جوان آنلاین: بچهتر که بودیم خانهتکانی برایمان معنای جذابی از زندگی و شور کودکی بود. وقتی وسط فرشهای خیسخورده با پودر مینشستیم و منتظر میماندیم تا یکی شیلنگ آب روی سرمان بگیرد. یا از مدرسه میآمدیم و یک املت یا کوکو بهعنوان نهار حاضری میخوردیم و مامان دوباره مشغول ادامه کارش میشد. وقتی خوش میگذشت که میخواست لحاف پتوها را بدوزد و وقت کافی داشتیم خانه بالشی بسازیم و ساعتها وسط اوضاع بلبشوی خانه بازی کنیم. خیلی وقتها هم توی این خانهتکانیهای اجباری مامان، کلی از چیزهایی که قبلاً گم کرده بودیم زیر تخت و کمد پیدا میکردیم و حسابی کیفمان کوک میشد. آنها سرتاپای خانه را آب میگرفتند و میشستند و ما غرق این هیجانات بودیم و مادری که بهخاطر بههمریختگی خانه اگر بینظم یا شلخته بودیم، تنبیهمان نمیکرد.
کمکم مفهوم خانهتکانی رنگوبوی معنوی گرفت. خودمان هم پایکار آمدیم و کمک کردیم. روز آخر که همه چیز شستهورفته بود و از تمیزی برق میزد، حالمان خوب میشد و مامان عصر چهارشنبهسوری یکنفس راحت میکشید. تمیزی و نظافت در خون ایرانیهاست. بخش جدانشدنی فرهنگمان است. در خیلی از فرهنگهای قومی وقتی کسی از عضو خانواده میمیرد آن سال خانهتکانی نمیکنند. چون این سنت مساوی است با شادی و انتظار برای رسیدن قدمهای بهار. ولی بهندرت پیش میآید که ما از تمیزی بگذریم. تنها مقولهای است که خانمها با آن شوخی ندارند و باید تماموکمال انجام بدهند. حتی روزهای تلخ کرونایی که مدام هشدار منع استفاده از محصولات شیمیایی میدادند، خانهتکانی بدون هیچ کموکاستی انجام شد. حتی گاهی خانمهای باردار پیش از موعد زایمان با کمک اطرافیان تمام خانه را برق میاندازند و انگار عادت دارند، حال خوبشان را با تمیزی و نظافت گره بزنند. برای بعضیها بوی شوینده و شیشهپاککن مساویست با خود زندگی.
اوایل اسفند که میشود، رقابت سختی میان جامعه بانوان شکل میگیرد و توی هر شغل و سمتی هم که باشند یک سر حرفشان به بحث خانهتکانی میرسد. بازار لوازم بهداشتی و نظافت داغ است و سر اینکه کدام جرمگیر برای ازبینبردن کدام لکه مؤثرتر است، ساعتها بیوقفه میتوانند بحث کنند و از تجربیاتشان بگویند. هر سال برایش جوک میسازند و از کار زیاد مینالند، ولی باز هم خودشان را به کوچهعلیچپ میزنند و راه هزار بار رفته را دوباره پیش میگیرند.
انگار زنها بهانه میشوند، تا گذشته را از غبارها پاک کنند و برای یک شروع دوباره آماده شوند. توی این خانهتکانیها یک قاب عکس میشود بهانه ساعتها خیره ماندن و زنده کردن هزار تا خاطره. کلی یادگاری پیدا میشود و تبدیل میشود به یک خاطرهبازی خانوادگی. گاهی توی این تمیزیها زنی از یک یاد دل میکند. یکی دلتنگ میشود. یکی برای فراموشی میروبد. یکی غبار میروبد که راه امید به خانه باز شود. آن یکی میروبد به نیت فراموشکردن و رهایی از بند هر آنچه دلش را تنگ کرده است.
امسال بهار در بهار شده و خانهتکانیها با هم تداخل پیدا کرده است. دیگر نمیشود تا آخرین لحظه سال کهنه شست و تمیزکاری کرد. باید نیمه اول اسفند خانه را آبوجارو کرده و تمیز تحویل رمضانالمبارک بدهند. باید خریدها و بدوبدوهای نوروزی را که از زیباترین خاطرههای پیش از عید است، زودتر تمام کنند تا با دهان روزه کمتر راه بروند و کمتر به جسمشان فشار بیاورند. ۱۰ روز اول که خانه تمیز باشد، یک ماه راحتیم. پا روی پا میاندازیم و با خیال راحت دل را خانهتکانی میکنیم. با خودمان آشتی میکنیم و در یکخانه تمیز و معطر به میهمانی معبود میرویم. وقت بیشتری برای پاکسازی روح و تن داریم. تا الان اگر با دستمال و اسپری به جان خانه میافتادیم، حالا با دعا، مراقبه و عبادت، خانه دل را میتکانیم. اگر حالا فرشها را بشوییم بعداً میتوانیم دل را به نوای دعای سحر بشوییم. گوش به اعجاز وقت سحر بدهیم و برای سفره افطارش بیتاب باشیم. حالا با دستمالهای رنگی کار میکنیم و بعداً سفره افطار رنگین میگسترانیم. حالا تا دیروقت به جان خانه میافتیم و همه را بیخواب میکنیم و بعداً برای خوابیدن وقت کافی داریم. حالا برای شارژ روحیه اعضای خانه موقع خانهتکانی آهنگ گوش میکنیم و بعداً وقت داریم تا نوای اعجابانگیز دعای ابوحمزه ثمالی را کنار هم بشنویم.
خیلی کارها میشود کرد. این یک ماه عمریست برای خودش. شب عجیبیست شب سالتحویل امسال. سالی که فرهنگ، اعتقاد و معنویت دستبهدست میدهند تا معجون انسانساز بینظیری بسازند. ازیکطرف طبیعت نو میشود و نوید بهترین احوال را میدهد. ازیکطرف ۱۸ روز روزهداری و عبادت بیتکلف، دل را آماده شبزندهداری میکند. یک طرف همه بیدارند تا نو شدن طبیعت را به فال نیک بگیرند و کنار سفره هفتسین آرزو کنند، یک طرف احیا میگیرند و میخواهند برای خوب نوشتن تقدیر یکسالهشان تلاش کنند. هم خوشحالاند، هم داغدار جراحت مولایشان. هم میخواهند شادی بهار را با رفتوآمدها به اشتراک بگذارند و هم میخواهند حرمت روزهای سوگ را نگهدارند. هم شورو شوق دارند، هم انتخابشان سکوت است تا صدای قلبشان را میان نجواهای جوشن کبیر بهتر بشنوند. چتر امید بر سرشان باز میشود. امید بخشیدهشدن و تطهیر شدن و به استقبال فرصت یکساله رفتن. شبی که هم جشن است و هم سفری معنوی به اعماق چشمهای خسته از تکرار گناه. شبی که هم مرغ آمین پای هفتسین آمین میگوید و هم مولا توی زمزمههایمان برای یک شروع دوباره دعاگوی ماست و مهر تأیید پای آرزوهایمان میکوبد.
سال عجیبیست امسال. تجربه خوبیست تا تقابل احساسهای متضاد را بیاموزیم. تجربه چند حس همزمان که اگر به آنها بها داده شود با هم منافاتی ندارند. کافیست هر خانواده اولویتش را بیابد. آن وقت راحت میتواند این مسیر معنوی فرهنگی را آسان طی کند. در شب تحویل سال زمان به زمان تبدیل و سال کهنه با وعدههای نو آغاز میشود. شبی که دعاها به گوش فلک میرسد و احسنالحال در لحظه اجابت و حال خوب نصیب دلهای بیقرار میشود.