جوان آنلاین: حجتالاسلام شهیدمصطفی ردانیپور، در سال ۱۳۳۷ در اصفهان متولد شد. او نقش مؤثری در تشکیل تیپ۱۴ امام حسین (ع) داشت و در عملیاتهای مهمی، چون محرم، والفجر۱ و والفجر۲ شرکت کرد تا اینکه در ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۲، در منطقه حاج عمران و در جریان عملیات والفجر۲، براثر اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکر ایشان به دست نیامده است. متن زیر خاطراتی از او برگرفته از دو کتاب «به اروند رسیدیم» و همینطور «تاریخ شفاهی دفاع مقدس» است.
اعتقاد به ولایتفقیه، شرط پیروی از امام زمان (عج)
حجتالاسلاموالمسلمین عبدالله حاجی صادقی، نماینده ولیفقیه در قرارگاه قدس روایت میکند: یکی از وظایف روحانیون در جبهه، تقویت بصیرت دینی رزمندهها بود. من روی این مطلب تأکید دارم که نه با بصیرت نشئتگرفته از دین، بلکه با بصیرت در دین، شناخت رزمندهها از دین افزایش مییابد.
اگر معرفت دینی نبود، رزمندهها با آن احساسات پرشور مذهبی به امام زمان (عج)، گاهی تحت تأثیر قرار میگرفتند و خیالاتی هم به ذهنشان میرسید و خوابهایی میدیدند. خدا شهید مصطفی ردانیپور، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) را رحمت کند. از قبل از انقلاب، ما با هم رفیق بودیم.
یکی از ویژگیهای این شهید عزیز، عشق عجیب او به امام زمان (عج) بود. قبل از انقلاب هم این شیفتگی را به امام زمان (عج) داشت؛ ولی وقتی در لشکر امامحسین (ع) گفتند که هر شب یک نفر خواب امام زمان (عج) را میبیند که با اسب سفید میآید، گفت: ما امروز دستور امامزمان (عج) رو از حضرت امام میگیریم.
«امروز مسلم است که امام ما نایب امام زمانه و باور داریم که جز با ولایتفقیه نمیشه پیرو امام زمان (عج) بود.»
شجاعت آقا مصطفی
سردار کریم نصر اصفهانی؛ فرمانده تیپ قمر بنیهاشم در دوران دفاع مقدس روایت میکند: آقا مصطفی کلاً انسان عجیبی بود. علاوه بر مدیریت و دیدگاههای نابی که داشت، سر نترسی هم داشت. یکی از بچهها تعریف میکرد:
یکبار قرار شد همراه آقا مصطفی با ماشین به خط برویم. گلولههای آتش دشمن مثل باران گداخته میبارید. آقا مصطفی وقتی دید جرئت نمیکنم جلوتر بروم، گفت بابا طوری نشده، اگر میترسی بیا پایین، خودم میرم.
انجام کار و وظیفه فقط برای رضای خدا
یک روز ردانیپور، برایمان روایتی از بیماری امامحسن (ع) و امامحسین (ع) در کودکیشان تعریف کرد که پیامبر (ص) به عیادت آنها رفته و گفته برای سلامتی آنها سه روز، روزه نذر کنید. امام علی (ع)، همسر و فرزندان خردسالش حسن و حسین روزه میگیرند. هر روز موعد افطار، یکی در میزند و خانواده، افطاری ناچیز آن روز را به مسکین میبخشند. خداوند به خاطر فضل و بخشش حضرت علی (ع)، آیه ۹ سوره انسان را بر پیامبر نازل میکند با این مضمون که ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام میکنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی از شما نداریم.
پس از تعریف داستان گفت: بنابراین ما به جنگ آمدهایم و از این وظیفه هم نمیتوانیم فرار کنیم؛ یعنی به میدانی آمدیم که راه عقبگرد ندارد، اگر عقب برویم جهنم است و اگر درجا هم بزنیم جهنم است و باید پیش برویم و کارمان برای خدا باشد.
یکوقت مثل قضیه آن بابا نشود که الاغش را گمکرده بود، آمده بود دنبال الاغش میگشت که رسید به جبهه و کشته شد. حالا یکوقت ما اینطور نباشیم که دو سال یا سه سال از عمر و جوانیمان را بگذاریم و به اینجا بیاییم و بعد حساب کنیم و ببینیم غیر از خدا همهچیز است، اینکه مثلاً سپاه به من خوشبین شود، فرمانده به من خوشبین شود و به من بگویند بارکالله...
اگر من در کارم سستی کردم و وظیفهام را انجام ندادم، ممکن است که مسئول من توجه نکند و از من نخواهد، ولی خدا میداند (انه بما تعملون) آنکه به من قدرت داده و تکلیف را به من داده، کار را هم از من میخواهد و از کوچکترین مسئله نخواهد گذشت (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره).