هرچه به پایان لیگ برتر فوتبال نزدیک میشویم، هواداران استقلال بیش از پیش نگران رقم خوردن اتفاق تلخ و جبرانناپذیری هستند که اعتبار و شأن آبیها را تا ابد زیر سؤال خواهد برد. هرچند آقایان مدیر و مالک باشگاه سرگرم برگزاری هماندیشی و شوآفهای همیشگی هستند، ولی خطر سقوط به دسته پایین بسیار جدی و بیخیالی مسئولان کمر استقلال را شکسته است.
یک ماه نیم از آخرین باری که استقلال طعم برد را چشید، میگذرد و از دربی به بعد آبیها همین که مساوی کنند برایشان حکم پیروزی دارد. تیمی که فصل گذشته مدعی قهرمانی بود و جام را در بازی آخر از دست داد، این فصل به حال و روزی افتاده که برای فرار از جمع فانوس به دستان، هیچ برنامه و تدبیری ندارد. بعد از باخت به فولاد، تاجرنیا، رئیس هیئتمدیره باشگاه و نماینده تامالاختیار هلدینگ خلیجفارس در باشگاه خبر از برگزاری جلسه هماندیشی با حضور دلسوزان استقلال، آن هم با فوریت را داد!
کدام دلسوز؟ کدام هماندیشی؟ مگر از استقلال چیزی هم باقی مانده که بخواهید در موردش هماندیشی کنید؟
آن زمان که با آب و تاب حرف از واگذاری سرخابیها زده میشد و همه روی بحث اهلیت خریداران تأکید داشتند، هیچکس حرفی از بررسی میزان فهم فوتبالی مدیران جدید، درک آنها از اعتبار و پیشینه باشگاه استقلال و تخصص مدیران مثلاً خصوصی نزد. بودجه کلان و مرتفع کردن مشکلات اقتصادی اصلیترین مزیتی بود که برای هلدینگ پتروشیمی مطرح شد، ولی خیلی زود مشخص شد پول همه چیز نیست و تا درک و شناختی از فوتبال و مدیریت آن وجود نداشته باشد، قهرمانی و سهمیه آسیا که هیچ، بقا در لیگبرتر نیز تبدیل به رؤیا میشود.
اوضاع هر لحظه وخیمتر میشود و حضور پنج مربی مختلف هم نتوانسته دردی را دوا کند. نکونام، بختیاریزاده، موسیمانه، دوباره بختیاریزاده، محمد نوازی و بوژوویچ. دیگر باید چند مربی دیگر روی نیمکت بنشانید و پولهای بیزبان را خرجش کنید تا بپذیرید سرمنشأ اصلی این مصیبتها مدیریتی است، نه فنی. درست است که عملکرد تیم ضعیف است، خبری از انسجام و اتحاد نیست، برخی بازیکنان ساز خود را میزنند، برخیها به اذعان پیشکسوتان در زمین راه میروند و مربیان هم برای انتخاب استقلال دچار سرگیجه شدهاند، ولی همه میدانند اگر مدیریت قدری حرفهای فکر میکرد و به اندازه کافی فوتبال را میشناخت، استقلال الان در این سیاهچاله گیر نیفتاده بود.
اگر فوتبال را میشناختید در این هفتههای پایانی حرف از انتخاب سرمربی جدید نمیزدید. بعد از شکست برابر فولاد شنیدن نام برخی مربیان امتحانپس داده داخلی بسیار عجیب بود؛ نامهایی که گویا برخی قدیمیها دنبال روی کار آمدنشان هستند و همانها هم میدانند این کارشان چیزی جز خیانت به استقلال نیست. حربه تغییر کادرفنی اگر کارساز بود تا الان باید بحران تیم تمام میشد، ولی درست از همان هفته نخست لیگ مشکلات عمیق فنی و غیرفنی تیم برای همگان آشکار شد و هر کسی را هم آوردند، نتوانست چارهای پیدا کند. با این اوضاع جلسه هماندیشی قرار است کدام درد استقلال را درمان کند؟ جالب است اعضای هیئتمدیره باشگاه سکوت پیشه کردهاند و حرفی در مورد این وضعیت نمیزنند. رئیس هیئت مدیره نیز تصور میکند اگر در شبکه اجتماعی چند خط بنویسد، وظیفهاش را انجام داده است. واقعیت، اما چیز دیگری است؛ نایبقهرمان فصل گذشته که فقط یک امتیاز کم آورد دیر بجنبد از رتبه دوازدهم هم پایینتر خواهد آمد و آن وقت دیگر چه فرقی میکند، تیم دولتی بوده یا خصوصی. حداقل آن زمان که دولتی بود و قبل از آنکه هواداران مقابل ساختمان وزارتخانه تجمع کنند، وزرای ورزش به خودشان زحمت میدادند و برای خالی نبودن عریضه حرف از گرفتن تصمیمات جدی میزدند.