جوان آنلاین: در شرایط کنونی که میبینیم برخی از اپوزیسیون خارج نشین از حمله رژیم صهیونیستی به ایران حمایت میکنند، بد نیست بدانیم این طرز خیانت علنی ضد انقلاب به ملت ایران مسبوق به سابقه است. در سالهای دفاع مقدس نیز منافقین و برخی دیگر از گروهکها به صورت علنی از حمله صدام به ایران حمایت میکردند و حتی یاریرسان بعثیها در جنگ میشدند. بسیاری از رزمندگان دفاع مقدس مشاهدات و خاطرات عینی از خیانت گروهکهای مختلف ضد انقلاب در جبههها دارند. رضا میرزایی، از جمله همین رزمندگان است که خاطره او از مواجهه با ضد انقلاب در منطقه دربندیخان را پیش رو دارید. میرزایی میگوید: صبح همان شبی که یک گروه از ضد انقلاب به مقر ما حمله کرده و باعث شهادت و مجروحیت تعدادی از کادر گردان شده بودند، یک راننده نفوذی نیز خودروی حامل باقی بچههای کادر را عمداً تهدره فرستاد و تلفات بیشتری به ما وارد کرد.
ضد انقلاب و منافقین در دفاع مقدس چه خیانتهایی علیه مردم ایران مرتکب شده بودند؟
از همان اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی و حتی قبل از آنکه جنگ رسماً شروع شود، ضد انقلاب در نقش ستون پنجم به دشمن خدمت میکردند. منتها در برخی از مواقع این خیانتها شکل علنیتری به خودش میگرفت. یعنی آنها به صورت علنی و رو در رو به مقابله با رزمندگان میپرداختند. کسی که بخواهد به مملکتش خیانت کند، همه حد و مرزها را میشکند. جاسوسی، ضربه مستقیم، جنگ رو در رو و... فرقی برایش نمیکند. نکته اینجاست که مثال خیانت شبیه فساد در یک میوه میماند. همه آن را از درون میخورد و از بین میبرد. برای یک شخص منافق هم چنین اتفاقی میافتد.
پیش آمده بود خود شما در مدت حضورتان در جبهه به صورت مستقیم با ضد انقلاب رو بهرو بشوید؟
بارها این موضوع نه فقط برای من که برای خیلی از رزمندهها پیش آمده بود. یکبار در تیرماه ۱۳۶۳ من مأموریت گرفتم یک گردان را که تعدادشان به ۴۰۰ نفر میرسید، با هماهنگی سپاه منطقه ۷ به محور دربندیخان عراق و منطقه تازه آباد ببرم. قرار بود این گردان در آنجا مستقر شود. قبل از اینکه محور را تحویل بگیریم، یکسری مشکلاتی پیش آمد که برای رفع آنها باید به سپاه منطقه ۷ برمیگشتم. به همراه بچههای کادر گردان که تعدادشان ۴۰ نفر میشد، به کرمانشاه رفتیم، جلسهای برگزار کردیم و بعد دوباره از کرمانشاه به سمت محور خودمان حرکت کردیم. عصر بود که رفتیم و شب به جوانرود رسیدیم. شبها جاده بسیار ناامن میشد؛ لذا شب را همانجا ماندیم. نیمههای شب ناگهان از بالای ارتفاعات به سمت مقر سپاه تیراندازی شد. ضد انقلاب به ما شبیخون زده بودند. بچههای سپاه جوانرود، برای مقابله با آنها رفتند و ما هم همراهیشان کردیم. اما به محاصره افتادیم. همان شب حدود ۱۶ نفر از نیروهای کادر ما شهید و مجروح شدند. عرض کردم تعداد نیروهای کادر ۴۰ نفر بود. حالا ۱۶ نفرشان شهید و مجروح شده بودند و ۲۴ نفر نیروی کادر برایم باقیمانده بودند.
این گروه ضد انقلاب که به شما حمله کردند، جزء گروهکهای جداییطلب بودند؟
بله! از گروههای جداییطلبی بودند که قبل از شروع جنگ هم اسلحه به دست گرفته و با جوانهای انقلابی میجنگیدند. البته این را عرض کنم که یک پیوندی بین گروهکهای مرزنشین و ضد انقلاب داخل کشور وجود داشت. در واقع این گروهها از هم حمایت میکردند.
از خیانت سازمان منافقین هم خاطراتی دارید؟
خیلیها فکر میکنند، منافقین از سال ۶۵ که رجوی به عراق رفت با صدام همکاری میکردند. اما در واقع آنها از اولین روزهای شروع جنگ با بعثیها همکاری میکردند. مثلاً در عملیات شهیدرجایی و شهید باهنر که شهریور سال ۶۰ انجام گرفت، یک نفر نیروی نفوذی منافقین عملیات را لو داد و تعداد قابل توجهی از بچههای کادر سپاه همدان در آن ماجرا به شهادت رسیدند. این مورد هم از جمله مواردی است که من خودم به چشم دیدم. هم آن منافق نفوذی را میشناختم و هم بچههایی که شهید شدند از دوستانم بودند و هم خودم در عملیات شهیدان رجایی و باهنر شرکت داشتم. حکایت خیانت منافقین، داستانی طول و دراز دارد که خیلی از رزمندگان دفاع مقدس نمونههایی از آن را به چشم دیدهاند. منافقین، جدای طلبها، گروهکهای موجود در کردستان و... هر کدام یک جور خیانت به مملکتشان داشتند. ظاهراً مشکلشان با نظام اسلامی بود ولی برای رسیدن به اهدافشان با دشمنان ایران همقسم میشدند. در همان ماجرای حمله به مقر سپاه در جوانرود، باز هم شاهد خیانت منافقین در قالب نیروهای نفوذی بودم.
یعنی در شهادت نیروهای کادر گردان، عامل نفوذی باعث این موضوع شده بود؟
ماجرا از این قرار بود که من بعد از شهادت و مجروح شدن ۱۶ نفر از نیروهای کادر گردانی که مأموریت استقرارشان در منطقه تازه آباد دربندی خان را به عهده من گذاشته شده بود، تصمیم گرفتم باقی مانده نیروهای کادر را که ۲۴ نفر بودند به تازه آباد بفرستم تا بچههای بسیجی گردان را سر و سامان بدهند. نمیشد بچهها را همینطور بدون مسئول و کادر گردان رها کنیم. خودم هم باید میماندم تا به وضعیت مجروحان عملیات شب گذشته رسیدگی کنم. خلاصه از سپاه جوانرود یک خودروی تویوتا درخواست کردیم تا بچههای کادر را به تازه آباد برساند. یک راننده بومی هم این تویوتا را هدایت میکرد. بچهها رفتند و من هم مشغول رسیدگی به شهدا و مجروحین شدم. پیکرها باید به معراج شهدا فرستاده میشدند و مجروحین هم که نیاز به مراقبت و ارسال به مراکز درمانی مجهزتر داشتند. شاید یک ساعت بیشتر نگذشته بود که خبر آمد خودروی باقی نیروهای کادر به ته دره سقوط کرده است! شما تصور کنید از ۴۰ نفر نیروی کادر گردان، ۱۶ نفر که شب شهید و مجروح شده بودند و حالا خبر میرسید باقی بچهها به دره افتادهاند. قضیه خیلی مشکوک بود. ما سریع به سمت محل حادثه رفتیم ببینم چه خبر شده است.
قبل از اینکه به ادامه خاطره بپردازید، در این ماجرا کسی هم شهید شده بود؟
متأسفانه یک نفر دیگر از نیروهای گردان به شهادت رسیده و باقی هم مجروح شده بودند. یکی از مجروحین برادرحسین عبدی، معاون گردان بود. ایشان ضربه مغزی شده بود. ما که به محل حادثه رسیدیم، سریع ایشان و باقی مجروحین را برای مداوا به عقب فرستادیم. همان جا احساس کردیم که اوضاع مشکوک است. نوع سقوط اتومبیل به دره طوری بود که احساس کردیم به عمد این کار صورت گرفته است.
یعنی راننده هم از نفوذیهای ضد انقلاب بود؟
ظاهراً که اینطور بود. البته خودش هم در این ماجرا مجروح شده بود، ولی رفتارهایش و نحوه سقوط اتومبیل برای ما مشکوک بود. بعداً برادر عبدی و دیگر مجروحین حادثه از راننده شکایت کردند. میگفتند به عمد خودرو را به دره هدایت کرده است. ما هم یک گزارشی تهیه کردیم و آن را به سازمان قضایی نیروهای مسلح فرستادیم تا به وضعیت راننده و اتهاماتی که متوجهاش شده بود، رسیدگی کنند.
سرنوشت گردان ۴۰۰ نفره بدون فرماندهان و کادر گردان چه شد؟
از ۴۰ نفر نیروی کادر که همگی شهید یا مجروح شده بودند، فقط من ماندم و یک گردان که باید به وضعیتشان رسیدگی میکردم. این گردان بدون فرمانده مانده بود و دست تنها نمیشد آن را مدیریت کرد؛ لذا با سپاه منطقه ۷ هماهنگ کردم و مأموریت گردان را لغو کردیم. بعد اعلام شد در منطقه پاوه نیاز مبرم به نیروی بسیجی است، ما هم این ۴۰۰ بسیجی گردان را بردیم آنجا و بین پایگاههای سراسر منطقه تقسیم کردیم. مأموریت یک ماهه هم برایشان در نظر گرفتیم.
به نظر میرسد الان خیانتی که برخی از اپوزیسیون انجام میدهند از همان جنس خیانت منافقین و ضد انقلاب در جنگ تحمیلی است؟
کار منافقین و ضد انقلاب در هشت سال دفاع مقدس این بود که از داخل به ما ضربه بزنند. برایشان هم مهم نبود که آن طرف ما داریم با یک دشمن متجاوز میجنگیم. از لو دادن عملیات مختلف گرفته تا رویارویی مستقیم با رزمندهها، حتی در اردوگاههای اسارت و در داخل شهرها خیانت گروهکهای ضد انقلاب و منافقین را شاهد بودیم. الان هم خیانت به کشور و مردم ایران موضوعی است که خیلی از این گروههای اپوزیسیون سعی میکنند آن را پشت مخالفت با نظام اسلامی مخفی نگه ندارند. وگرنه هیچ ایرانی با وجدانی حاضر نیست با حمله بیگانه به کشورش موافق باشد. مرور تاریخ به خوبی نشان میدهد این طرز رفتارها در میان این عده از اپوزیسیون و مخالفان نظام سابقه دارد. دانستن تاریخ دفاع مقدس که مصداق بارزی از خیانتهای منافقین است میتواند برای درک شرایط کنونی بهتر ما و خصوصاً جوانترها را یاری دهد.