جوان آنلاین: کانال تلگرامی «ترجمان» خلاصهای از مقاله «در نکوهش سفر» نوشته اگنس کالارد را که با ترجمه نسیم حسینی در این پایگاه منتشر شده است، به اشتراک گذاشت. در این مطلب آمده است: در زمانه ما عاشق سفر بودن یا مباهات کردن به سفر به یکی از اجزای ضروری موفقیت تبدیل شده است. صفحات مجازی آدمها پر از عکسها و خاطراتی است که از سفرهایشان به جا ماندهاند و یکی از بزرگترین آرزوهای خیلیها سفر به دور دنیاست. با اینحال، سفر مخالفان بزرگی هم دارد. چه کسانی مثل سقراط و کانت که تقریباً در تمام عمر، مصرانه از سفر پرهیز میکردند، چه نویسندگانی مثل رالف والدو امرسون که میگفت سفر «بهشت احمقهاست» یا فرناندو پسوآ که نوشت: «از فکر سفر تهوع میگیرم... سفر کردن ارزانی آنهایی که از هستی بیبهرهاند.»
یکی از دفاعیات رایج از سفر این است که سفر ما را به مرتبه روشنبینی میرساند، دنیا را به ما میشناساند و با مردم آن آشنا میکند. با اینحال این استدلال جای، چون و چرا دارد.
تغییر مکانِ زندگی برای تحصیل یا کار همیشه تاریخ وجود داشته است، اما امروزه با نوع جدیدی از سفر روبهروییم که «سفر گردشگری» است. سفر برای سفر. این سفرهای جدید، چنانکه ساموئل جانسون گفته، ممکن است به جای آنکه باعث شناختن راه و رسوم دیگران شود، برعکس به تأیید بیشتر خودمان منتهی شود. کسانی مثل پسوآ معتقد بودند سفر نهتنها قلب ما را به تجربههای جدید نمیگشاید، بلکه «بدترین وجه ما را پدیدار میکند و در عین حال مجابمان میکند که بهتر از همیشه هستیم.»
کتابهای گردشگری میگویند باید به سفر برویم تا «تغییر» کنیم، اما دقیقاً قرار است چه چیزی تغییر کند؟ از قرار معلوم، احتمال اینکه مسافران باعث تغییر در مقصد خود شوند، خیلی بیشتر از این است که خودشان تغییر کنند.
ما سفر میکنیم تا خودمان تغییری تجربه کنیم، اما دستِ آخر دیگران را دستخوش تغییر میکنیم. با اینحال، میشود پرسید: تأثیرپذیری یک مکان از مردمی که به خواست خود و به قصد تغییرکردن به آن سفر میکنند چرا ممکن است بد باشد؟ پاسخ این است که آن مردم نه میدانند چه میکنند و نه حتی برای فهمیدنش تلاشی میکنند. گردشگران تغییردهندگانی بیاعتنا، مغرور و جاهلند. اگر آنجایی که به بازدید آن رفتهاند، مثل کارتپستالهایی باشد که دیدهاند، ذوقزده میشوند، اما اگر آنجا به اندازه عکسها زیبا نباشد، احساس میکنند «ضرر» کردهاند.
گردشگر هیچگاه برای زندگی واقعی یا فرهنگ روزمره مردمانی که در سفر میبیند، ارزشی قائل نیست بلکه فقط میخواهد چندجای تاریخی را ببیند یا لباسهای محلی بپوشد و با آنها عکسی بگیرد.
واقعیت بسیار مهم درباره گردشگری این است که ما از پیش میدانیم بعد از برگشتن به خانه چگونه آدمی خواهیم بود. سفر در تعطیلات شباهتی به مهاجرت، نامنویسی در دانشگاه، شروع کاری جدید یا عاشقشدن ندارد. ما با ترسولرز سراغ این فعالیتها میرویم، مثل آدمی که وارد تونلی شده و نمیداند وقتی از آن بیرون بیاید چهجور آدمی خواهد بود. مسافر در حالی راهی سفر میشود که اطمینان دارد با همان علاقهها و برنامههای روزمره قبلیاش برمیگردد. سفر مانند بومرنگ است. شما را دقیقاً به همان نقطهای میرساند که از آن آغاز کردهاید.