گرایش دولت آمریکا برای ارسال اسلحه به کیاف بر وخامت اوضاع افزوده است. از زمانی که این قصد آمریکا به رسانهها درز پیدا کرد و مقامهای آمریکایی هم به نحوی آن را تایید کردند، طرفهای اروپایی با جدیتی بیشتر از گذشته وارد ماجرا شدند. آنگلا مرکل و فرانسوا اولاند به سرعت سفرهایی به کیاف و مسکو ترتیب دادند تا آن که با احیای توافقنامه مینسک راه حل دیپلماتیک در بحران اوکراین را تقویت کنند و البته مانعی بر سر راه سلاح آمریکایی به اوکراین ایجاد کنند. حالا مسئله این است که تلاش این دو رهبر اروپایی تا چه میزان قرین به موفقیت است و در کل، دیپلماسی این دو میتواند مانع جنگی بشود که فراتر از اوکراین را به آتش خواهد کشاند؟
25 سال تخلف غرب
سرگئی لاوروف در سخنرانی کنفرانس امنیتی مونیخ بر نکتهای انگشت گذاشت که حاکی از دیدگاه مسکو نسبت به اصل بحران اوکراین است. او به توافقنامههای بینالمللی هلسینکی مصوب 1975 و 1990 پاریس اشاره کرد که شالوده امنیت و ثبات اروپا را ایجاد کرده بود اما به نظر او، غرب از پایان جنگ سرد به این سو تمام این توافقنامهها را نادیده گرفت و در این میان، آمریکا در طول این 25 سال سعی داشته تا بر اروپا سیطره بیابد. لاوروف به این ترتیب رفتار حدود دو دهه و نیم اخیر غرب در مقابل روسیه را نقض میکند و این همان چیزی است که ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، همزمان با او مطرح کرده و معتقد است که بحران آمریکا به خاطر تلاش آمریکا و متحدانش به وجود آمده که خود را پیروز جنگ سرد میدانند و سعی به تحمیل اراده خود میدانند.
میخاییل گورباچف چندی پیش همین موضوع را مطرح کرد و گفت که غرب با گسترش ناتو به شرق نظام امنیتی اروپا بر اساس توافقنامه هلسینکی را به هم ریخت و چرخش 180 درجهای از منشور 1990 پاریس برای پایان دادن به جنگ سرد داشته است. او غرب را سرزنش کرده که حتی پیشنهاد دیمیتری مدودف، رییس جمهور وقت روسیه، در سال 2010 را برای ایجاد ساختار جدیدی برای امنیت قاره اروپا نادیده گرفته و مجموع این سیاستهای غرب باعث تنشهای اخیر در روابط روسیه و غرب شده است. گورباچف با این سخنان نشان داد که نقد سیاست دو دهه اخیر غرب تنها محدود به سیاستمداران فعلی کرملین نمیشود و دیدگاه عمومی در مسکو نسبت به غرب بر محور این دست نقد و سرزنشها است.
واقعیت این است که غرب در دو دهه و نیم اخیر به تعهدات خود پایبند نبود و تهدیدهای امنیتی را به مرزهای روسیه کشانده و حالا کرملین بر سر اوکراین دیگر حاضر به ادامه این تهدیدها نیست. بنابر این، بحران اوکراین از نظر کرملین تنها یک مسئله منطقهای نیست بلکه محصول جریان فرامنطقهای است که در این کشور نمود بارز پیدا کرده و باعث شده تا روسیه طاقت خود را از خلف وعده اروپایی از دست بدهد. حالا کرملین خواستار جبران تخلفات گذشته غرب و ایجاد نظام و ساختار امنیتی برای کل قاره است که امنیت و منافع هر دو طرف روسیه و اتحادیه اروپا بر مبنای آن تامین بشود.
بیاطمینانی به آمریکا
نکته واضح در موضعگیریهای پوتین، لاوروف و دیگر مقامهای مسکو حکایت از یک بیاطمینانی قابل توجه به آمریکا است. آنها آمریکا را مسئول اصلی کل جریان میدانند و لاوروف به صورت مشخص آمریکا را در هر مرحله از بحران اوکراین مسئول افزایش تنشها دانسته است. وقتی که دولت آمریکا از گزینه ارسال سلاح به اوکراین حرف میزند و جان مککین، رییس کمیته نیروهای مسلح سنا، در همین کنفرانس امنیتی مونیخ تاکید شدید بر این گزینه میکند، روسها بیاطمینانی خود را موجهتر از گذشته میبینند تا مطمئن شوند که آمریکا به جای حل بحران به فکر تشدید آن است.
مسئله در اینجا است که گزینه آمریکایی برای ارسال سلاح چه منظری از بحران را پیش رو میگذارد. واشنگتن این گزینه را به منظور فشار بر مسکو برای توقف حمایتش از جداییطلبان شرق اوکراین پیش کشیده و به عبارتی سادهتر، آمریکا با فشار اسلحه قصد الزام کرملین به تسلیم در برابر خواستهاش دارد. در برابر، کرملین این گزینه را در جهت همان سیاست دو دهه و نیم اخیر آمریکا برای سیطره بر اروپا و در نهایت، از پای درآوردن خود ارزیابی میکند. با این محاسبه است که کرملین نمیتواند در برابر این گزینه کوتاه بیایید و روشن است که اگر واشنگتن گزینه سلاح خود را عملی کند، کرملین حق عمل مقابله به مثل را برای خود محفوظ خواهد دانست. این یعنی جنگی که ابعاد و انتهای آن معلوم نیست و سیاستمداران در برلین، پاریس و حتی لندن از این چشمانداز واهمه دارند.
دیپلماسی اروپایی
آنگلا مرکل قبل و در حین کنفرانس امنیتی مونیخ به صراحت مخالفت خود را برای ارسال سلاح به اوکراین اعلام کرد و سیاستمداران فرانسوی و بریتانیایی هم این سیاست برلین را تایید کردهاند. این یک موضع واحد اروپایی برخلاف سیاست و گزینه مورد نظر واشنگتن است که باعث شد در این کنفرانس بر لحن مقامهای آمریکایی تاثیر بگذارد و جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، را مجبور بکند تا به سیاست واحد آمریکا و اروپا در قبال بحران اوکراین اعتراف بکند و بگوید که این بحران راه حل نظامی ندارد و باید از طریق دیپلماسی حل بشود. به این ترتیب، آمریکا در برابر دیپلماسی اروپایی یک قدم عقب گذاشت و همین رویه در کنفرانس مطبوعاتی اوباما و مرکل در کاخ سفید هم دیده شد.
سیاستمداران اروپا بر خلاف آمریکا تجربه طولانی از سرسختی طرف روس دارند و میدانند که با زور اسلحه نمیشود با کرملین حرف زد و باید راه دیپلماسی را طی کرد اما مسئله اصلی اینجا است که راه دیپلماسی به کجا ختم میشود. روشن است که بحران اوکراین از منظر کرملین فرصتی برای ایجاد ساختار امنیتی جدید در کل قاره اروپا است اما معلوم نیست که طرف غربی و در وضعیت فعلی، اروپایی تا کجا شرایط کرملین را برای بحران اوکراین به اجرا بگذارد تا برسد به شرایط مرتبط با این ساختار امنیتی جدید.
اکنون فرصت برای دیپلماسی اروپایی فراهم شده و دو طرف روسی و اروپایی آماده چانهزنیهای خود میشوند در گام نخست فکری به حال اوکراین بکنند.