جوان آنلاین: هفتم آبان سالروز شهادت «سعید گلاببخش» معروف به محسن چریک است. نام او شاید خیلی برای جوانان نسلهای بعد از دفاعمقدس آشنا نباشد، چراکه شهید گلاببخش تنها یک ماه و یک هفته بعد از شروع دفاعمقدس به شهادت رسید و خروج زود هنگامش از جبهههای نبرد باعث شد تا نام این شهید گرانقدر در گمنامی و مظلومیت باقی بماند. به گفته یکی از همرزمانش، نام مستعار محسن به این دلیل روی این شهید گذاشته شده بود، چراکه در اوایل پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اغلب فرماندهان و مسئولان این نهاد انقلابی برای عدم شناسایی از سوی ضدانقلاب و دشمن از نامهای مستعار استفاده میکردند. لقب «چریک» نیز به دلیل حضور شهید گلاببخش در لبنان و گذراندن آموزشهای نظامی سخت در میان مجاهدان جبهه مقاومت از سوی همرزمان به وی اطلاق میشد. در سالروز شهادت محسن چریک، خاطراتی از او را در گفتگو با همرزمانش تقدیم حضورتان میکنیم.
ورود به سپاه تهران
شهید سعید گلاببخش در سال ۱۳۳۸ در اصفهان متولد شد، اما بیشتر فعالیتهای انقلابیاش را در تهران انجام میداد و با تأسیس سپاه در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸، کارش را در سپاه تهران شروع کرد و در پادگان ولیعصر (عج) که پیشتر مقر گارد شاهنشاهی بود، بچههای انقلابی پایههای تشکیل سپاه را بنیان نهادند. آن زمان پادگان ولیعصر (عج) هنوز به اسم قدیمی آن «عشرتآباد» خوانده میشد؛ با حضور پاسدارهایی مثل سعید گلاببخش و اصغر وصالی و... بود که نام این پادگان نیز به ولیعصر (عج) تغییر یافت.
حسن افراخته از همرزمان شهید گلاببخش درخصوص عملکرد «محسن چریک» در پادگان ولیعصر (عج) تهران میگوید: عملیات سپاه در بدو تشکیل آن، عمدتاً در پادگان ولیعصر (عج) مستقر بود، یعنی بچههای عملیاتی و رزمی در این پادگان حضور داشتند و ستاد سپاه هم در خیابان پاسداران بود. در پادگان ولیعصر چند نام شاخص وجود داشت که محسن چریک یکی از آنها بود. ما بعدها فهمیدیم که نام اصلی ایشان سعید گلاببخش است. آن زمان همه او را محسن چریک صدا میکردند. البته در مواجهه با ایشان به او برادر محسن میگفتیم، ولی بین خودمان صفت چریک را به نامش اضافه میکردیم. شهید گلاببخش قبل از انقلاب در کشورهایی مثل لبنان و سوریه حضور یافته و آموزش نظامی دیده بود. به همین خاطر به او محسن چریک میگفتند. در آموزشی پادگان ولیعصر (عج) هم معمولاً این شهید بزرگوار در کنار شهید اصغر وصالی و کریم امامی به ما آموزش میدادند. هر سه نفر هم سابقه حضور در بین مجاهدان مسلمان در لبنان و مناطق دیگر را داشتند. محسن چریک جوانی خوشسیما، بسیار ورزیده و فوق العاده شجاع بود. ما از او درسهای زیادی آموختیم. در واقع شهید سعید گلاببخش معلم و مربی رزمندگان بسیاری بود که بعدها هر کدام از آنها در جبهههای دفاعمقدس مسئولیتهایی برعهده گرفتند.
ورود خاص آقامحسن
بعد از پیروزی انقلاب و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، خیلی از پاسدارهای جوان هنوز آموزش نظامی ندیده بودند. نهایتاً در اماکنی، چون پادگان امامعلی (ع) و پادگان امامحسین (ع) و همچنین پادگان عشرتآباد، اوایل یکسری آموزشهای مختصری مثل باز و بسته کردن اسلحه و نحوه استفاده از آن داده میشد؛ بنابراین هنوز خیلی از نیروهای پاسدار با اصول نظامی و نظم و قواعد نظامیگری آشنایی نداشتند.
فرج مرادیان از همرزمان شهید در این خصوص میگوید: خیلی از ما اوایل حضورمان در سپاه هنوز توجیه نبودیم که وارد یک نیروی نظامی شدهایم. همچنان در عالم شخصیگری مانده بودیم، اما شهید گلاببخش یک نظامی کاملاً منضبط بود و سعی میکرد ما را هم به صورت اصولی آموزش بدهد. ایشان وقتی به پادگان ولیعصر (عج) آمد، برخی از اصول نظامی مثل ساعت خواب و بیدار باش و اینطور مسائل را رعایت میکرد. اولین باری که به پادگان آمد، همان شب یک نفر را فرستاد تا چراغهای آسایشگاهها را خاموش کند. ما که خیلیهایمان هنوز سربازی نرفته بودیم، ناراحت شدیم. با فرستاده ایشان بحث کردیم که چرا چراغها را خاموش میکنی. هر وقت خوابمان گرفت خودمان خاموش میکنیم. صبح روز بعد شهید گلاببخش گفت باید یاد بگیرید اصول نظامی را رعایت کنید. دیشب که من گفتم چراغها را خاموش کنند، بعضی از شماها اعتراض کردید. این اعتراضها بیمورد است و هیچ توجیهی ندارد. به همین خاطر باید برای تنبیه بخشی از پادگان را تمیز کنید. باز ما اعتراض کردیم و من بلند شدم و گفتم اگر برای تنبیه از من بخواهید از جایم تکان بخورم، هرگز تکان نمیخورم، اما اگر برای جهاد از ما بخواهید کل این پادگان را جابهجا کنیم، با جان و دل این کار را انجام میدهیم. وقتی این حرفها را میزدم، فکر میکردم شاید محسن چریک ناراحت شود، اما ایشان خیلی هم از حرفم خوشش آمد و موقع صبحانه از من خواست تا به او ملحق شوم.
حضور مؤثر در تبریز
مرادیان همچنین ادامه میدهد: اولین باری که همراه شهید گلاببخش به یک مأموریت اعزام شدم، همراه ایشان به تبریز رفتیم. آن زمان غائله خلق مسلمان تازه در آذربایجان شکل گرفته بود. وقتی که ما به آنجا رفتیم، تبلیغات این حزب به قدری جو تبریز را آلوده کرده بود که محسن چریک از تهران تقاضای تصاویر و عکس امام را کرد. میخواست این تصاویر را به مردم انقلابی بدهد تا در برابر تبلیغات حزب خلق مسلمان استفاده کنند. جو کلی شهر در دست خلق مسلمان بود و نیروهایشان سر هر چهار راهی میایستادند و عکسها و نوارهای آقای شریعتمداری را به مردم میدادند. سپاه تبریز فقط به مقر خودش مشرف بود. شهید گلاببخش با صد و خردهای نیرو وارد عمل شد و مقر حزب خلق مسلمان را به تصرف درآورد. این مقر در یک میدانی بود با چند طبقه که در طبقاتش با گونی سنگر درست کرده بودند. یادم است حتی مسلسل هم کار گذاشته بودند. نیروهای حزب خلق مسلمان در سطح شهر فعال بودند و سرخود افرادی را بازداشت میکردند. در اولین روزهای ورودمان به تبریز، من را نیروهای این حزب بازداشت کردند و خیلی کتکم زدند، اما مدیریت محسن چریک باعث شد تا کمی بعد شهر به دست نیروهای انقلاب بیفتد و حزب خلق مسلمان رفته رفته عقبنشینی کند.
عملیات بازیدراز
شهید سعید گلاببخش اولین نفری بود که طرح آزادسازی قلههای بازی دراز را داد. او عملیاتش را از تپههای افشار آباد شروع کرد و در همین عملیات نیز روز هفتم آبان ۵۹ به شهادت رسید. آزادسازی افشارآباد میتوانست مقدمهای بر آزادسازی قلههای بازی دراز باشد.
محمد ابراهیم شفیعی از همرزمان شهید گلاببخش میگوید: بعثیها در اوایل جنگ و در حالی که نیروهای ما انسجام لازم را نداشتند، قلههای بازی دراز را به تصرف خود درآورده بودند. هر کدام از طرفین که این قله را در اختیار داشت میتوانست به کل منطقه غرب تسلط داشته باشد؛ بنابراین شهید گلاببخش معتقد بود که باید قلههای بازی دراز را آزاد کنیم تا در منطقه غرب کشور دست برتر با ما باشد. به همین منظور ایشان در سال ۵۹ یک عملیاتی را طرحریزی و به اجرا گذاشت. این عملیات در اوایل آبان سال ۵۹ انجام گرفت. عملیات شهید سعید گلاببخش که از آن با عنوان بازی دراز اول هم یاد میشود، برای آزادسازی یک سری تپهها در پایین قلههای بازی دراز بود. آزادسازی تپههای افشارآباد که محل شهادت محسن چریک هم شد، مقدمهای برای انجام عملیات در خود قلههای بازی دراز بود، اما متأسفانه عملیات انجام گرفته چندان موفقیتآمیز نبود و خود محسن چریک هم در همین عملیات به شهادت رسید. بعدها عملیاتی که شهید گلاببخش پایهگذار آن شده بود، با یک رشته عملیات به منظور آزادسازی بازیدراز دنبال شد. در بهمن ۵۹ دومین عملیات بازیدراز انجام گرفت. همینطور در اردیبهشت ۱۳۶۰ عملیات سوم بازیدراز به انجام رسید که طی آن خلبان علیاکبر شیرودی به شهادت رسید. نهایتاً در شهریور ۶۰ نیز عملیات دیگری برای آزادسازی بازی دراز صورت پذیرفت. پایهگذار این سه عملیات، همان طرحی بود که از سوی شهید گلاب بخش برای آزادسازی بازیدراز ارائه شده بود. هر کدام از این عملیاتها هم منجر به آزادسازی برخی از قلههای مرتفع بازی دراز شدند.