کد خبر: 1285778
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۱:۴۰
روان ما هم یک مثانه دارد که در مسیر زندگی مدام پر و خالی می‌شود. آنها که مایعات بیشتری می‌خورند یا در معرض سرما هستند، (یعنی زندگی پرتلاطم‌تری دارند) مثانه‌شان زودتر پر می‌شود. مثانه روان که پر می‌شود آدم الکی قاطی می‌کند، به هم می‌ریزد، اخلاقش سگی می‌شود و جالب آن که خودش هم نمی‌داند چه مرگش است. 

جوان آنلاین: هادی خیرآبادی طی یادداشتی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است از اهمیت مسئله تخلیه روانی نوشت. خلاصه‌ای از یادداشت او را در ادامه می‌خوانید: تا حالا شده است بعد از خوردن مایعات زیاد، یا توی سرما وسط جاده در یک اتوبوس بین شهری گیر کرده باشید و مثانه‌تان از فشار پر شدن در حال ترکیدن باشد؟ دیده‌اید آدم جانش به لبش می‌رسد. تمام ذهن، فکر، آرمان و آرزویش خالی شدن مثانه‌اش است... دیده‌اید وقتی دستشویی می‌روید چه احساس راحتی‌ای دست می‌دهد؟ احساس سبکی. آن‌وقت است که آزاد می‌شوید و دوباره به چیز‌های دیگر فکر می‌کنید. 

روان ما هم یک مثانه دارد که در مسیر زندگی مدام پر و خالی می‌شود. آنها که مایعات بیشتری می‌خورند یا در معرض سرما هستند، (یعنی زندگی پرتلاطم‌تری دارند) مثانه‌شان زودتر پر می‌شود. مثانه روان که پر می‌شود آدم الکی قاطی می‌کند، به هم می‌ریزد، اخلاقش سگی می‌شود و جالب آن که خودش هم نمی‌داند چه مرگش است. 

با این تفاوت که آدم پرشدن مثانه روان را نمی‌فهمد، فقط درد و فشارش را حس می‌کند. روان نیز نیاز به بیرون‌روی دارد. نیاز به خالی شدن از فاضلاب مشکلات زندگی. تا بتواند دوباره به چیز‌های خوب فکر کند. روی چیز‌های بهتر سرمایه‌گزاری کند. روان هم نیاز به رهایی از فشار دارد. وگرنه می‌ماند، گیر می‌کند. رشد نمی‌کند. نمی‌تواند قدم از قدم بردارد. تمام فکر و ذکرش درگیر چیز‌های حقیر می‌شود. 

گاهی به روان‌تان استراحت دهید. استراحت از روزمرگی، از دویدن‌های بی‌هدف، از تنش‌های بیهوده، از کل‌کل کردن با خود و دیگران، از گیر دادن به چیز‌هایی که ارزشش را ندارد، استراحت از حرص و طمع و استراحت از کینه. استراحت از خبر‌های ناگوار، استراحت از نقاب‌ها و پرستیژ‌های مزخرفی که سینه آدم را تنگ می‌کند. استراحت از احساس قبض و گرفتگی. یا لااقل استراحت از چیز‌هایی که درون خود می‌ریزید و کسی نمی‌فهمد. خصوصاً در فرهنگ ما که از همان بچگی یاد می‌گیریم، آدم خوب یعنی کسی که هیجاناتش را سرکوب کند و نشان ندهد. 

برون‌ریزی روان، یعنی داشتن رفیقی که با او همان‌طور حرف بزنید که با خودتان حرف می‌زنید. اگر نداریدش بهترین رفیقی که می‌توانید فشار روان را روی آن خالی کنید یک قلم و کاغذ است. بنویسید. هرچه دل تنگتان می‌خواهد. آزاد و رها. بعدش هم بیندازیدش سطل اشغال. حتی اسیر آن نوشتن هم نشوید: اینکه چه می‌نویسید و چگونه می‌نویسید و برای چه می‌نویسید. فقط و فقط بنوسید. حتی اگر حال نوشتن نداری شروع کن به حرف زدن و صدای‌تان را ضبط کردن. بدون هیچ قیدی حرف‌هایت را بزن. بی‌هیچ آداب و ترتیبی. در مورد همه‌چی. بی‌هیچ هراس و قید و بندی. بعد بار‌ها گوشش بده. بعد حذفش کن و فراموشش کن. برون‌ریزی یعنی ورزش، یعنی گاهی کوه و در و دشت رفتن. یعنی بالا و پایین پریدن. یعنی با بچه‌ها فوتبال زدن و عروسک بازی کردن. یعنی فریاد کشیدن، بلند خندیدن، بلند گریه کردن. اصلاً یعنی لحظاتی را مثل دیوانه‌ها زیستن... یعنی آن لباس قشنگ را در خانه پوشیدن و خود را تحویل گرفتن... یعنی لحظاتی بی‌خیال همه چیز شدن. 

بیرون نریختن هیجان‌های اصلی در مسیری بالغانه و والایش‌یافته و سرکوب مداوم آنها در خانواده یا در جامعه، کم کم به تجمع درونی خشم منجر خواهد شد که روزی در جایی همانند یک دمل چرکین سر باز خواهد کرد. فقط یک چیز را یادتان باشد، یعنی یک چیز را رعایت کنید، فشار روان‌تان را روی کسی خالی نکنید. قرار نیست با آخیش گفتن شما، زخمی بر وجود کسی بنشیند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار