
محمد اسماعيلي
فعالان اصلاحطلب و رسانههاي وابسته مدعیاند به رغم حمايتهاي گسترده اين جريان از حسن روحاني، تركيب دولت دوازدهم نتوانسته است حداقل انتظارات آنها را برآورده سازد، در حالي كه رهبران اين طيف كابينهاي با حداكثر اعضاي متمايل به اين جناح ميخواهند و وضع موجود چنين خواسته حداكثري را تأمين نكرده اما اصل مطالبه را محل اعتنا دانسته است.
مدعيان اصلاحطلبي در سال 88 تلاش داشتند با متهم كردن نظام به تقلب – دستاندازي در رأي مردم، خواستههاي غيرقانوني خود را با ابزار «اردوكشيهاي خياباني» به حاكميت تحميل كنند كه براي اين تحميل هزينههاي گزافي را پرداخت نمودند و شرايط سختي را در ماههاي پس از 9دي تجربه كردند.
هزينههاي پرداخت شده اين جريان در دوران پسافتنه: «ريزش آرا در اقشار مهمي از اجتماع»، «بياعتمادي حاكميت به عناصر وابسته به اين جريان»، «كاهش مشروعيت اين جريان» و «محل ترديد واقع شدن انقلابي بودن رهبران و فعالان سياسي» با هزينههاي ناشي از شكست در انتخابات سالهاي 84، 88 و 92 تجميع و آنها را در معرض حذف كامل از حاكميت قرار داد و امروز جريان تجديدنظرطلب بار ديگر در معرض افزايش هزينههايي قرار گرفته كه محور آن «حذف از قدرت» خواهد بود. مدعيان اصلاحطلبي در انتخابات سال84 با چند نامزد در انتخابات رياست جمهوري حضور پيدا كردند كه همه نامزدهاي مورد حمايت آنها ( مهرعليزاده، مهدي كروبي، مصطفي معين و حتي مرحوم هاشميرفسنجاني) شكست خوردند و در سال88 همين شكست تكرار شد و در انتخابات مجالس هفتم، هشتم و نهم نيز متحمل شكست در عرصه سياسي شدند.
تئوري بازگشت رسمي به حاکميت از سال 89 کليد خورد
از سال89 به اين سو رهبران و تئوريسينهاي اين طيف درصدد برآمدند تا براي جبران شكستهاي انتخاباتي و كاهش هزينههاي ناشي از شهرآشوب سال88، تاكتيكهايي نظير«اتخاذ مواضع - ادبيات نرم و همسو با گفتمان انقلاب اسلامي» را اتخاذ كنند تا بتوانند ضمن ترميم حفرههاي ايجاد كرده در مسير انقلاب و نظام، زمينههاي بازگشت خود به عرصه حاكميت را نيز هموار كنند.
امروز پس از گذشت هشت سال از فتنه سال88 و با معرفي كابينه دوازدهم به مجلس شوراي اسلامي ميتوان به سهولت مشاهده كرد كه «ترميم حفرههاي ايجاد كرده در مسير انقلاب»و«مقدمهسازي براي بازگشت آرام به كانالهاي قدرت» و«شبكهسازي از عناصر خودي در اركان قدرت» با موفقيت همراه نبوده و مديران ارشد اين جريان همچنان در انزواي سياسي به سر ميبرند و گاه براي افزايش آراي انتخاباتي تنها از آنها استفاده نمادين و ويتريني به عمل ميآيد. معرفي اعضاي كابينه دوازدهم و حملات گسترده وابستگان اين طيف عليه رئيسجمهور و پافشاري نمايندگان ليست اميد تهران و ساير شهرستانها بر عدمرأي اعتماد به برخي از وزراي پيشنهادي نشان ميدهد كه پس از گذشت چهار سال همگرايي آنها با دولت اعتدال آنها به اين نتيجه رسيدهاند كه استفاده نمايشي و ويتريني از ديدگاههاي مدعيان اصلاحطلبي تنها براي جذب آراي انتخاباتي بوده و همچنان بايد جهت خارج شدن از «انزواي سياسي- اجتماعي» تلاش كنند.
دو گام جهت بازگشت مستقل به قدرت
همانطور كه اشاره شد جريان تجديدنظرطلب اميدوار بود «شكستهاي پياپي در انتخاباتهاي رياست جمهوري و مجلس شوراي اسلامي» و «هزينههاي ناشي از غائله دستساز عليه حاكميت در سال 88» را با حمايت از حسن روحاني در روزهاي منتهي به برگزاري انتخابات يازدهم در بهار92 به فراموشي بسپرد و با نفوذ عناصر خود در «پهناي وسيع قدرت» زمينه بازگشت خود به حاكميت را در انتخابات آتي فراهم كند. به واقع، رهبران جريان تجديدنظرطلب «بازگشت نيمهرسمي» و سپس «بازگشت رسمي» به قدرت را طراحي كرده بودند كه ميتوان از آن تحت عنوان «بازگشت پلكاني» به قدرت ياد كرد كه در قدم نخست رهبران، سياستمداران و رسانههاي آنها بايد از يك نامزد «غيراختصاصي در انتخابات» حمايت و پس از آنكه بعضي وزارتخانهها را رسماً تصاحب كردند و زمينه براي فعاليتهاي سياسي آنها در كشور فراهم شد، مسير براي «گام نهايي يا همان بازگشت رسمي به قدرت» فراهم شود كه وجهه مشخص آن معرفي نامزد اختصاصي در انتخابات رياست جمهوري 1400و مجلس شوراي اسلامي يازدهم است.
ويژگي مهم گام نهايي
خارج شدن از زير سايه سنگين سياستمداراني نظير حسن روحاني مهمترين ويژگي گام دوم (بازگشت رسمي) به قدرت است و براي موفقيت «مستقل» در انتخابات 1400اميدوارند که با حضور يك نامزد اختصاصي حضور رسمي و مستقيم به قدرت را جشن بگيرند. حمايت متعصبانه چهار سال گذشته وابستگان اين جريان از رويهها و رويكردهاي دولت يازدهم بر اساس همين «منفعت جرياني و نه ملي» صورت گرفته و اكنون اميد آن وجود داشت كه افراد وامدار اين طيف به عنوان وزراي پيشنهادي چند وزارتخانه مهم و راهبردي كه براي تجديدنظرطلبان داراي اهميت فراواني است، به مجلس معرفي شوند تا پازل آنها براي عبور از حسن روحاني در آينده نزديك تكميلتر شود.
نفوذ و تسلط اصلاحات در دولت حفظ ميشود
در شرايط موجود رهبران، تئوريسينها و رسانههاي منسوب به جريان مدعي اصلاحطلبي معتقدند رئيس دولت دوازدهم از آنها استفاده ابزاري و حمايتهاي گسترده آنها براي موفقيت انتخاباتي سالهاي92و96 را كسب كرده اما به «تناسب اين استفاده» از آنها استفاده نكرده است، به همين دليل طي روزهاي اخير تغيير فاز داده و انتقاد از رئيسجمهور را به مرحله تخطئه و تقابل با او رساندهاند، البته اين به معناي آن نيست كه دولت دوازدهم را اعتدال منهاي اصلاحات بدانيم بلكه بدين مفهوم است كه انتظارات مورد نظر طيف تجديدنظرطلب به شكل دلخواه – تا به امروز – صورت نپذيرفته اما كماكان نفوذ در برخي مراكز تصميمگير و تصميمساز دولت و حتي تسلط عناصر اين طيف بر برخي وزارتخانهها كماكان وجود دارد، اگر اين «نفوذ توأم با تسلط» نبود كه امروز «استحاله» فرهنگ- آموزش- پرورش و حتي در عرصه سياست خارجه عنصر بارز تغييرات نبود، به همين دليل دولت دوازدهم را نبايد دولتي فراجناحي يا مستقل از مدعيان اصلاحطلبي بدانيم چراكه اعتمادكردن به عناصر متبوع طيف غربگراي داخلي و وجود دهها تن از نيروهاي اين جريان در سطح مديريت ارشد اماره چنين ادعايي است و در مقابل تجديدنظرطلبان به اين سطح از نفوذ و تسلط در دولت قانع نيستند و خواهان ارتقاي آن هستند چراكه با وضع موجود هدف نهايي آنها كه همان«بازگشت رسمي به قدرت» است در دورترين نقطه دسترسي قرار گرفته است.
بازگشت رسمي به قدرت غيرممكن ميشود؟
بر پايه همين تحليل، مدعيان اصلاحطلبي چيزي براي از دست دادن ندارند و در شرايطي كه همه داشتههاي خود را براي موفقيت حسن روحاني طي چهار سال گذشته بهكار گرفتهاند اما معتقدند به اندازه «زحمت»، «مزد»دريافت نكردهاند، به همين دليل براي حمله به دولت از ديگري پيشي ميگيرند – حملهاي كه بخشهايي از آن عمليات رواني است- تا دولت را براي تغيير در تركيب كابينه دوازدهم تحت فشار بگذارند و براي افزايش امتيازات به اين طيف (جهت تشكيل دولتي اصلاحطلبتر) فشار وارد ميكنند.
از سوي ديگر هر چند تفكرات حسن روحاني با ديدگاههاي طيف تجديدنظرطلب به ويژه در باب چگونگي مواجهه با غرب اشتراکاتي دارد اما اين بدان معنا نيست كه رئيسجمهور تمايل داشته باشد «استقلال»و«هويت سياسي» خود را مخدوش و به پاي يك جريان راديكال ذبح كند.