جوان آنلاین: «حجم تولید زباله را نمیتوان لزوماً معادل مصرفگرایی دانست؛ اما این دو موضوع بیارتباط هم نیستند. شعار «کمتر اسراف کن تا کمتر محتاج شوی» این روزها جای خود را به شعار جدیدی داده است: «بیشتر مصرف کن و بیشتر بازیافت کن.» بازیافت به همپیمان خوبی برای مصرف همهجانبه تبدیل شده است: آیینی دروغین که مصرفکنندگان را تطهیر میکند. امروزه بازیافت سلسلهمراتب ارزشی قدیم را جابهجا کرده است و فقیر و غنی مثل هم دستانشان را آلوده میکنند.»
فرنکترنتمن، استاد تاریخ در دانشکده برکبک دانشگاه لندن، نویسنده کتابی به نام: «امپراتوری اشیاء: چطور به جهانی مصرفکننده تبدیل شدیم، از قرن پانزدهم تا بیست و یکم» است. بخشهایی از این کتاب در وبسایت «آتلانتیک» منتشر شده و نجمه رمضانی نیز، برگردان آن را به فارسی در وبسایت ترجمان منتشر کرده است. گزیده جستارهایی از این نوشته در ادامه میآید.
امریکاییها که اغلب بهخاطر زیادهروی انگشتنما هستند؛ امروزه اسرافگرانی معمولی به شمار میآیند. در ۱۹۶۵ امریکاییها بهطور میانگین چهار برابر اهالی اروپای غربی دورریز داشتند. امروزه دانمارکیها، هلندیها، سوئیسیها و آلمانیها بیشترین میزان تولید زباله را دارند. پایینآمدن ایالات متحده از سکو تاحدی بدین خاطر است که سایر جوامع، ثروتمندتر شدهاند و بیشتر به خرید غذاهای فرآوریشده و بستهبندی رو آوردهاند و درنتیجه در این رقابت به امریکا رسیدهاند. ۸۷درصد بستهبندی به خوردنیها و نوشیدنیها مربوط است. به این معنا که اکنون همه کمی بیشتر امریکایی شدهاند.
آنچه کمتر موردتوجه قرار میگیرد، این است که امریکاییها نیز کمی بیشتر اروپایی شدهاند: بطریهای خود را بازمیگردانند؛ زبالهها را تبدیل به کود میکنند و برگها و علفهای چمنزار را میکنند و به عنوان کود در طبیعت رها میکنند. این الگوهای مختلف ملی نشان میدهند که زباله را نمیتوان معادل کوتاهتر مصرفگرایی دانست. فرهنگهای مصرف متفاوتاند. ممکن است افراد مثل آلمانیها و سوئیسیها در خرجکردن صرفهجو باشند؛ اما بیش از افرادی که پولشان را برای رفاه خود خرج میکنند؛ یعنی امریکاییها، ضایعات تولید کنند. آلمانیها پلاستیک زیادی مصرف میکنند: ۵/۵میلیون تن در سال؛ اما بخش زیادی از آن را بازیافت میکنند: ۴۲درصد. همچنین این تصور خطاست که نوعی وابستگی طبیعی قائل باشیم میان تولید اجناس و توجه به آنها در پایان عمرشان [تلاش برای بازیافت]ازیکسو و میان جامعهای که خدمات رفاهی ارائه میدهد و اسرافگرایی ازسویدیگر. بریتانیاییها و امریکاییها دقیقاً زمانی که ساخت اتومبیل و لباس را متوقف کردند به بازیافت بیشتر و سریعتر آنها روی آوردند. کشورهایی که سابقاً انگ دورریزبودن و مصرفگرایی بر پیشانی داشتند با سرعت درحال بازیافت هستند؛ این رویداد بدین معناست که ریشه رفتارهای اسرافگرایانه را لزوماً نباید در فرهنگها و سنتهای ملی جستوجو کرد. اینگونه نیست که جوامع کمتر مصرفگرا بیشتر به بازیافت تمایل نشان دهند.
اروپای امروز تقریباً از سه منطقه زبالهای تشکیل شده است: منطقه شمالی، از بلژیک و آلمان تا اسکاندیناوی با دفن زباله کم و بازیافت زیاد و البته حجم بسیار زیاد زبالههای خانگی؛ منطقه مدیترانهای که دفن زباله همچنان فراوانتر و بازیافت ضعیف است؛ اروپای شرقی که بهندرت در آن بازیافت صورت میگیرد و قسمت عمده زباله شهری دفن میشود. هزینهها و مالیاتهای ارسال زباله شهری بیخطر به گورستان زباله در اروپای شمالی سهتاچهار برابر بیشتر از اروپای شرقی است. اتحادیه اروپا در جهت هماهنگی بیشتر، پیشرفتهایی کرده؛ اما اختلافات زیادی باقی ماندهاند؛ برای مثال پسماندهای غذایی و باغی هنوز استاندارد مشترکی ندارند. بسیاری از دانمارکیها و اسپانیاییها این پسماندها را بازیافت میکنند؛ ولی در کرواسی و پرتغال آنها را دفن میکنند.
اما در غرب ثروتمند، تجمیع شگفتانگیزی ظاهر شده است: غربالگری و تفکیک که زمانی از سوی نانخشکیهای سطح پایین انجام میشد حالا کار هر روزه تمام شهروندان است. فقرا و اغنیا مثل هم دستانشان را آلوده میکنند و بطریهای کهنه را از کارتون و غذای بد بو جدا میکنند. بازیافت سلسله مراتب ارزشی قدیمی را جابهجا کرده است. از زمانهای کهن، مدیریت و تفکیک زباله تقدیر پایینترین سطوح بود و از این رو مایه خجالت «آدمهایی که، چون کثیف بودند نباید با آنها دست میدادیم». امروز، این کار نشانه آگاهی نسبت به محیط زیست است و سبب میشود فرد به عنوان شهروندی مسئول برجسته شود. ثروتمندترین افراد این سیاره به جای اینکه زبالههای تفکیکنشده خود را به دستگاههای پیچیده تفکیک زباله بفرستند، تأکید دارند که خود رایگان این کار را انجام دهند، گویی میخواهند در مقابل قانون اقتصادی تقسیم مشاغل بایستند. بازیافت دیگر سنتی و ارتجاعی محسوب نمیشود. بازیافت به همپیمان خوبی برای مصرف همهجانبه تبدیل شده است، مثل آیینی دروغین که مصرفکنندگان را از وسایلشان تطهیر میکند. وضعیت باثبات جدیدی برای زباله پدید آمده است. به جای «دور نریز و چیزی نخواه»، شعار جدیدی مطرح میشود: بیشتر مصرف کن و بیشتر بازیافت کن.