کد خبر: 1285580
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۰
یکی از این بزرگان، مرحوم میرزا جواد آقای تهرانی (۱۳۶۸ - ۱۲۸۳ ه. ش) از دانشمندان دینی و علمای اخلاق مشهد است. میرزا جواد آقا عالم دینی و بزرگ مشهد بود و معتمد مراجع و مردم. در سیر اخلاق و معرفت، الگوی عملی و تجسم عرفان اسلامی را نشان می‌داد. در عین مراقبت و تواضع و تخلق، گوشه‌نشینی نکرد و میدان‌دار مبارزه با طاغوت بود.

جوان آنلاین: مجتبی همتی‌فر در کانال شخصی خود در پیام‌رسان بله از اهمیت پرداخت و معرفی چهره‌های ماندگار تربیتی نوشت. خلاصه‌ای از یادداشت او را که به معرفی «میرزا جواد آقای تهرانی» اختصاص دارد، در ادامه مرور کرده‌ایم:

یکی از عناصر انگیزه‌بخش و راه‌نما در تحول تربیتی، انسان‌های شاخص هستند که آنها را می‌توان تجسم و تعین این مسیر دانست. کسانی که تلاش و اهتمام ویژه‌ای در امر تعلیم و تربیت جامعه داشته‌اند، در ساحت فکری و اندیشه‌ای، معلمی، تشکیلات‌سازی، خیر و وقف تربیتی، نوآوری و... در تاریخ تعلیم و تربیت بومی ما چنین چهره‌هایی کم نیستند که متأسفانه اغلب ناشناخته مانده‌اند و قدر و عمق کاری که انجام داده‌اند، ناشناس مانده است. یکی از فناوری‌های تحول‌آفرینی، برجسته کردن و تکریم همین چهره‌ها و مسیر و کار‌های ایشان است. مراسم‌های یادبود، موزه‌های تربیتی و تاریخ شفاهی و مستند‌هایی برای معرفی و روایت آنها. 

یکی از این بزرگان، مرحوم میرزا جواد آقای تهرانی (۱۳۶۸ - ۱۲۸۳ ه. ش) از دانشمندان دینی و علمای اخلاق مشهد است. میرزا جواد آقا عالم دینی و بزرگ مشهد بود و معتمد مراجع و مردم. در سیر اخلاق و معرفت، الگوی عملی و تجسم عرفان اسلامی را نشان می‌داد. در عین مراقبت و تواضع و تخلق، گوشه‌نشینی نکرد و میدان‌دار مبارزه با طاغوت بود. اوج این عرفان ناب را در سالخوردگی و ضعف جسمی به همه آموختو به رغم خمیدگی کمر و عصا به دست و ریش سفید، در ۸۰سالگی در جبهه علیه حزب بعث چونان رزمنده‌ای با لباس خاکی حاضر شد تا هم سلوک خود را کامل نماید و هم به رزمندگان نیز عینیتی از زنده‌دلی را نشان دهد. 

امام خمینی (ره) حکم کردند، هر که می‌تواند، برود به جبهه. میرزاجواد آقا پیرمرد ۸۰ و چند ساله بود و کمر خمیده. با این حال برای اطلاعت امر امام، چندین بار به جبهه می‌روند. بقیه روایت را از بیان آیت‌الله خامنه‌ای در دوره ریاست‌جمهوری می‌خوانیم:

 «.. یکی از علمای محترم مشهد، از مسنین علمای مشهد که حتماً اغلب آقایان می‌شناسند، آقای حاج‌میرزا جواد‌آقای تهرانی، مرد ملا، پیرمرد پشت‌خمیده با‌عصا، ایشان چند بار جبهه رفته. یک‌بار ایشان از جبهه برگشتند آمدند تهران، می‌رفتند مشهد، با بنده ملاقات کردند. خدمت امام رسیدند به من گفتند، من وقتی رفتم جبهه، دیدم بچه‌ها من را به چشم یک پیرمرد نگاه می‌کنند، گفتم نخیر از من هم کار بر می‌آید. بعد به من گفتند، پس شما پای خمپاره بیایید، آقای آقا‌میرزا جواد‌آقا را بردند پای خمپاره. ایشان گلوله خمپاره را می‌انداختند توی خمپاره و پرتاب می‌شد و می‌خورد به دشمن. خب خمپاره‌انداز، خوب است دیگر. خمپاره‌زنی، یک کار رزمی، شما ببینید چقدر در روحیه این جوان‌ها اثر می‌کند، چه جانی به اینها می‌دهد. آن جوانی که می‌بیند این پیرمرد ۸۰ساله با محاسن سفید، پشت خمیده، عصا به‌دست آمده پای خمپاره ایستاده و خمپاره می‌زند، این جوان دیگر ممکن نیست که از مقابل دشمن برگردد عقب و احساس ترس کند. آقایانی که بودند می‌دانند دیگر، چون خمپاره صدا دارد و معمولاً آن کسی که خودش خمپاره را می‌اندازد سرش را می‌برد عقب و گوش‌ها را می‌گیرد، ایشان می‌گفت خمپاره را که می‌زدم، برای این‌که صدای خمپاره توی گوشم نپیچد، وقتی گلوله خمپاره می‌خواست بیرون بیاید فریاد می‌زدم الله‌اکبر. منظره را مجسم کنید یک پیرمرد عالم محاسن‌سفیدی، پای خمپاره ایستاده هی خمپاره می‌زند، هی می‌گوید الله‌اکبر...» (۲۶ آبان ۱۳۶۶.) 

پانوشت: عکس این مطلب، روایت همان ماجرای خمپاره انداختن ایشان است!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار