کد خبر: 1196660
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۲ - ۰۴:۰۰
«رویداد تسخیر لانه جاسوسی امریکا، پس از ۴۴ سال» در گفت و شنود با سردار دکتر رضا سیف‌اللهی- بخش نخست
روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز تسخیر لانه جاسوسی امریکا، توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام است
سمانه صادقی
جوان آنلاین: روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز تسخیر لانه جاسوسی امریکا، توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام است. هم از این روی سخن گفتن درباره جوانب و ناگفته‌های این رویداد، به هنگام می‌نماید. در گفت‌و شنود پی‌آمده، سردار دکتر رضا سیف‌اللهی از چهره‌های شاخص مرتبط با این رویداد، در این باره سخن گفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقمندان را مفید و مقبول‌آید. 
 
در آغاز این گفت و شنود، بهتر است تا از این نکته آغاز کنیم که برخی ادعا کرده‌اند: تسخیر لانه‌جاسوسی متأثر از رویکرد حزب توده، یا القائات و تحریکات عوامل آن بوده است! آیا شما واقعاً ردپایی از این حزب، چه در آن زمان و چه اکنون که ۴۴ سال از آن واقعه می‌گذرد و تقریباً تمام ابعادش مشخص شده است، یافته‌اید یا خیر؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. در این باره باید گفت: البینه علی المدعی! آن‌هایی که چنین ادعای توهم‌آمیزی دارند، باید یک برگ سند ارائه کنند که ما به این دلیل و مدرک چنین نظری داریم. اساساً یکی از جنبه‌های حرکت ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، این بود که فاصله‌ها را در دانشگاه‌ها رعایت می‌کردیم. یعنی سعی می‌کردیم که یک نفر نفوذی از اعضای چریک‌های فدایی خلق، منافقین، حزب توده یا گروهک‌های نامتجانس، در میان ما نباشد. واقعاً در مقابل نفوذ این گروه‌ها، گارد داشتیم و با ورودشان به میان خودمان مقابله می‌کردیم. ما که خودمان را می‌شناختیم و پرونده همه دوستانمان و گرایشات آن‌ها نیز معلوم بود، بنابراین کسی را نمی‌شناختیم که در داخل گروه ما باشد و چنین خطی بدهد! این اصلاً با عقل جور در نمی‌آید! ضمن اینکه حزب توده، گروهی شوروی گرا در ایران بود. شوروی‌ها در همان مقطع به قطعنامه ۴۵۷ که به خاطر تسخیر لانه جاسوسی صادر شد، رأی مثبت دادند و حرکت ما را محکوم کردند! با اینکه ادعای مبارزه با امپریالیسم امریکا را هم داشتند! حال عقب‌نشینی از این ادعا برای چه بود، دقیقاً نمی‌دانیم. شاید برای این‌که مبادا چنین بلایی بر سر خودشان بیاید، رأی به محکومیت ما دادند! بنابراین با عقل سیاسی جور در نمی‌آید، حزب توده‌ای که سخنگوی شوروی محسوب می‌شد و کشور متبوعش از در مخالفت با ما در آمده بود، به ما خط داده باشد. از یاد نبریم تا هم اینک - که ۴۴ سال از آن حادثه تاریخی می‌گذرد- کسانی که با این حرکت مخالف بوده و هستند، اگر می‌توانستند یک سند نیم سطری منتشر و این کار را منتسب به شوروی و ما را ملکوک و محکوم کنند، حتماً مضایقه نمی‌کردند! آنان همچنان نتوانسته‌اند این کار را بکنند، اما این ادعایی است که تا هم اینک تکرار می‌شود و البته از موهومات است. افراد مطالب مختلفی می‌گویند، مهم اثبات آنهاست. 
 
به اذعان اعضای شورای مرکزی تسخیرکنندگان لانه جاسوسی، امام خمینی از قبل در جریان تصمیم دانشجویان نبوده‌اند. علت اینکه ماجرا از پیش با ایشان هماهنگ نشد، چه بود؟ آیا این احتمال وجود داشت که مانند نوبت قبل تسخیر سفارت از سوی چپ‌ها، امام با این اقدام مخالفت کنند؟
بله. در اسفند ماه ۱۳۵۷، توسط چریک‌های فدایی خلق چنین اقدامی صورت گرفت که پشت آن اغراض سیاسی و گروهکی وجود داشت. اهداف کسانی که این کار را انجام دادند، با رویکرد‌های حضرت امام و انقلاب مغایر بود. اصلاً چریک‌های فدایی خلق، قابل تعریف در جریان خط امام نبودند، چرا که ایدئولوژی کمونیستی داشتند؛ لذا در آن مقطع دولت و مردم، متفقاً واقعه ورود آن‌ها به لانه را جمع کردند. اما در خصوص حرکت ما، درست است که حضرت امام در جریان این اقدام نبودند، اما ما علائم عمومی‌ای را دریافت کرده بودیم که ایشان طبیعتاً با چنین حرکتی موافقند. چرا؟ چون قبل از تسخیر لانه جاسوسی، حضرت امام به مناسبت سیزده آبان اطلاعیه‌ای را صادر و طلاب و دانشجویان را به مواجهه با سیاست‌های استعماری امریکا دعوت نمودند. یعنی در شرایطی که هنوز اشغال لانه صورت نگرفته بود، ایشان با دغدغه ما همسویی نشان دادند. واقعاً دغدغه ما این بود که حضرت امام موضوع را بدانند، اما به ایشان دسترسی نداشتیم! شرایط امروز را، با آن زمان مقایسه نکنید. دانشجویان پس از تسخیر لانه جاسوسی معروف شدند و در صدر تبلیغات رسانه‌های داخلی و خارجی قرار گرفتند. ولی قبل از تسخیر لانه‌جاسوسی، ما شناخته شده نبودیم که حال بخواهیم به واسطه آن شناخت، راهی پیدا کنیم و خودمان را به حضرت امام معرفی کرده و بگوییم: ما مقلدین و پیروان شما هستیم و می‌خواهیم چنین کاری انجام بدهیم. فرض بر اینکه راهی پیدا کرده و موضوع را هم با حضرت امام مطرح می‌کردیم، آن حرکت با اطلاع ایشان، دیگر این بٌعد را نداشت! اگر حضرت امام در جریان قرار گرفته و آن را تأیید می‌کردند، حرکت ما یک کار دولتی و حکومتی می‌شد و آن آثاری که این حرکت خودجوش دانشجویی داشت، را از میان می‌برد. 
 
تصمیم نهایی شما برای تسخیر لانه‌جاسوسی، دقیقاً پس از کدامین رویداد اتخاذ شد؟
 در واقع این حرکت ابراز خشم مردم نسبت به جنایاتی بود که امریکا در ایران مرتکب شده و آخرینش هم، راه دادن شاه‌فراری به امریکا بود. در حالی که به وقت فرار، امریکا جرئت نکرد شاه را به این کشور راه بدهد. در حالی که منطقاً و به طور طبیعی، این طور استنباط می‌شد که یک نفر مهره وابسته به امریکا که طی کودتای امریکایی ۲۸ مرداد سر کار آمده و ۲۵ سال دستورات آن‌ها را به خوبی در ایران اجرا کرده، را به هنگام فرار به کشورشان راه دهند. اما امریکایی‌ها، او را راه ندادند. معلوم است که آن موقع ارزیابی امریکایی‌ها، در چارچوب منافع خودشان، به اینکه شاه را راه دهند، مثبت نبوده و می‌ترسیدند که به او اجازه ورود دهند. حال چه اتفاقی افتاده بود که آن منع برداشته شد و امریکایی‌ها شاه را به کشور‌شان راه دادند؟ این مسئله مهم‌ترین انگیزه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و شاید بتوان گفت تنها انگیزه آن‌ها بود. ما می‌خواستیم که یک حرکت اعتراضی علیه امریکا انجام دهیم و بگوییم که شاه را مسترد کنند. بعضی از روشنفکران مثل همیشه می‌گویند، شما یک اطلاعیه می‌دادید و راه دادن شاه را محکوم می‌کردید. پاسخ این است که مگر پیش از اقدام ما، دیگران اطلاعیه ندادند؟ مگر در آن موقع کم اطلاعیه دادند و راه دادن شاه به امریکا را محکوم کردند، چه اثری داشت؟ این اطلاعیه‌ها هیچ اثری نداشت! اما پس از تسخیر لانه جاسوسی، امریکا مجبور شد تا شاه را از امریکا بیرون کند. این چه نیرویی بود که امریکا را وادار کرد، تا چنین تصمیمی بگیرد؟ دو دلیل، موجب این اتفاق شد. هر دو دلیل هم، به خاطر تأثیر تسخیر لانه جاسوسی بود. دلیل اول، فشار افکار عمومی امریکا به دولت خود بود. وقتی ما اعضای سفارت را دستگیر کردیم، مردم امریکا به دولت‌شان فشار آوردند که به شما چه ربطی دارد که شاه را به کشور ما راه داده‌اید، شاه را بیرون کنید که امریکایی‌ها از دست دانشجویان ایرانی آزاد شوند. چون اگر شاه را تحویل می‌دادند، ما گروگان‌ها را آزاد می‌کردیم. آن‌ها برای بازگشت شاه، گروگان ما بودند و نه برای همیشه. دلیل دوم هم این بود که افکار عمومی مردم ایران، خروش و اوجِ ویژه‌ای پیدا کرد و شور انقلابی ایجاد شد. امریکایی‌ها از این شور انقلابی دوم بعد از پیروزی انقلاب که مستقیماً آنان را هدف قرار می‌داد، وحشت داشتند. آن‌ها نمی‌خواستند تقابل بین ایران و امریکا، تندتر شود. البته نه برای اهداف بشر دوستانه، صلح طلبانه و دلسوزانه. بلکه در چارچوب منافع خودشان فکر می‌کردند، با وجود دولت موقت و نزدیکی فکری‌ای که در این دولت با امریکا وجود دارد، بتوانند آب رفته را به جوی برگردانند. می‌خواستند با کم کردن حساسیت‌ها، این مسئله را به مرور حل کنند. بنابراین به دلیل فشار افکار عمومی امریکا و پس از مشاهده شور و هیجانی که در سراسر ایران نسبت به این حرکت به وجود آمد، شاه را بیرون کردند. 
 
ادعای دیگر این است که تسخیر لانه‌جاسوسی، موجب بسیاری از مشکلات برای کشور، از جمله بلوکه شدن دارایی‌های ایران، جنگ تحمیلی و تحریم‌های بعدی شد. آیا وجود چنین رابطه‌ای درست است؟ و اگر هست، آیا آن‌ها از نفس تسخیر لانه نشئت گرفت، یا هر اتفاق دیگری هم رخ می‌داد، باز به همان بهانه این مزاحمت‌ها ایجاد می‌شدند. چون آنان اگر تصمیم به برخورد با انقلاب و نظام اسلامی گرفته بودند، تفاوتی نمی‌کرد که لانه جاسوسی تسخیر بشود یا نشود، در هر حال بهانه دیگری را برای انجام کار خود پیدا می‌کردند؟
این سؤال یک جواب نقضی و یک جواب تحلیلی- شناختی دارد. جواب نقضی این است که بعد از گذشت سالیان دراز، ما اختلافات هسته‌ای‌مان با امریکایی‌ها را، در قالب قراردادی به نام «برجام»، در مقابل کشور‌های ۱+۵ که امریکایی‌ها محورش بودند، حل کردیم. آن‌ها هم قرارداد را امضا کردند. حال این قرارداد برجام، نه تماماً به نفع ما بود و نه تماماً به نفع امریکایی‌ها. قراردادی بٌرد- بٌرد بود. چه کسی از این قرارداد که مورد امضا قرار گرفت و شاهدینش غیر از امریکا و ایران، پنج کشور دیگر از اعضای وتو دار شورای امنیت و آلمان بودند، خارج شد. مگر قراردادی را امضا و چارچوبی را برای توافق و اجرا تعریف نکرده بودیم مگر کسی که از برجام خارج شد، ایران بود. خیر، امریکا از برجام خارج شد. برای چه؟ برای آنکه در گذشته گروگانگیری انجام شده است؟ اینکه واقعاً سخن بی‌ربطی است. اگر ریشه خروج امریکا از برجام تسخیر لانه جاسوسی باشد که از اساس نباید آن را امضا می‌کردند که بعد بخواهند از آن خارج شوند. ترامپ وقتی از قرارداد خارج شد، هیچوقت نگفت به دلیل گروگانگیری خارج می‌شوم، بلکه گفت به خاطر آنکه برجام به نفع امریکا نیست، از آن خارج می‌شوم. امریکایی‌ها برجام را امضا و پیمان خودشان را شکستند. تاریخ و به ویژه برجام ثابت کرده است، به امریکا در صورتی که چیزی را هم امضا کند، نمی‌توان اعتماد کرد. اما جواب شناختی به سؤال این است که منافع امریکا و منافع ایران، دو نوع تعریف دارد. هیچکس نمی‌تواند در میان این دو نوع منافع، تقریب ایجاد کند و مثلاً بگوید ما منافع ایران را طوری تعریف می‌کنیم که رعایت منافع امریکا هم در آن شده باشد. امریکایی‌ها هم نمی‌توانند طوری چارچوب منافع‌شان را تعریف کنند که مصالح ایران در آن رعایت شده باشد. اصلاً چنین چیزی محال است! نه بین ایران و امریکا، حتی بین امریکا و دیگر کشور‌ها هم محال بوده و هست. هر کشوری، منافع خودش را دنبال می‌کند. اینکه ما طوری منافع ملی‌مان را تعریف کنیم که تحت هر شرایطی رابطه با امریکا در آن بگنجد، اساساً منطقی نیست. 
 
از دیدگاه شما، راه ارزیابی صحیح مسئله چیست؟ چگونه در این باره، به یک تصویر درست خواهیم رسید؟
در این خصوص اصل اولی این است که ما ببینیم، آیا امریکایی‌ها معتقد به برقراری احترام متقابل با ایران هستند، یا نیستند. در ۴۵ سال پیش، نوبت امریکایی‌ها بوده که به این ارزیابی بپردازند. چرا؟ چون در ایران رژیمی سرنگون شد که با امریکا روابط راهبردی داشت و پس ازانقلاب اسلامی، یک حاکمیت و نظام جدید ایجاد شده بود. آن‌ها همچنان مواضع ثابتی داشتند و باید می‌گفتند که ما این وضعیت جدید را به رسمیت می‌شناسیم، یا نه. آیا امریکایی‌ها از همان آغاز نظام جمهوری اسلامی، جز دشمنی با حاکمیت جدید کار دیگری کردند؟ بلوکه کردن اموال ایران، مربوط به تسخیر لانه‌جاسوسی نیست. آن‌ها هواپیما‌های خریداری شده ما را، تحویل ندادند و اموال ما را ضبط و رابطه را سرد و خصمانه کردند. از همه مهم‌تر در طول زمان و به شکل‌های مختلف، با قرار دادن ردیف‌های هنگفت بودجه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، مرتباً تحرکات خودشان را برای براندازی بیشتر کردند. گروهک‌هایی را که آن‌ها در ایران، برای تخریب وضعیت جدید بسیج کردند، شناخته شده و معروف هستند. امریکایی‌ها هیچوقت تن به این اقدام ندادند که با ایران صحبت کنند و بگویند: ما انقلاب شما را به رسمیت می‌شناسیم و از گذشته‌ها پشیمانیم! اما در اثر تسخیر لانه جاسوسی و پیامد‌های آن، وزیر خارجه وقت امریکا مجبور شد تا از ایران، به خاطر سوابق عملکردشان در کودتای ۲۸ مرداد و خط و ربط‌هایی که به شاه می‌دادند و او را وابسته به خودشان کرده بودند، رسماً عذرخواهی کند که در تاریخ امریکا بی‌نظیر است! این رویداد، تنها در اثر فشار تسخیر لانه جاسوسی بود ولاغیر. البته ما می‌دانیم که این عذرخواهی، تنها ظاهرسازی بود و مابه ازای واقعی نداشت، اما مگر تاکنون امریکایی‌ها در دنیا، زیر بار همین عذرخواهی ظاهری رفته بودند؟ کجا سابقه دارد که وزیرخارجه امریکا، از یک دولت، ملت و کشور عذرخواهی رسمی کرده باشد؟ اما در اثر تسخیر لانه‌جاسوسی در ایران، این اتفاق افتاد. پس از این رخداد امریکایی‌ها مجبور به آن شدند که شاه را از کشورشان بیرون کنند. این نمادی از خفت امریکایی‌ها بود. در حالی که اگر به عنوان دانشجویان اطلاعیه داده و اقدام‌شان را محکوم می‌کردیم، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. آن عاملی که باعث اخراج شاه از امریکا شد، تسخیر لانه و فشار افکار عمومی در پی آن بود. علاوه بر این، عاملی که باعث شد وزیرخارجه امریکایی که به ابرقدرت شوروی و هیچ کشور دیگری باج نمی‌داد، از ملت ایران رسماً عذرخواهی کند، همین تسخیر لانه‌جاسوسی بود. از این گذشته آن‌هایی که معتقدند امریکا تکنولوژی اول دنیا را در اختیار دارد و اقتصاد نخست دنیاست (که هست) و آن‌هایی که معتقدند امریکا قدرت نظامی اول دنیاست (امریکا سالیانه چندصد میلیارد دلار، به بودجه نظامی‌اش اختصاص می‌دهد)، این قدرت نظامی، تکنولوژیک و نفوذی که به روش‌های مختلف در کشور‌های گوناگون ایجاد کرده، آیا متکی به دولتی دیگر یا کشوری ثالث بوده، یا روی پای خود حرکت کرده و به اینجا رسیده است؟ این مسئله، یکی از دستاورد‌های تسخیر لانه‌جاسوسی است. عوض اینکه به مستشار نظامی امریکا تکیه کنیم (امریکایی‌ها ۵۰ هزار مستشار نظامی در ایران داشتند) و عوض اینکه به فرمول‌های اقتصادی دیکته شده امریکا عمل کنیم و به جایی نرسیم، دیگر باید به خودمان تکیه می‌کردیم. این یعنی انقلاب دوم و بزرگ‌تر از انقلاب ضددیکتاتوری سال ۱۳۵۷. چون در مقطع حکومت شاه، تکیه اقتصادی و نظامی ایران به امریکا بود و نتیجه‌اش این شد که صدام وقتی هوس کرد به ایران حمله کند، بتواند خود را برای انجام این کار متقاعد کند. چراکه تصور می‌کرد ارتش ایران پس از وقوع انقلاب، انگیزه لازم برای دفاع را ندارد و فروپاشیده است. این مسئله هم، ربطی به تسخیر لانه‌جاسوسی نداشت. 
 
از قضا مناسب است که قدری به بسط این مسئله بپردازید. چراکه عده‌ای آغاز جنگ را، به تسخیر لانه مرتبط می‌کنند. آیا واقعاً میان این دو، ارتباط علّی و معلولی وجود دارد؟
صدام وقتی می‌خواست به ایران حمله کند، ابتدا قرارداد ۱۹۷۵ را پاره کرد. این حرکت یعنی چه؟ یعنی قرارداد ۱۹۷۵ برای عراق، یک تنگنای استراتژیک درست کرده بود که تحلیل این مسئله در جای خود مهم و مبسوط است. آن‌ها که دقیقاً روابط ایران و عراق را تعقیب کرده‌اند، می‌دانند که بعد از قرارداد ۱۹۷۵، عراق احساس مخمصه و تنگنای استراتژیک می‌کرد. بر همین اساس هم وقتی صدام کودتا کرده و رئیس‌جمهور شد، اولین حرکتش حمله به ایران بود. چرا؟ نه به دلیل گروگانگیری در لانه جاسوسی. آن موقع که شور انقلابی در ایران به‌وجود آمد، او به فکر حمله افتاد. شور انقلابی به‌وجود آمده بود، یعنی چه؟ یعنی قبل از تسخیر لانه جاسوسی، همین گروهک‌های مارکسیستی، منافقین و جریانات سیاسی غیر منطبق با انقلاب اسلامی، مرتب در نقاط مختلف کشور مثل: گنبد کاووس، خوزستان، کردستان، بلوچستان و...، فتنه و توطئه ایجاد کرده و کشور را از مدار اداره دولت خارج کرده بودند. این گروهک‌ها مردم را در خطه‌های کردستان، بلوچستان، خوزستان و ترکمن صحرا، واقعاً دچار معضل می‌کردند. آن عاملی که این وضعیت را با یک شور انقلابی جمع کرد، تسخیر لانه جاسوسی بود. حضرت امام هم از این حرکت حمایت کرده و فرمودند: «جای خوبی را گرفته‌اید، محکم از آن نگهداری کنید!». در حالی که قبلاً ما نمی‌دانستیم، آیا حضرت امام بعد از تسخیر لانه‌جاسوسی آن را تأیید می‌کنند یا در اثر فشاریی که در تحلیل‌های قبلی ما وجود داشت، این حرکت را برنمی‌تابند و آن را محکوم می‌کنند؟ ایشان برخلاف انتظار دولت موقت، به آن‌ها گفتند: «شما فشار نیاورید، اگر می‌خواهید استعفا هم بدهید، من با آن موافقت می‌کنم. آنکه اصل است، همین حرکت است...». پس از آن هم ایشان با قبول درخواست استعفای دولت‌موقت، امور را به شورای انقلاب محول کردند. حضرت امام با این حرکت، یک اقدام طوفنده‌تر، انقلابی‌تر و عمیق‌تر انجام دادند. چرا؟ چون ما در برنامه‌مان قصد داشتیم، به عنوان اعتراض به امریکا، فقط ۴۸ ساعت در لانه بمانیم. ما برای ۴۸ ساعت برنامه‌ریزی کرده بودیم که صدای اعتراض ملت را به خاطر راه دادن شاه، به دنیا برسانیم. اما حضرت امام، آن را تثبیت کردند. آن کسی که به حرکت ما عمق داد و آن را گسترده‌تر کرد و اسم انقلاب دوم و انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول بر آن گذاشت، کسی جز حضرت امام نبود. آن کسی که در فرهنگ ادبیات سیاسی انقلاب، «شیطان بزرگ» را وارد کرد و امریکا را به آن متصف نمود، حضرت امام بود. آن کسی که بعد از حرکت ناو هواپیمابر امریکا به سوی خلیج فارس و برای سرکوبی حرکت دانشجویان و آزادی گروگان‌ها - که به خاطر آن ولوله‌ای در کشور درست شده بود- با اطمینان آرامش ایجاد و آن جمله تاریخی را نثار امریکا کرد که: «امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و اگر هم اقدام نظامی کند، ایران ۲۰ میلیون جوان دارد که آن‌ها به دفاع از کشور و انقلاب‌شان خواهند پرداخت»، شخص حضرت امام بود. همین فرمان هم، مبنای تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی شد. بعد‌ها از طریق همین نهاد هم، کلی از مشکلات کشور را حل کردند. کجا هستند آن روشنفکران منصف که بگویند بسیج که رکن دفاع از انقلاب اسلامی است، در اثر اراده حضرت امام و به دنبال تهدید امریکا و به خاطر همین موضوع ایجاد شد! چرا ایجاد این نهاد که در جنگ تحمیلی آن همه آثار داشت و در صحنه‌های مختلف انقلاب، از سازندگی گرفته تا اکنون برکات فراوان داشته، نادیده گرفته می‌شود؟ بسیجی که تکیه گاه انقلاب در دفاع مقدس بوده، در چه مقطعی پایه گذاری شد؟ بسیج بعد از واکنش‌های امریکا نسبت به تسخیر و به مدد ذهن انقلابی و آینده نگر حضرت امام درست شد. این‌ها دیگر حلقه‌های واکنش قاطع حضرت امام نسبت به امریکا، در واقعه تسخیر است. پیام اصلی این حرکت، آن بود که دیگر به امریکا امید نداشته باشید، منتظر کمک امریکا در حل مشکلات اقتصادی و نظامی خود نباشید، روی پای خودتان بایستید. همانطور که امریکا با اتکاء به خود، به این قدرت تکنولوژیک، اقتصادی و نظامی رسید، نه با تکیه کردن به کشوری دیگر. البته امریکا یک نظام کاپیتالیستی است. نظام‌های کاپیتالیستی هم دوام نمی‌آورند. چون متکی به آرای عمومی و منافع ملت‌ها نیستند. ملت‌ها اکثرشان، رو به فقر دارند. یک عده سرمایه‌دار، اینگونه کشور‌ها را اداره می‌کنند. این رویکرد دوام ندارد. حال در چه زمانی این سقوط اتفاق می‌افتد، دقیقاً نمی‌توان مشخص کرد. بالاخره مثل شوروی که فرو پاشی کرد، یک روز هم نظام کاپیتالیستی ساقط می‌شود. 
 
نکته بعد، در خصوص افشاگری‌های تسخیرکنندگان لانه است. برخی معتقد بودند که با این شیوه، به بسیاری از کسانی که نامشان به میان می‌آمد و متهم می‌شدند، ظلم شد. چه اینکه آنها، اتهامات‌شان در جایی اثبات نشده بود. آیا همچنان آن شیوه را درست می‌دانید، یا خیر؟
مسئله انتشار اسناد، توقعی بود که در مردم شکل گرفت. ما وقتی به لانه جاسوسی رفتیم و با انبوه اسناد رشته رشته شده مواجه شدیم، مسئله را به اطلاع مردم رساندیم. آنان هم کنجکاو شدند که این اسناد چه بوده که امریکایی‌ها آن‌ها را معدوم کردند؛ لذا مطالبه‌ای در ذهن مردم شکل گرفت که محتوای این اسناد را به اطلاع ما برسانید. این توقع، در اشکال گوناگون ایجاد شد و طبیعی هم بود، چون به هرحال ذهن انسان کنجکاو است. ما هم در باره این اسناد، می‌توانستیم دو رویکرد داشته باشیم. یکی اینکه بگوییم این اسناد رشته رشته شده را، با زحمت فراوان تنظیم می‌کنیم، اما آن کسی که نسبت به این اسناد نامحرم است، مردم ایران هستند! این روش نسبت به مردم، بسیار جفاکارانه بود. چون ما هرچه که آنجا بود را، باید بدون قضاوت به مردم منعکس می‌کردیم. مهم هم این بود که انتشار اسناد، بدون قضاوت انجام شد. حتی در یک مورد هم که افشاگری همراه با قضاوت دو تن از دانشجویان انجام شده بود، ما در میان خودمان حرکت آن دو نفر را محکوم کردیم! مسئله هم مربوط به اسنادی درباره دولت موقت می‌شد که دو نفر از دانشجویان آن را پخش کرده و قضاوت هم کرده بودند. ما همان موقع این رفتار را محکوم کردیم و گفتیم: این کار خطا بوده و ما حق قضاوت نداریم، قضاوت با مردم ایران و نهاد‌های مسئول است! آن دو نفر هم صادقانه و به طور علنی آمدند و از مردم بابت قضاوت‌شان عذرخواهی کردند و گفتند: کار قضاوت با ما نیست. می‌خواهم بگویم که ما، حتی آن مورد را هم تصحیح کردیم. البته در همان مقطع، دستگاه قضایی به موضوع ورود پیدا کرد و به برخی محکومیت داد. در خصوص برخی هم گفت که مشکلی نیست. اما در کل ما کسی را قضاوت نکردیم، بلکه گفتیم که این اسناد رشته رشته شده، سرمایه اطلاعاتی مردم است و باید در اختیار خودِ آنان قرار گیرد. اصولاً این روش شفاف‌تر است، تا اینکه ما اسناد را طبقه‌بندی کرده و منتشر نکنیم. چون آن موقع در اذهان مردم، هزار نوع سؤال نسبت به همه ایجاد می‌شد که چه کسی با لانه ارتباط داشته و چه کسی برای امریکایی‌ها جاسوسی می‌کرده است؟ حتی در مقطعی که ما انتشار اسناد را قطع کردیم، مردم پشت درب لانه جاسوسی تظاهرات به راه انداختند که دانشجوی خط امام افشا کن! افشا کن! یعنی برای اینکه کار انتشار اسناد را تعطیل نکنیم، مردم مرتباً عکس‌العمل نشان می‌دادند و می‌گفتند: دانستن این موارد حق ماست. آن کسی که باید قضاوت کند، ما هستیم، ما عقل، اندیشه و تحلیل داریم. حتی حضرت امام فرمودند: اگر نسبت به من هم مطلبی هست، منتشر کنید! به همین دلیل و در نهایت، ما اسناد را به طور کامل منتشر کردیم. به نظر ما و در آن دوره، این یک حرکت کاملاً مردمی و مطابق با توقع و انتظار جامعه بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار