خاطراتی از عمو حسن
عمو حسن که پیش از هر عملیاتی دست و محاسن رزمندگان را حنا میمالید، حنا به خودش نمیزد و میگفت: محاسن من با خونم خضاب خواهد شد. عاقبت روز ۲۳ دی ماه ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید و محاسن سفیدش با خون سرخ خضاب شد
کد خبر: ۹۵۲۸۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
گفتوگوی «جوان» با آزادهای که برادر و فرزند شهید است
نمیخواهم در خصوص پدرم اغراق کنم. ایشان انقلابی بود، اما نه آن طور که بگویم فعالیت چشمگیری داشت. پدرم بعد انقلاب رفته رفته تحول روحی زیادی پیدا کرد. نسبت به جنگ احساس دین زیادی داشت. در وصیتنامهاش نوشته که ما تکلیف جنگ را در جنگ مشخص میکنیم و اگر صد یاری هم شهید بشوند، باز هم از حقمان نمیگذریم.
کد خبر: ۹۴۳۹۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۹
گفتوگوی «جوان» با عضو خانوادهای که ۷ رزمنده، یک شهید، ۳ جانباز و یک آزاده دارد
شهید «عنایتالله» در اوایل انقلاب با لبیک به درخواست حضرت امام (ه) به کردستان اعزام شد و در سن 22 سالگی به دست ضد انقلاب به شهادت رسید.
کد خبر: ۹۴۲۳۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۷
گفتوگوی «جوان» با برادر شهید نبیالله محسنی که پیکرش بهتازگی تفحص شد
دو نفر به نام شهیدان ابراهیمی و رضویزاده که هر دو در عملیات پیش رو شهید شدند، به من گفتند شما نباید سوار اتوبوس شوید. گفتم چرا؟ گفتند برای اینکه یک برادرت مفقودالاثر است، برادر دیگرت هم در جبهه است. شما باید برگردی و از مادرت مراقبت کنی. گفتم اگر قرار باشد که من برگردم خود شما هم باید برگردید، چون میدانستم آنها هم برادر شهید هستند
کد خبر: ۹۴۲۲۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
یادکردی از فرمانده غواصان لشکر 7 ولیعصر (عج) در عملیات والفجر 8
وقتی فرمهای اعزام به مکه را برای شهید دوستانی آوردند، قبول نکرد فرمها را پر کند و گفت: «از کجا معلوم بعد از عملیات زنده باشم؟!» وقتی از ایشان پرسیدند در این همه حمله شرکت کردی و سالم ماندی، انشاءالله این بار هم سالم بر میگردی محکم و استوار بیان کرد حرف آخرم را بگویم، این بار فرق میکند...!
کد خبر: ۹۴۱۳۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۰
گفتوگوی «جوان» با کاظم فرامرزی فرمانده گردان ضد زره حاضر در عملیات کربلای ۴ و ۵
بلافاصله بچههای مهندسی شروع به زدن یک جاده خاکی کردند و ما با همه تجهیزات و وسایل راهی جاده شدیم. گردان ما پشت نیروهای مهندسی در حرکت بود. آنها در حال زدن جاده بودند، ما هم پشت سرشان صف گرفته بودیم و حرکت میکردیم تا وارد شلمچه شدیم
کد خبر: ۹۴۱۲۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
گفتوگوی «جوان» با رزمنده جانباز رحمتالله قربانی
در سن 16 سالگی به جبهه جنوب رفتم. سه ماه به عنوان نیروی پیاده خدمت میکردم. پس از آن به واحد مهندسی رزمی رفتم و به عنوان راننده بولدوزر دوره آموزشی را گذراندم. پس از 45 روز اپراتور بولدوزر شدم و به فعالیت پرداختم و به منطقه طلائیه اعزام شدم
کد خبر: ۹۳۹۹۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
همرزم شهید سید سردار موسوی در گفتوگو با «جوان» از دلدادگیهای این رزمنده فاطمی میگوید
آنقدر اوضاع سوریه ناامن بود که حتی فرودگاه زیر نظر تروریستهای تکفیری بود. ظهر که به سوریه رسیدیم به ما گفتند: کلاً 20 دقیقه وقت دارید حرم حضرت بیبی زینب (س) را زیارت کنید. باید سریع به منطقه اعزام شوید زیرا دشمن آنجا را در نظر گرفته است
کد خبر: ۹۳۸۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
گفتوگوی «جوان» با عضو خانوادهای که ۶ رزمنده، ۳ جانباز و ۲ شهید دارد
در یک دوره ما چهار برادر در جبهه بودیم. اینگونه موارد در آن دوران عادی بود. بسیاری از خانوادهها اینطور بودند که بیش از یک نفرشان در جبهه بود. واقعاً کشور شور و حالی دیگر داشت. رسم بود که نگذارند اسلحه برادر روی زمین بماند و با عشق در جبهه حضور پیدا میکردند. البته برای مادرمان خیلی سخت بود
کد خبر: ۹۳۸۱۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
گزارش «جوان» از حضور در منزل شهیدان آذرسرا و گفتوگو با خانواده شهدا
دو سال هم از آمدن اسرا گذاشت و عباس نیامد. عاقبت در سال 71 به من گفتند به معراج شهدا در کنار پارک شهر بروم. رفتم و آنجا یک جمجمه و دو ساق پا و یک پلاک دادند و گفتند این فرزندتان است. چند تکه استخوان را داخل یک کفن پیچیده بودند و آن را به ما تحویل دادند. باقیمانده پیکر عباس را در قطعه 28 کنار داییهایش به خاک سپردیم
کد خبر: ۹۳۷۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
خاطرهای از رزمنده سیدمهدی حسینی
کد خبر: ۹۳۶۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
گفتوگوی «جوان» با جانباز شیمیایی «عباس فقیهان» که در ۱۳ سالگی رزمنده شد
اولین بار به کردستان اعزام شدم. نزدیک شش ماه کردستان بودم. وقتی میخواستم نگهبانی بدهم زیر پایم دو بلوک میگذاشتم تا بتوانم نگهبانی بدهم. قدم به سنگر نمیرسید. از کردستان که برگشتم یک هفته هم در خانه نماندم. دوباره برگشتم جبهه و به عملیات کربلای 4 رفتم
کد خبر: ۹۳۶۸۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
گفتوگوی «جوان» با برادر شهیدان شعبانی
شهید فرزین شعبانی از شهر کومله شهرستان لنگرود است. خانواده شعبانی دو شهید تقدیم انقلاب و نظام اسلامی ایران کرده است.
کد خبر: ۹۳۵۸۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۶
گفتوگو با 2 رزمنده دفاع مقدس در مسیر کربلا
کربلا اسم رمز بود. مقصد نه کربلا رفتن که کربلایی شدن بود. (با بغض ادامه میدهد) خیلی از بچههایی که شوق زیارت کربلا را داشتند، شهید شدند و حسرت به دل ماندند. البته ما فکر میکردیم حسرت به دل هستند، در صورتی که آنها به واقع کربلایی شدند و ما جا ماندیم
کد خبر: ۹۳۳۴۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۵
گزارشی از حضور در منزل جوانترین شهید کشور از اهل سنت سیستان و بلوچستان
گفت: مادر از تو میپرسم اگر گرگی به گوسفندانمان حمله کند من چه باید کنم؟ گفتم خوب طبیعی است که اجازه ندهی گرگ به گوسفندان نزدیک شود باید از آنها دفاع کنی و مراقبشان باشی. به من نگاهی کرد و گفت: مادر صدام با هر چه که در توان دارد به کشورمان حمله کرده است، نباید بروم و از خاک کشورم دفاع کنم؟!
کد خبر: ۹۳۳۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳