جوان آنلاین: در دوران مبارزات انقلابی علیه رژیم پهلوی، بارها مأموران شاه به روی مردم معترض آتش گشودند و شهدای بسیاری نیز تقدیم شد، اما بسیاری از سربازهای حاضر در میدان مقابله با مردم، به اجبار تن به این کار میدادند و همین طور بخشی از نیروهای نظامی را ارتشیهای انقلابی تشکیل میدادند که حاضر نبودند سلاحشان را به سمت مردم نشانه بگیرند. سرهنگ خسرو جهانی از ارتشیهای انقلابی بود که پیشتر با او گفتوگوهایی انجام داده بودیم، اما قرار داشتن در ایام دهه فجر را فرصتی دانستیم تا شنوای خاطرهای از او در باره نوع مواجهه مأموران با مردم تظاهرکننده باشیم.
استقرار در اماکن حساس
من زمان انقلاب دانشجوی دانشکده افسری بودم. هنوز مانده بود تا درسم تمام شود، ولی وقتی خیابانها شلوغ شد و مردم علیه رژیم شاه تظاهرات میکردند، ما را به خیابانها میبردند و در اماکن حساس و حیاتی مستقر میکردند تا به نیروهای نظامی کمک کنیم. آن زمان لشکرهای یک و دو گارد مسئول تأمین امنیت در تهران بود و معمولاً ما را برای کمک به این دو لشکر به خیابانها میبردند. غیر از ارتش، شهربانی هم به مقابله با مردم میپرداخت. تقریباً از ابتدای سال ۵۷ اوضاع کمکم از دست رژیم پهلوی خارج شد؛ بنابراین از نیروهای نظامی موجود کاری ساخته نبود و ما دانشجوهای دانشکده افسری را میبردند تا بلکه بتوانیم شهربانی و ارتش را تقویت کنیم.
واقعه ۱۷ شهریور
فرماندهان ارشد از ما که دانشجو بودیم انتظار داشتند به سمت مردم شلیک کنیم، اما ما زیر بار نمیرفتیم. من روز ۱۷ شهریور سال ۵۷ همراه دیگر بچههای دانشکده افسری به میدان ژاله رفتم، یعنی خودمان که نه، ما را مجبور به رفتن کردند. آن روز میدان ژاله که اکنون به میدان شهدا تغییر نام یافته، غوغایی برپا بود. مأموران شاه همه جای میدان را پوشش داده بودند. ما هم کنار نیروهای گارد بودیم. ساواک ما را زیر نظر داشت تا مبادا اقدامی علیه مأموران انجام دهیم. از ساواک گرفته تا نیروهای اطلاعات خود ارتش و شهربانی، حواسشان جمع بود تا ببینند دانشجوهای افسری یا دیگر نظامیهای حاضر در میدان ژاله به سمت مردم شلیک میکنند یا قصد همراهی با مردم را دارند، اما ما هیچ کاری که بخواهد به مردم آسیب برساند انجام ندادیم.
شروع درگیری
روز ۱۷ شهریور به چشم دیدم که چطور چند نفر از گاردیها خودشان به مغازههای اطراف میدان حمله کردند و شیشهها را شکستند تا با ایجاد آشوب، بهانه حمله به مردم را به دست آورند. درگیری شروع شد و چند نفری را به شهادت رساندند. رفته رفته تعداد کشتهها و مجروحان زیاد شد. بعد مردم به کوچههای اطراف فرار کردند و تعدادی از جوانها هم به سمت مأموران سنگ و پاره آجر پرتاب کردند. روز ۱۷ شهریور واقعاً یک روز خاص بود. تا آن موقع ما که دانشجو بودیم چنین درگیری را از نزدیک ندیده بودیم. خود مأموران یک آمار دروغین از تعداد شهدا و مجروحان دادند، در صورتی که آمار واقعی شهدای میدانی ژاله خیلی زیادتر بود. ما که از قبل ارتباطهایی را با افسرهای انقلابی برقرار کرده بودیم، با دیدن چنین صحنههایی عزممان را برای پیوستن تمام قد با مردم برای پیروزی نهضت حضرت امام جزم کردیم و نهایتاً انقلاب با پیوستن بدنه ارتش به مردم به پیروزی رسید.