جوان آنلاین: پس از قسمت سوم سریال گناه فرشته در همین ستون نوشتم که گناه فرشته در سه قسمت نتوانسته خط روایی منسجمی داشتهباشد و به همین دلیل ارتباط برقرار کردن با آن سخت است، چراکه چفت و بست دراماتیک آن کار نمیکند. به همین جهت از ژانری که کارگردانش در نظر داشته فاصله گرفته و به سریالی تبدیل شده که راهش را گم کرده است.
حالا پس از اینکه ۱۸ قسمت گناه فرشته به پایان رسید، میتوانم به جرئت بگویم این اثر یکی از تولیدات ضعیف این چند سال اخیر نمایش خانگی بودهاست؛ سریالی عقیم و نارس با موضوعی منسوخ با پیچیدگیهایی که اساساً نه گرهاند و نه قادر به ایجاد جذابیت ژانریاند، آنچه در گناه فرشته روایت میشود، احتمالاً در فکر کارگردانش ماندهاست و حامد عنقا نتوانسته تخیل ذهنیاش را به تصویر تبدیل کند. گناه فرشته هیچ وفاداری نسبت به ژانر و مسیر قصهاش ندارد. قصهاش توان لازم را برای ایجاد گرهافکنی ژانر جنایی یا معمایی ندارد.
زمانی که فیلمنامه فاقد مختصات دراماتیک باشد، قطعاً روایت شکل درستی نمیگیرد، گناه فرشته اثر حرافی است در قالب دیالوگهایی که انگار ربطی به مخاطب ندارند. در هر قسمت شخصیتها دو به دو در لوکیشنهای تکراری فقط دیالوگ میگویند. این به معنی دیالوگمحور بودن سریال نیست، چراکه این دیالوگها کارکردی در شکل دادن به سریال و روند دراماتیکی که ایجاد تعلیق کند، ندارند.
هیچ کدام از آدمهای سریال تبدیل به شخصیت نمیشوند، نمیدانیم کارکرد الکن مشفق چیست یا اینکه چرا همه از عماد حساب میبرند. حتی در قسمت آخر هم دلیل مرگ پروانه در حالت تعلیق میماند و چرایی این قتل توسط عشیری به طور واضح مشخص نمیشود. مهتاب وکیل میشود تا فرشته مجازات شود. او به عنوان وکیل آنقدر بیسواد و ضعیف است که پس از اعدام فرشته تازه به این نتیجه میرسد که شاید او قاتل نباشد! مهتاب وکیل است، اما انگار بیشتر علاقه دارد خودش را به طور نامحسوس به نوید عشیری ثابت کند. از سوی دیگر حامد تهرانی انگار وکیل زبردست و ماهری است، اما او به یکباره عاشق و دلخسته فرشته میشود تا جایی که همسرش را طلاق میدهد، این موقعیتها تبدیل به یک موضوع جدید و بکر نمیشود، بلکه خط روایی سریال را مخدوش کردهاست. حامد عنقا در فیلمنامههایی که برای دیگران نوشته توانسته به طور نسبی عملکرد درستی داشتهباشد، اما او در مقام کارگردانی نتوانسته فیلمنامه منسجمی را بنویسد و بسازد، سریالی که میتوانست بنا به موضوعی که دارد، موقعیتهای جذابی را گسترش بدهد، اما انگار عنقا دست به کلاژسازی زدهاست، به طوری که فیلمنامه گناه فرشته را با همان مؤلفههای تکراری سایر فیلمنامههایش نوشته به همین جهت زمانی که در محتوای سریال متمرکز میشویم، نکته جدید و قابلتأملی در زیرساخت آن و ایضاً در روایت کلی آن نمیبینیم.
گناه فرشته پتانسیل لازم را برای یک سریال ندارد. عدمپردازش شخصیتها باعث شده که آدمها کاریکاتوری باشند. هیچ درک درستی از وجود عماد و حرفهایی که میزند، نداریم، این مجهول بودن کاراکتر او به عنوان یک پدرخوانده که همه از او حرفشنوی دارند، تبدیل به کارکرد جدیدی نمیشود، به همین جهت است که معتقدم عنقا بیشتر در کلیشهسازی حرکت کرده بیآنکه منطقی در روایت وجود داشتهباشد، نداشتن منطق باعثشده مخاطب نتواند به شکل درستی با این سریال ارتباط بگیرد.
در کارگردانی هم ضعفهای مهمی دیده میشود. در هر قسمت شاهد پلانهای طولانی هستیم که فقط دو نفر دیالوگ میگویند نه تعدد سکانس وجود دارد، نه دیالوگهایی که به روند درام کمک کند، گاهی دوربین نمیداند کجا را باید بگیرد، سرگردان است. عنقا هر جایی که دوست داشته دوربین را کاشتهاست. بیآنکه درکی از عدم تمرکز مخاطب در تصویر داشتهباشد، ضعف جدی بازیگران یکی از هزاران نکته منفی سریال است. چگونه میشود شهاب حسینی، مهدی سلطانی و لادن مستوفی به این اندازه ضعیف بازی کنند. پردیس پورعابدینی مانند همیشه الکن و عقیم است و امیرآقایی فقط میتواند تکراری بازی کند. هیچگاه از او بازی جدیدی ندیدهایم.