جوان آنلاین: مردی که با همدستی دو نفر از دوستانش، شوهر زن بلاگر را به قتل رسانده، مدعی است همسر مقتول فرمان قتل را صادر کرده بود.
اولین روز اسفندماه سال گذشته مردی در تهران به اداره پلیس رفت و اعلام کرد برادر بزرگش به طرز مشکوکی گم شده است.
وی به مأموران گفت: «برادرم بهنام متأهل است و همراه همسرش زندگی میکرد، اما به گفته همسرش او به مسافرت رفته و به خانه بازنگشته است. الان نگرانیم برای برادرم اتفاقی رخ داده باشد.»
ارتباط پنهانی
با شکایت مرد جوان، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی برای پیدا کردن ردی از مرد گمشده وارد عمل شدند. همسر مرد گمشده به نام رؤیا در تحقیقات پلیسی ادعا کرد شوهرش برای مسافرت چند روزه از خانه بیرون رفته و خبری از سرنوشت او ندارد. اما بررسی کارآگاهان نشان داد بهنام از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته است. همچنین مشخص شد رؤیا مدتی است با مردی به نام هوشنگ ارتباط پنهانی دارد. بنابراین این فرضیه برای مأموران قوت گرفت به احتمال زیاد رؤیا از سرنوشت همسرش باخبر است. مأموران در ادامه رؤیا را بازداشت کردند و او هم در بازجوییها به ارتباط پنهانی با هوشنگ اعتراف کرد و مدعی شد قرار بوده هوشنگ و یکی از دوستانش شوهرش را بربایند و او را تنبیه کنندتا او را مرا طلاق دهد.
بازداشت
با اعتراف متهم، مأموران هوشنگ و دوستش به نام فرمان را شناسایی و بازداشت کردند. بررسیها نشان داد روز حادثه هوشنگ با همدستی فرمان مرد گمشده را به زور به کارگاه آهنگریاش منتقل کرده است. در حالی که دو متهم جرم خود را انکار میکردند، مأموران جسد بهنام را داخل گونی در رودخانه کن کشف کردند. با کشف جسد، دو متهم به جرم خود اعتراف کردند، اما قتل را به گردن هم انداختند. تحقیقات از دو متهم ادامه داشت تا اینکه صبح دیروز هوشنگ و فرمان به قتل با همدستی مرد اتباعی که کارگر کارگاه آهنگری بود اعتراف کردند. تحقیقات از دو متهم به دستور قاضی سالار صنعتگر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران ادامه دارد و مأموران در تلاشند متهم فراری را هم بازداشت کنند.
گفتوگو با متهم
همسرش دستور قتل داد
هوشنگ پس از اعتراف به قتل ادعا کرد رؤیا، بلاگر است و همین موضوع باعث آشنایی آنها شده و به دستور او دست به قتل زده است.
هوشنگ با مقتول اختلاف داشتی؟
نه، اختلافی نداشتم. من اصلاً او را نمیشناختم.
چرا او را به قتل رساندی؟
همسرش دستور قتل داد و من هم شیطان وسوسهام کرد و دستور او را با همدستی دوستم و کارگرم اجرا کردیم.
چرا همسرش دستور قتل داد؟
رؤیا میگفت شوهرش بداخلاق است و او را کتک میزند و او از دست رفتارهای همسرش خسته شده است. رؤیا میخواست از شوهرش جدا شود، اما او طلاقش نمیداد، به همین خاطر از من خواست او را به قتل برسانم.
با رؤیا ارتباط پنهانی داشتی؟
بله، من با او دوست و بعد هم عاشقش شدم و وقتی از من خواست شوهرش را بکشم، قبول کردم.
چطور با او دوست شدی؟
من کارگاه آهنگری بزرگی دارم و مدتی قبل تصمیم گرفتم از طریق بلاگرها کارم را تبلیغ کنم. مدتی در فضای مجازی گشتم تا اینکه با پیج تبلیغاتی رؤیا آشنا شدم و فهمیدم او بلاگر خوبی است. برای تبلیغات کارم با او تماس گرفتم که ارتباط ما ادامه پیدا کرد و کمکم به هم علاقه پیدا کردیم. رؤیا از شوهرش گله میکرد و میگفت او را دوست ندارد و میخواهد جدا شود، اما بعد گفت تصمیم دارد شوهرش را بکشد، چون طلاقش نمیدهد و از من خواست به او کمک کنم که شیطان مرا وسوسه کرد و قبول کردم. البته در ابتدا قصد قتل نداشتیم و میخواستیم او را تنبیه کنیم تا همسرش را طلاق بدهد، اما به قتل ختم شد.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
من به دوستم فرمان گفتم از مردی طلب دارم و میخواهم او را بربایم و تبیهاش کنم و بعد هم او را تحویل پلیس بدهم و از او درخواست کمک کردم. روز حادثه طبق نقشه به خانه بهنام رفتیم و در پوشش مأمور او را سوار خودرویم کردم و به کارگاه آهنگریم بردیم. دست و پای او را بستیم و دوستم از کارگاه بیرون رفت تا اینکه ۲۴ ساعت بعد وقتی وارد کارگاه شد از من سؤال کرد چرا بهنام را به پلیس تحویل ندادهام. آنجا واقعیت را به او گفتم که فهمید من با همسر بهنام رابطه دارم و او از من خواسته شوهرش را به قتل برسانم. فرمان متوجه شد آدمربایی کرده و وقتی از او خواستم کمک کند که بهنام را بکشیم، قبول کرد. البته اول به کارگر افغان که داشتم پول دادم تا بهنام را خفه کند، اما او تنهایی موفق نشد و ما سه نفری با یک سیم برق بهنام را خفه کردیم. پس از حادثه، کارگرم فرار کرد و من و فرمان هم جسد را داخل یک گونی انداختیم و در رودخانه کن رها کردیم.
حرف آخر؟
اشتباه کردیم و شیطان فریبمان داد. کاش با رؤیا آشنا نمیشدم و الان قاتل نبودم.