جوان آنلاین: در جهانی که هر روز تعداد آسمانخراشها و دیوارهای بتنی زیاد میشود، جهانی که هر روز ماشینهای زیادی در آن تولید و به جمع دشمنان هوای پاک میپیوندد، در زمانی که هر کجا درختی هست به جایش یک ساختمان بیقواره و بلند، قد میکشد، هنوز هستند کسانی که نبض زمین و نفس آسمان از میان دودها برایشان مهم است. هستند کسانی که بدون خودخواهی عالم را برای همه میپندارند و مثل امانت از آن مراقبت میکنند. آنهایی که سوار ماشینهای تکسرنشین نمیشوند و خستگی و آویزانشدن به میلههای مترو یا اتوبوس را ترجیح میدهند، نه بیکارند و نه ضعیف. آنها فقط عاشقند. برای آنها آسمان پاک یک رؤیای همیشگیست نه فقط روزهایی که هشدار قرمز صادر میشود، چند روز تعطیلی و باز هم ماجرا سر خط. عدهای به جای ملک و املاک و حساب پر پیمان برای فرزندانشان هوای پاک و طبیعتی سالم به ارث میگذارند. میدانند که همین حالا هم هر سال به تعداد بچههای دچار آلرژی افزوده میشود و خیلی از بدبختیهای بشر به خاطر همین اهمالکاری و خودخواهیهاست. در سالهای اخیر بودند کسانی که در مقابل افراد خودخواه، قدمهای خوبی برای حفظ طبیعت برداشتهاند. مد قشنگیست وقتی کسی میمیرد با نشاندن یک نهال بلوط در دامنههای زاگرس یا هر جای دیگر، یادش را جاودانه میکنند. به یک درخت جان دوباره میدهند تا یاد آن عزیز را در دلش جاودانه کند و ریشهها بدواند و همیشه سبز بماند.
دیدهام مادران جوانی که با تولد فرزندشان یک کاکتوس یا درختچه کاج مطبق میخرند تا با هر تولد شاهد رشد آن گیاه باشند؛ تماشای رشد پدیده عجیبیست.
درختها نفس کشیدن ما را راحت میکنند و برای تداوم حیات، مثل ضربان قلب عمل میکنند. کاشت درخت تمرین خوبیست تا یادمان بماند هر رفتار کوچک و بزرگ ما نه تنها بر خودمان، بلکه بر جهان بعدی اثر میگذارد. وقتی یک درخت کاشته میشود، وقتی کمکم شیشههای پلاستیکی و نایلونهای تجدیدناپذیر از صحنه طبیعت حذف میشود، وقتی از انرژیهای حیاتی بهاندازه و بهینه استفاده میشود، وقتی در هر خانه گلوگیاه جدید میروید و آدمها دلشان را به سبزی و طراوت خانهشان هر چقدر هم کوچک گره میزنند، وقتی موقع ریختن زبالهها در کیسه یادشان است که همان تفکیک ساده چه جانی به زمین میدهد، وقتی استفاده از وسایل نقلیه یک فرهنگ میشود و خودروهای برقی و دوچرخه در سطح شهر زیاد میشود، آن وقت میشود این دوستی انسان و طبیعت را به فال نیک گرفت.
وقتی آسیبزدن به طبیعت یک جرم اجتماعی باشد و مردم مقابلش بایستند، آن وقت شاید با کاهش اهمالکاری آدمها جنگل کمتری نابود یا گونه جانوری کمتری منقرض شود. اگر مردم، زمین، هوا، طبیعت و محیطزیست را سرمایه خودشان بدانند آن وقت محال است برای نابودیاش کاری کنند؛ مگر کسی با دست خودش تیشه به ریشه خانهاش میزند؟
زمین مثل خانه پدریست. دیدهاید وقتی میخواهند آن را خراب کنند و به جایش برج بسازند، چه دردی دارد؟ چه جانی از اهالی آن خانه و خاطراتشان گرفته میشود؟ انگار میخواهند دشنه بر قلب خاطرههای دلنشین فروکنند. حالا اگر این سرزمین مادری زمین باشد، اوضاع سختتر است. باید بیشتر جنگید و با چنگ و دندان نگاهش داشت. باید جلوی معدنخوارها ایستاد؛ جلوی جنگل خوارها و هر موجود حریصی که برای میل به زیادهخواهی پا روی منابع طبیعی میگذارد و ذرهذره جان زمین را میگیرد. انس با طبیعت فقط برای ایرانیها نیست، بلکه مال اهالی کرهزمین است. برای اولینبار در آوریل ۱۸۷۲ فردی به نام جولیوس استرلینگ مورتون در نبراسکا روز درختکاری را نامگذاری کرد. او علاقه زیادی به طبیعت داشت و همین باعث شد طبق تخمینی که زدهاند نزدیک به یک میلیون درخت در این روز کاشته شده باشد؛ آنقدر این اتفاق مهم بود که حتی تعطیل رسمی اعلام شد.
هر کشوری مرتبط با شرایط اقلیمی خودش روز درختکاری دارد. در ایران، اسفند که از نیمه میگذرد، همهجا صدای پای بهار میآید. چشمهها شروع به جاریشدن میکنند و جوانهها سر از خاک بیرون میآورند. همه چیز بوی بالندگی و رشد میدهد. بهترین وقت برای حیات بخشیدن به یک نهال جوان است. درست به همین دلیل روز پانزدهم اسفند وسط خانهتکانی و بدوبدوهای خرید هولهولکی شب عید، یادمان میماند که از دوستی با طبیعت غافل نشویم. یادمان بماند اگر بهاری است و ما هر سال آمدنش را جشن میگیریم به لطف زمین و طبیعت است. به کوچکترها یاد میدهیم با درختها مهربان باشند، تولدها را با کاشت نهال پاس میداریم و رفتنها را با کاشت درخت جاودانه میکنیم.
بد نیست بدانید کشورهای بسیاری با پررنگشدن اهمیت درختکاری و روی آوردن به زمین سبز، قوانین سفت و سختی اعمال کردهاند. مثلاً بریتانیا برای قطع درخت دو برابر ارزش درخت جریمه نقدی صادر میشود. در قطر هرگونه قطع درخت با سه ماه زندان و جریمه نقدی همراه است که در صورت تکرارشدن دو برابر میشود. در فرانسه هم درختبرها باید گواهینامه هرس و مراقبت از درختان را داشته باشند.
در بسیاری از کشورها کمپینهای آموزشی راه افتاده و درباره عواقب جنگلزدایی هشدار میدهند.
به نظر شما اگر خارجیها بدانند مردم شریف ما البته برخیشان برای پاسداشت کریسمس به جان پارکها و بوستانها میافتند و کاجها را برای تزئین میکنند، پیش خودشان چه فکری میکنند؟
اگر بدانند برخی از ما سرمان برود قلیان و کبابمان وسط جنگل و مرتع و بوستان نمیرود چه فکری میکنند؟
اگر بدانند خاطره بسیاری از ما با تابهایی که میان دو درخت بسته میشد، عجین شده و ما هم برای نسل جدید تکرار میکنیم، چه فکری میکنند؟
اگر بدانند افراد سیگاری در طبیعت سیگار میکشند و معتقدند ریههایشان در هوای آزاد حال میآید چه فکری میکنند؟
اصلاً بیخیال خارجیها، خودمان باید چه فکری کنیم؟