مواد مخدر و پیامدهای ناشی از خرید و فروش و مصرف آن، جامعه را با دشواریهای بسیار مواجه کرده است. با وجود این که سازوکارهای فراونی برای مقابله با این بلای خانمان سوز به کار گرفته میشود، گرایش به مصرف افیون همچنان عمدهترین نگرانی خانوادهها را شامل میشود. نگرانی که هر روز بر دامنه آن اضافه شده و آن طور که مشاهده میشود، مصرف مواد مخدر به صورت علنی در هر جا امکان پذیر و دسترسی به آن هم از خرید یک قرص نان آسانتر شده است. پرسش بدنه جامعه چرایی وضعیت موجود است. این که چرا سازمانهای مسوول در مبارزه با مواد مخدر، مثل پلیس و ستاد مبارزه با مواد مخدر در مقام مشاهده هستند؟ چرا تجربیات به کار گرفته شده برای پیشگیری از گرایش به مصرف مواد مخدر کارساز نیست و خانوادهها، مدارس، دانشگاهها و مساجد نمیتوانند آگاهی بخشی لازم برای ممانعت از خرید و فروش و مصرف مواد مخدر را به جامعه هدف منتقل کنند؟ چرا به زعم همجمواری با کانون تولید مواد مخدر، مرزهای شرقی برای ورود مخدرها امن است؟ توقع اجتماع این بوده و هست که پلیس با رد یابی سرنخهای موجود، دانه درشتهای فعال و نه خرده فروشان را شکار کند، دانه درشتهایی که همواره توانستهاند با سازوکارهایی که به کار میگیرند، فاصله خود با پلیس را حفظ کنند. تجربه نشان داده، پلیس قادر است سارق یک گوشی تلفن همراه را در هر جای کشور که پنهان شده باشد ردیابی و بازداشت کند. آن گونه که در حادثه زورگیری بزرگراه نیایش اتفاق افتاد و پلیس توانست در چشم بر هم زدنی متهم را که هیچ سرنخی از او در دست نبود بازداشت کند. بازداشت، زندانی شدن و مجازات خرده فروشان مواد مخدر سالهای زیادی است که ادامه دارد، اما این موضوع نتوانسته مانعی برای شیوع آسیبهای مواد مخدر باشد و هر چه زمان گذشته بر دامنه آسیبهای آن اضافه شده است. افزایش دامنههای این آسیب ظاهرا منجر به تثبیت و پذیرش وضعیت موجود شده است برای همین است که اعتیاد این گونه در معرض نگاه همگان قرار گرفته و روح عمومی جامعه را آزار میدهد.