جوان آنلاین: فرزاد موتمن به عنوان کارگردان علاقه زیادی به فیلمسازی در ژانرهای مختلف دارد. او ژانرها را میشناسد و عموماً شکل فیلمهایی که میسازد فرم هنری یا تجربی دارند، چراکه به نظر میرسد علاقه خاصی به تجربهگرایی در ژانر دارد. موتمن قبل از ساخت فیلم آخرش چشم و گوش بسته را ساخته که یک کمدی است و حالا فیلم شبگرد را کارگردانی کرده که به نظر میرسد همان فیلمی است که دلش میخواهد، فیلمی که با هزینه محدود ساخته شده و از بازیگران کار اولی استفاده کرده است. عموماً اینگونه فیلمها در اکران عمومی مهجور میمانند و شبگرد هم با تعداد سالنهای محدود نتوانست بیشتر از ۲۲۵ میلیون فروش داشته باشد. به نظر میرسد این نوع فیلمسازی موتمن فقط نشانی از تجربه گرایی ژانری و کمهزینه دارد، اما حالا شبگرد اکران آنلاین شده و تعداد بیشتری آن را دیدهاند اساساً مخاطبان چنین فیلمهایی خاص یا سینما دوست هستند و عمدتاً مخاطبان عام نمیتوانند چنین فیلمهایی را طاقت بیاورند.
موتمن هم تلاش کرده اثری بسازد که به پرده سینما اندازه باشد و مختصات سینمای جنایی یا معمایی و ایضا یک درام درونشهری، اما با شکل نامرسوم را روایت کند. او با توجه به شناخت ساختار سینمایی و ایجاد درام قصد داشته یک اثر ابزورد بسازد. اثری که به نظر میرسد از عناصر مضمومی و ساختاری بهرهگیری جفنگ کرده است، در شبگرد با یک فیلم ضدقصه دایرهای مواجهیم که داستانکها را درهم تنیده است. چند شخصیت ناامید و افسرده که انگار در زندگی یا رابطه عاطفیشان شکستخورده و نمیدانند یا نمیتوانند چگونه باید به زندگی ادامه بدهند. حتی موتمن در شکل معرفی شخصیتهای داستانکهایش تقلای انسجام یافتهای نکرده است. میتوانیم به راحتی از شخصیتهایش عبور کنیم یا درباره آنان به فکر فرو برویم. اساساً ابزورد و پوچگرایی در فیلم این اجازه را نمیدهد که مخاطب در یک پلان جا بماند یا بخواهد به نوع روابط آدمها فکر کند، چراکه موتمن مخاطب خاص خودش را پلان به پلان با فیلم همراه میکند و تمامی اتفاقاتی که در فیلم رخ میدهد صرفاً از یک پوچی مطلق است.
اساساً فیلمهایی که با خردهقصه ساخته میشوند فارغ از انسجام روایی هستند، اما در کلیت باید به منطق برسند تمامی سعی موتمن بر این بوده که منطق روایی فیلمش را حفظ کند و تا یک جاهایی هم این موضوع شکل گرفته است. اما باید این را در نظر داشت که ما در شبگرد شاهد یک بازیگوشی ژانری و برهم زدن قواعد سینمای اجتماعی هستیم تا جایی که انگار موتمن به مخاطبش میفهماند که من در حال شوخی با سینما هستم، به همین جهت فیلم هنوز پس از تیتراژ آخر ادامه دارد که انگار یک سکانس حذف شده است که در انتها به فیلم الصاق میشود. این نکات یک نوع شوخی و بازیگوشی در کارگردانی است، مانند تیتراژ نخست که انیمیشنی یا هالیوودی ساخته شده است. موتمن میداند که فیلمش در اکران عمومی نمیتواند موفق باشد یا مخاطب عام چنین فیلمی را دوست ندارد، به همین دلیل هر کاری که دوست دارد با موقعیتها یا آدمهای فیلمش انجام میدهد تا جایی که قصد دارد از خط قرمزهای مرسوم سینمای ایران هم گذر کند. موتمن حتی جهان فیلمش را تنها به ایران تعمیم نمیدهد. اساساً میتوانیم اینگونه تصور کنیم که موتمن سعی بر الگوبرداری یا به معنای صریحتر یک کپی دسته اولی از سینمای غرب داشته باشد، چراکه تجربهگرایی ژانری را پذیرفته است و اگر نگاهی به کارنامه کارگردانی او بیندازیم، درمییابیم که موتمن فیلمسازی است که بیشتر ژانرها را تجربه کرده بیآنکه توجه به ذائقه مخاطب و جریان اصلی سینما داشته باشد.