش‌های مربوط به تقاضای استعفای سنجابی را مسکوت بگذارد؟)».
سواری نازک‌نارنجی که سفارت امریکا هم از هل‌دادنش عاجز ماند
 
نگرانی در مورد شهید چمران 
با آنکه اکثریت اعضای کابینه دولت موقت گرایش‌های فکری و سیاسی نزدیک به منافع امریکا داشتند، اما اقلیتی از نیرو‌های انقلابی نیز در کابینه حضور داشتند که گرایش‌های متفاوتی داشتند. یکی از این افراد که اتفاقاً نگرانی سفارت امریکا را نیز تا حدودی برانگیخت، شهید دکتر مصطفی چمران بود که در سال ۱۹۷۱، امریکا را ترک کرده بود و با هدف مبارزه برای نجات ملت‌های منطقه راهی لبنان شده بود. 
در ۸ می‌۱۹۷۹ [۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸]سفارت در مورد وضعیت ابراهیم یزدی می‌نویسد:
«از هم‌اکنون چنین به نظر می‌رسد که او [یزدی]قسمت بزرگی از نفوذ خود را در مورد پاسداران انقلاب که به دست‌های دیگری مانند آیت‌الله رفسنجانی و یک شیعه انقلابی از لبنان به نام چمران می‌افتد از دست خواهد داد. ورود چمران به صحنه موجی از نگرانی‌ها را در میان چپی‌ها برانگیخته است مبنی بر اینکه [امام]خمینی پاسداران جدید را برای تصفیه چپی‌ها آماده می‌کند.» 
چارلز ناس هم در سند ۵۲۰۷ به تاریخ ۲۰ می ۱۹۷۹ [۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۸]ملاقات خودش با وزیر دولت، سحابی را چنین شرح می‌دهد:
«سحابی در مورد ارتباط پاسداران انقلاب با بافت جدید حکومتی گفت این امر حتی اعضای دولت را گیج کرده است. فعلاً دکتر چمران (مصطفی) در رأس سپاه است، اما معاون نخست‌وزیر نیست. معاون نخست‌وزیر بنی‌اسدی ارتباطی با پاسداران انقلاب ندارد.»
سفارت همچنین یک ماه بعد شهید چمران را شخصی می‌بیند که در آینده انقلاب نقش‌آفرینی چشمگیرتری خواهد داشت و در جهت تحکیم سیاست‌های امام خمینی (ره) عمل خواهد کرد. در ۱۴ ژوئن ۱۹۷۹ [۲۴ خرداد ۱۳۵۸]ناس در نامه خیلی محرمانه به شماره ۶۲۰۸ خطاب به وزارت امور خارجه در واشینگتن اعلام می‌کند:
«ممکن است الان خیلی زود باشد که قاطعانه بگوییم ولی به‌احتمال خیلی زیاد، دکتر مصطفی چمران نقش مهم‌تر و مؤثرتری در دولت موقت جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت و به گفته اشخاصی که او را می‌شناسند، او دارای شخصیت قدرتمندی است. به نظر می‌رسد که احتمال دارد که دولت موقت تدریجاً خود را جمع‌وجور کرده و بر روحانیون مداخله‌گر و کمیته‌های انقلابی مسلط شود. ولی اکنون حداقل این به نظر می‌رسد که فاشیست‌های مذهبی مانند چمران و تا اندازه‌ای یزدی، نقش بزرگ‌تری ایفا خواهند کرد که قدرت مستبدانه دولت را افزایش خواهد داد و این تابه‌حال کلاً موافق سیاست‌های مستبدانه [امام]خمینی برای حکومت است.» 
 
سواری نازک‌نارنجی که سفارت امریکا هم از هل‌دادنش عاجز ماند
دولت ناتوان 
انتظار امریکایی‌ها از دولت موقت آن بود که بتواند ایران انقلابی را به‌سوی دولتی غرب‌گرا و تأمین‌کننده منافع امریکا سوق دهد. بااین‌حال خیلی زود فهمیدند که چنین انتظاری فراتر از توان دولت موقت و البته با وجود رهبر انقلاب یعنی امام خمینی (ره) تقریباً ناممکن است. 
هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب‌اسلامی نگذشته بود که سفارت امریکا در تهران در ۸ مارس ۱۹۷۹ [۱۷ اسفند ۱۳۵۷]در سند سری به شماره سند ۲۷۸۵ خطاب به هیئت نمایندگی ایالات‌متحده در ناتو می‌نویسد:
«به‌طورکلی خواسته بازرگان مبنی بر هدایت موفقیت‌آمیز ایران از دوران بعد از انقلاب به‌سوی جمهوری میانه‌رو طرفدار غرب، بسیار بعید به نظر می‌آید.» 
نگرانی امریکایی‌ها از ناتوانی اعضای کابینه دولت موقت در دیگر اسناد نیز به چشم می‌خورد. سفارت در سندی خیلی محرمانه به شماره ۲۹۴۸ در ۱۲ مارس ۱۹۷۹ [۱۱ اسفند ۱۳۵۷]به واشینگتن چنین گزارش می‌دهد:
«ما در برخورد با مشکلات مسائل زیادی داریم، اول اینکه دولت موقت نسبتاً ناتوان است، بازرگان دائم از دست کمیته‌ها و فدائیان شکایت و ناله می‌کند، اما این‌طور که به نظر می‌رسد از جلوگیری فعالیت آنها ناتوان است. فقط منظره دفتر او که توسط درخواست‌کننده‌ها اشغال شده است، سمبل ناتوانی و عجز اوست.» 
از سویی جو ضدامریکایی حاکم بر ایران پس از انقلاب نیز سبب می‌شود برخی اعضای کابینه سعی کنند گرایش‌های امریکایی خود را با مواضعی به‌اصطلاح انقلابی پنهان کنند. در ادامه همین گزارش آمده است:
«هم یزدی و هم [امیر]انتظام که در گذشته دائماً در موضع یاری به ما بوده‌اند، در نتیجه بی‌مبالاتی جیم بیل در مجله تایم «شروع به حمله نموده‌اند» خصوصاً یزدی که به نظر می‌رسد برای اثبات اینکه طرفدار امریکا نیست - تکرار می‌شود، نیست - منتهی درجه سعی خود را به عمل می‌آورد و بنابراین اجازه می‌دهد که اذیت‌هایی به اسم او صورت بگیرد.» 
نگرانی ابراهیم یزدی از اینکه متهم به امریکایی بودن شود، با توجه به سوابق و گرایش‌هایش چندان بی‌علت هم نبود. ویکتور ال. تامست، معاون سفارت در ۱۳ مارس ۱۹۷۹ [۲۲ اسفند ۱۳۵۷]در مورد او می‌نویسد:
«یزدی تنها عضو دولت موقت است که عضویت کمیته مرکزی انقلاب را نیز دارا می‌باشد و به نظر می‌رسد که او در یک موقعیت قوی که امکان دستیابی به قدرت را دارد، قرار دارد. بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف او «ارتباط امریکایی» اوست که رقبای بالقوه‌اش قبلاً اشاره کرده‌اند که از آن بهره‌برداری خواهند کرد.» 
چند روز بعد هم که شخص سفیر سولیوان به ملاقات با بازرگان، نخست‌وزیر رفت باز ضعف دولت موقت را به واشینگتن مخابره کرد. او در ۲۰ مارس ۱۹۷۹ [۲۹ اسفند ۱۳۵۷]در نامه‌ای با طبقه‌بندی سری و به شماره سند ۳۰۹۹ خطاب به وزیر امور خارجه در واشینگتن جلسه روز قبل خود را چنین گزارش می‌دهد:
«همان‌طوری که تلگرام‌های گزارش دیگر نشان خواهند داد، مذاکره در سراسر مدت دوستانه و سازنده بود و هم بازرگان و هم [امیر]انتظام هر دو عدم اعتماد زیادی نسبت به شوروی‌ها نشان می‌دادند و اظهار تمایل می‌کردند که روابط نزدیک با ایالات‌متحده داشته باشند و درعین‌حال مذاکرات نشان داد که کنترل دولت در حوادث چقدر ضعیف است و آینده آن تا چه اندازه غیرقابل‌پیش‌بینی است.» 
به‌تدریج واشینگتن نیز متوجه ضعف‌های جدی دولت موقت شد و تحقق اهداف امریکا با وجود آن نامحتمل ارزیابی شد. در ۱۸ ژوئن ۱۹۷۹ [۲۸ خرداد ۱۳۵۸]وزارت امور خارجه امریکا در دستورالعمل خود برای سفارت امریکا در تهران می‌نویسد:
«.. تا زمانی که دولت موقت ایران حاکمیت بهتری بر روی سیستم‌های سیاسی و اقتصادی نداشته باشد، دورنمای ضعیفی برای حل مؤثر مشکلات ما با رهبری وجود دارد.»
برای امریکایی‌ها روشن شد که هل دادن این کابینه به سمت‌وسویی که مورد توجه امریکاست هم نتیجه چندانی ندارد:
«تحت شرایط فعلی «کشاندن ایرانیان سریع‌تر از آنچه می‌خواهند» بی‌حاصل است.» 
این جملات یادآور گفته‌های مهدی بازرگان، سه روز قبل از پیروزی انقلاب‌اسلامی در اجتماع دانشگاه تهران است که به ناتوانی خود اذعان کرده و گفته بود:
«انتظار عمل کردن مثل رهبر و مرجع عالی‌قدری که بنده را مأمور و مفتخر به این خدمت کرده‌اند و با عزم راسخ ایمانی و قدرت، سربه‌زیر انداخته و بولدوزروار حرکت می‌کند و صخره‌ها و ریشه‌ها و سنگ‌ها را سر جایش خرد کرده و پیش رفته و می‌رود، این انتظار را از بنده نداشته باشید. بنده ماشین‌سواری نازک‌نارنجی هستم که باید روی آسفالت و راه همواره حرکت کنم و شما باید راه را برایمان هموار کنید.» 
نهایتاً با تسخیر سفارت امریکا در تهران، دولت موقت نیز استعفا کرد و عمر این دولت که ابتدا امیدواری و سپس ناامیدی امریکا را به دنبال داشت، به پایان رسید. 
 
ادامه دارد... 
 
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار