جوان آنلاین: چند روز پیش نودوهفتمین جایزه اسکار برندگانش را شناخت و در کمال تعجب بسیاری از منتقدان، فیلم متوسط «آنورا» موفق به بردن جوایز مهمی مثل بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. زمانی جایزه اسکار به کارگردانان بزرگی مثل فرانسیس فوردکاپولا، کلینت ایستوود، رابرت زمکیس و استیون اسپیلبرگ میرسید ولی هر چه از سالهای طلایی هالیوود فاصله گرفتیم، وزن فیلمها و فیلمسازان کمتر و کوچکتر شد.
برای سینمادوستان «آنورا» فیلمی نیست که تماشایش آنها را به وجد بیاورد. در برخی سالها بهترین فیلمهای اسکار مثل «فارست گامپ» و «شجاع دل» و «پدرخوانده» به آثار ماندگار تاریخ سینما تبدیل شدند که به سادگی نمیتوان از کنار ارزشهای هنریشان گذشت. همچنان پس از گذشت سالها میتوان به تماشای این فیلمها نشست و از دیدنشان لذت برد.
اما فیلمهای برگزیده چند سال اخیر چنین قابلیتی را ندارند. آنها فیلمهایی معمولی و متوسط هستند که همان زمان تماشا مخاطب را درگیر کند و پس از مدتی هم از یادها برود. «آنورا» دقیقاً چنین حالتی را دارد و فیلم محبوب و موردپسند سینمادوستان نیست، حتی فیلم در بعضی رقبایش مثل «بروتالیست» هم عقبتر است و نمیتواند در حد و اندازههای یک فیلم شاهکار قد علم کند.
فیلمی با سوژهای ضدروسیه
احتمالاً یکی از دلایل انتخاب «آنورا» به سوژه و مضمون ضدروسی آن برگردد. در دورانی که روسها درگیر جنگ با اوکراین هستند، غربیها از هر تلاشی جهت تخریب چهره روسیه استقبال میکنند. فیلم «آنورا» هم اشاره مستقیمی به سرمایهداران روسی دارد که با استفاده از موقعیت و امکانات دولتی، به ثروتهایی تمامنشدنی دست پیدا کردهاند.
قبلاً هم چنین انتخابهایی در اسکار اتفاق افتاده و موضوع تازهای نیست. در اسکار دو سال پیش انتخاب فیلم متوسط و نه چندان درخشان «همه چیز همه جا به یکباره» با تعجب و شگفتی بسیاری همراه شد. آن زمان هم منتقدان اعتقاد داشتند این فیلم در داستان و محتوا حرف زیادی برای گفتن ندارد و در نهایت در حد یک فیلم معمولی باقی میماند.
این مسئله زمانی بیشتر به چشم میآید که با نگاهی به رقیبان این فیلم، میبینیم دیگر فیلمها قابلیت بیشتری برای بردن جایزه بهترین فیلم اسکار داشتند. زمانی آکادمی اسکار، برای انتخاب بهترین فیلم توجه زیادی به داستانگو بودن فیلم و رعایت موارد زیباییشناسانه میکرد ولی در چند سال اخیر انگار آنها از توجه به این موارد فاصله گرفتهاند و بیشتر درگیر مسائل غیرهنری شدهاند.
برای اینکه بهتر به انتخابهای جنجالبرانگیز و پرانتقاد داوران آکادمی اسکار پی ببریم، نیازی نیست خیلی به راه دوری برویم. در نودمین جایزه اسکار در سال ۲۰۱۸، انتخاب «شکل آب» عجیبترین انتخاب ممکن برای اسکار بهترین فیلم بود. فیلم فانتزی گیرمو دلتورو اصلاً در حد و اندازههای بردن چنین جایزهای نبود، به همین خاطر پس از اعلام خبر اعطای جایزه اسکار به کارگردان مکزیکی، مخاطبان و منتقدان زیادی متحیر از این انتخاب ماندند، به ویژه آنکه آن سال «شکل آب» رقیبان سرسختی مثل فیلم «پست» استیون اسپیلبرگ، «دانکرک» کریستوفر نولان و «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» مارتین مکدونا را داشت و قبل از اعلام نتایج همه حساب ویژهای روی یکی از این سه فیلم باز کرده بودند؛ سه فیلمی که در کارگردانی و فیلمنامه یک سر و گردن از «شکل آب» بالاتر بودند و لیاقت بیشتری برای بردن جایزه داشتند.
سال ۲۰۱۷ و انتخاب فیلم «مهتاب» نیز حسابی جنجالبرانگیز شد. این فیلم در رقابت با «ستیغ هکسا» اثر ستایش شده مل گیبسون و «منچستر بای د سی» عنوان بهترین فیلم را کسب کرد. منتقدان بر این باور بودند، داوران «مهتاب» را به خاطر سوژه حساس و جنجال برانگیزش انتخاب کرده و نگاهی سهلگیرانه در انتخاب فیلم داشتهاند. آش انتخابهای مصلحتی و سیاسیکاری داوران سال ۲۰۱۳ جوری شور شد که صدای رسانههای امریکایی را از بابت انتخاب فیلم «آرگو» درآورد.
انتخاب آرگو به خاطر مسائل سیاسی
فیلم سیاسی «آرگو» به اذعان بسیاری از کارشناسان اصلاً در حد و اندازههای بردن جایزه اسکار نبود ولی داوران به جای توجه به مسائل هنری، به مسائل سیاسی توجه کردند و یکی از سیاسیترین انتخابهایشان را رقم زدند. جالب این است که «آرگو» در آن سال در رقابت با فیلم تماشایی «عشق» اثر کارگردان بزرگ اتریشی میشاییل هانکه و «جنگجوی رها شده» فیلم ستایششده کوئنتین تارانتینو جایزه اسکار را مال خود کرد.
اسکار سال ۲۰۱۱ و برگزیده شدن فیلم خستهکننده «سخنرانی پادشاه» یکی دیگر از آن انتخابهای عجیب و غریب آکادمی اسکار بود. فیلم طولانی و یکنواخت «سخنرانی پادشاه» هیچ عطف و گرهی جز مشکل لکنت زبان جرج ششم و غلبه او بر این مشکل برای انجام یک سخنرانی رسمی ندارد. کل داستان فیلم روی همین محور میچرخد تا «سخنرانی پادشاه» را خستهکنندهترین فیلمی که برنده اسکار بهترین فیلم شده، لقب بدهیم. عجیب اینکه همان سال فیلم جسورانه و درخشان «تلقین» به کارگردانی کریستوفر نولان در میان نامزدها وجود داشت و باید از داوران آن سال پرسید چطور چشمشان را به روی اثر نولان بستند و جایزه اسکار را به فیلمی مثل «سخنرانی پادشاه» دادند.
این انتخابها نشان میدهد انتخاب فیلمها بر خلاقیت و جسارت هنری بنا نشده و مناسبات دیگری بهترین فیلمهای اسکاری را انتخاب میکند. به نظر میرسد صنعتی شدن سینما و آلوده شدن هنر به سیاست، بیش از هر چیزی به انتخابهای اعضای آکادمی اسکار ضربه زده است. برای آنها بیش از هنر، سودآوری و مانور تبلیغاتی روی مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت دارد و همین موضوع موجب شده تا آنها گاهی در نهایت کجسلیقگی بدترین انتخابهای ممکن را داشته باشند.