
جوان آنلاین: باور آدمها ملیت نمیشناسد. فرقی نمیکند اهل کجایی، حرف اعتقادت که باشد، راه قلبت را میگیری و پیش میروی، جانت را هم اگر دادی، آنقدر خدا در روح و قلبت نفوذ کرده که ارجعی الی ربک میشوی... برادران شهید «صفرعلی و محمدرضا سیفی» از شهدای لشکر فاطمیون هستند که هر کدام سابقه مدتها حضور در این جبهه را داشتند. صفرعلی از سن ۱۹ سالگی به جبهه مقاومت رفت و تا سال ۱۳۹۶ که به شهادت رسید، قریب پنج سال در این جبهه حضور داشت. او یکی از پیشکسوتان لشکر فاطمیون بود. اوایل دهه ۹۰ در زمانی به سوریه رفت که هنوز بحث مدافعان حرم آنطور که باید در جامعه ایران مطرح نبود. برادرش محمدرضا هم پس از او راهی سوریه شد و بعد از شهادتش، پیکرش هرگز به خانه بازنگشت. روایتهای زکیه سیفی، خواهر شهیدان را پیشرو دارید.
حضوری به قدمت ۴۰سال
مادر و پدرمان ۴۰سال پیش از افغانستان به ایران آمدند و در اصفهان ساکن شدند. هفت فرزند هستیم. دو دختر و پنج پسر که بچهها به جز دو پسر بزرگتر، در ایران متولد شدهاند. ما یک خانواده مذهبی داریم و بچهها در چنین محیطی پرورش پیدا کردند. پدرمان آدم زحمتکشی است که رزق حلال سرسفره خانواده آورد و مادرمان هم ما را با مبانی دینی و مذهبی تربیت کرد.
شهید مفقودالاثر
محمدرضا برادر بزرگترمان متولد دهه ۶۰ بود. او در حالی در سوریه به شهادت رسید که پیکرش هیچگاه به خانه بازنگشت. محمدرضا بعد از صفرعلی به جبهه مقاومت اسلامی رفت، اما پس از او به شهادت رسید. برادرانم از پی هم رفتند تا اسارت اهلبیت تکرار نشود. صفرعلی یکی از پیشکسوتان لشکر فاطمیون بود. متولد سال۷۲ بود و از سن ۱۹سالگی به سوریه رفت. برادرم سال ۹۱ یا ۹۲ زمانی که هنوز جنگ در سوریه شدت نگرفته بود، عازم دفاع از حرم شد. او جزو اولین نفراتی است که با لشکر فاطمیون به سوریه اعزام شد.
فرمانده محور المیادین
صفرعلی به دلیل اینکه پیشکسوت جبهه مقاومت بود، بعدها سمتهایی در لشکر فاطمیون برعهده گرفت. زمان شهادتش فقط ۲۴ سال داشت، قبل از شهادت با همان سن کمی که داشت، فرمانده عملیاتی محورالمیادین بود. صفرعلی عضو تیم عملیاتی تیپ امامرضا (ع) از لشکر فاطمیون بود. خیلی به راه و مسیرش در دفاع از حرم افتخار میکرد. میگفت باید برای دفاع از حرم برویم و ماندن جایز نیست.
کربلا قبل از سوریه
نکتهای را در خصوص صفرعلی بگویم که وقتی قصد سوریه کرد، ابتدا به کربلا مشرف شد. بعد که به خانه برگشت، برای اعزامش به سوریه مصممتر شده بود. میگفت ما باید برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) برویم و این وظیفه ماست. اهل نماز بود و تصویر پررنگی که از او به یاد دارم، مربوط به نماز و هیئت میشود. توجه و اتکایش به نماز آنقدر در زندگی او پررنگ بود که هر کسی صفرعلی را میشناخت، او را با نمازهایش به یاد میآورد. هم خودش اهل نماز بود و هم سفارش و توصیه مؤکد و همیشگیاش به ما هم همین بود که هرگز نماز را ترک نکنیم. حضور و توجه به هئیت نکته دیگری در زندگی برادرم صفر علی است. میاندار دسته و هیئت بود. محرمها مخلصانه تمام وجودش را برای امام حسین (ع) خرج میکرد. سنش کم بود، اما واقعاً برای من الگو بود.
پاییز و پرکشیدن
صفرعلی آبان ماه ۱۳۹۶ در سوریه به شهادت رسید. فصل پاییز بود که به گمشدهاش رسید. محمدرضا برادر دیگر ما هم که چند سالی از صفرعلی بزرگتر بود، همچنان راه او را با حضور در دفاع از حرم ادامه داد و نهایتاً او نیز یکسال بعد از شهادت صفرعلی، در جبهه سوریه مفقود شد؛ و هنوز هم پدر و مادرم منتظر بازگشت او هستند. میدانیم که به شهادت رسیده است، اما همگی منتظریم حداقل خبری از او به دستمان برسد و پدر و مادرمان از چشم انتظاری بیرون بیایند.