جوان آنلاین: متنی که پیشرو دارید، خاطراتی از اولین روزهای پس از پایان جنگ تحمیلی است که در گفتگو با رضا عزیزی یکی از رزمندگان شیرازی دفاع مقدس تقدیم حضورتان میشود.
تانکهای سوخته
در آخرین روزهای تیر ۱۳۶۷ عراق به شلمچه حمله کرد. قطعنامه تازه پذیرفته شده بود و دشمن با تصور اینکه ایران ضعیف شده است، به شلمچه حمله کرد. قصد آنها تصرف شهرهایی مثل خرمشهر بود تا در مذاکرات دست برتر را داشته باشند، اما با همت بچههای رزمنده، در این مقطع شکست خوردند و عقبنشینی کردند. ما از ۳۱ تیرماه تا اول مرداد در جبهه جنوب درگیر بودیم. همزمان بعثیها حملاتی را به جبهه غرب انجام داده بودند. روز دوم مرداد که دیگر از جبهه جنوب ناامید شدند، با شدت بیشتری به استان کرمانشاه حمله کردند. بعد روز سوم مرداد منافقین وارد خاک کشورمان شدند و تا روز پنجم مرداد آنها نیز کاملاً شکست خوردند، اما تعقیب باقیمانده منافقین تا روز هفتم یا هشتم مرداد ادامه داشت.
آرامش شکننده
بعد از روز دوم مرداد که عراق به جبهه غرب حمله کرده بود، در مرزهای خوزستان که جبهه جنوب محسوب میشد، آرامش شکنندهای برقرار بود. همان طور که گفتم، بعثیها تا هفته اول مرداد درگیر جبهه غرب و خصوصاً کرمانشاه بودند. حمله منافقین هم در ادامه تلاشهای عراقیها برای گرفتن امتیاز از ایران بود، بنابراین با معطوف شدن توجه عراق به جبهه غرب، در خوزستان اوضاع تا حدی آرام شد. اما آرامش شکنندهای بود، چراکه غیر از حملات خمپارهای، در برخی از نقاط درگیریهای مرزی رخ میداد و از همه مهمتر اینکه مشخص نبود دوباره عراق بخواهد به ما حمله سراسری کند یا نه؟! به همین دلیل ما در آمادهباش کامل بودیم. به قول بچهها هنوز بوی شهادت از منطقه نرفته بود.
باور اتمام جنگ
تقریباً بعد از گذشت هفته اول مرداد ۱۳۶۷، درگیریهای مرزی تا حد زیادی فروکش کرد. از نوع آرایش دشمن هم مشخص بود که قصد حمله بزرگی ندارد. از این زمان دیگر بحث آمدن نیروهای سازمان ملل در خط حائل بین دو طرف مطرح شد. دیگر باید باور میکردیم که جنگ دارد به اتمام میرسد و باید خودمان را آماده ورود به دوران پس از جنگ میکردیم. آرامش نسبی در جبههها برای بعضی از رزمندهها ناامید کننده بود، چراکه ما به فضای جبههها خو کرده بودیم و تصور قاطی شدن در شلوغیهای دنیایی برایمان سخت بود.
سکوت شلمچه
از روز هشتم مرداد ۱۳۶۷ تا ۱۵ مرداد هرازگاهی گلولههای خمپاره از سوی دو طرف به سمت یکدیگر شلیک میشد، اما نهایتاً در ۱۵ مرداد اعلام شد عراق با برقراری آتش بس موافقت کرده است. ما هم که طبق قطعنامه ۵۹۸، روی قول و قرارمان بودیم، بنابراین از این زمان به بعد جنگ نه تنها روی کاغذ که در جبههها نیز به اتمام رسید. دقیقاً روزش را یادم نیست ولی در همان روزهای دهه دوم مرداد ۶۷ بود که صبح بعد از نماز و قبل از روشنایی هوا در دشت شلمچه ایستادم. باور این سکوت آن هم در شلمچه برایم ممکن نبود. چه دوستان و همرزمانی که در همین دشت به شهادت رسیده بودند و چه عملیاتی که اینجا رخ داده بود. خاکهای شلمچه چه صحنهها را دیده و چه رشادتهایی را ثبت کرده بودند.