استاد اعظم فراماسونری، در رأس دولت آشتی ملی
از مرداد ۱۳۵۶. ش که پهلوی دوم امیرعباس هویدا را بعد از ۱۳ سال نخستوزیری برکنار کرد و به جای وی جمشید آموزگار را بر مسند صدرات نشاند تا یک سال پس از آن، حوادث سیاسی بسیار مهمی در ایران به وقوع پیوست که امواج انقلاب اسلامی را خروشانتر کرد. در واقع جمشید آموزگار تکنوکرات، نتوانست مردم را با وعدههای کنترل تورم و مبارزه با فساد و فضای باز سیاسی آرام کند و اوضاع به سوی اعتراضات بیشتر سوق یافت، زیرا با درگذشت مشکوک آیتالله سیدمصطفی خمینی، فرزند بزرگ امام در نجف و سپس قیام ۱۹ دی مردم قم در اعتراض به چاپ مقاله اهانتآمیز به ساحت رهبرانقلاب اسلامی در روزنامه اطلاعات و سپس برگزاری مراسم پیدرپی چهلم شهدای قم، تبریز و یزد، عملاً کنترل اوضاع برای رژیم پهلوی سختتر شد! واقعه آتشسوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷. ش، اما پایان کار آموزگار را رقم زد.
در آن دوره محمدرضا پهلوی برای آرام کردن مردم و مهمتر از آن حفظ سلطنتش، به سراغ فردی رفت که گمان میبرد با ویژگیها و راهبردهایش میتواند منجی حکومت پهلوی شود. این شخص جعفر شریف امامی بود. وی در ۲۷ خرداد ۱۲۹۱ شمسی، در تهران متولد شده بود. پدرش حاجمحمدحسین، یکی از روحانیون مشهور تهران در دوران قاجار بود که از ناصرالدین شاه لقب «معتمدالشریعه» و از مظفرالدین شاه لقب «نظامالاسلام» دریافت کرده بود. جعفر شریفامامی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه شریف به پایان برد و دوران متوسطه را در مدرسه فنی ایران و آلمان گذراند. وی در این دوران، زبانهای آلمانی، فرانسه و انگلیسی را فراگرفت و پس از پایان تحصیل به استخدام وزارت «طرق و شوارع» درآمد. سپس در سال ۱۳۱۲. ش و به همراه ۳۰ نفر دیگر، برای ادامه تحصیل به آلمان و سپس با یک بورس تحصیلی، به سوئد اعزام شد. شریف امامی چند سال بعد و درحالیکه مدرک مهندسی خود را دریافت کرده بود، در آستانه وقوع جنگ جهانی دوم به کشور برگشت و در سازمان «راهآهن دولتی» مشغول به کار شد. او خیلی زود مسیر پیشرفت در اداره راهآهن را طی کرد و بهعنوان معاون فنی بنگاه راهآهن دولتی ایران منصوب شد. البته در اوج جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، مدتی به جرم آلماندوستی به زندان متفقین افتاد! اما بعد از پایان جنگ و با تلاش شوهرخواهرش احمد آرامش -که نفوذ بالایی در کابینه احمدقوام داشت- به ریاست بنگاه مستقل آبیاری منصوب شد و چند سالی در آن فعالیت کرد و همین انتصاب هم موجب شد تا در محافل سیاسی ایران، حاضر شود و بیش از پیش خود را به دربار نزدیک کند. اتفاقی که در کنار فعالیت بیوقفه شریف امامی در لژهای فراماسونری، توانست وی را در دهه بعدی تا مقام ریاست مجلس سنا و بعدها ریاست بر مجلس مؤسسان ارتقا دهد. با اوجگیری قیام مردم علیه رژیم پهلوی به رهبری امامخمینی، محمدرضا پهلوی، جعفر شریف امامی را که از یکطرف از استادان اعظم فراماسونری ایران بود و روابط بسیار نزدیکی با امریکاییها داشت و از طرف دیگر به خاطر روحانیزاده بودنش کمی هم اطوار مذهبی داشت، به نخستوزیری انتخاب کرد. به این ترتیب جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» و چند اقدام صوری مانند: تعطیل کردن قمارخانهها، تغییر تقویم شاهنشاهی به هجری شمسی و شعار گفتگو و تفاهم با نیروهای مذهبی، بهمیدان آمد. اقداماتی که به هیچ وجه از سوی مردم پذیرفته نشد و به ویژه با وقوع فاجعه ۱۷ شهریور تهران، اثر عکس گذاشت. (۱)
مهندسی غیرشرافتمند!
از آنجا که جعفر شریف امامی از همان دوره جوانی و شروع فعالیتهای سیاسی خویش، عضو لژ فراماسونری شده بود، امریکاییها توجه ویژهای به او داشتند. بهویژه آنکه در سال ۱۳۳۹. ش وی یک دولت کوتاه چندماهه را به عنوان نخستوزیر اداره کرد که با شکست مواجه شد و خیلی زود شاه وی را عزل و اسدالله علم را به جایش منصوب کرد. قدیمیترین اسناد لانه جاسوسی درباره وی نشان میدهد که امریکاییها در پی دلایل شکست کابینه شریف امامی بودهاند. در سندی که در تاریخ ۱۵ ژانویه ۱۹۶۴. م (۲۵ دی ۱۳۴۲. ش)، توسط چارلز ان راسیاس (مامور سیاسی سفارت) تنظیم شده، از قول محمددرخشش، وزیرسابق فرهنگ، درباره شریف امامی، خصوصیات و علت شکست کابینهاش، به نکات جالبی اشاره شده است:
«بنا به اظهار درخشش، شریف امامی یک شارلاتان (واژه مورد علاقه درخشش) است، مردی که تا چند سال قبل هیچ چیز نداشت، ولی اکنون به علت زرنگی و تجارتهای مشکوک مرتبط با دربار، یکی از ثروتمندترین افراد ایران است. شریف امامی حتی یک مهندس شرافتمند هم نیست. او عنوان خود را فروخت. درخشش تصدیق کرد که شریف امامی، فردی زرنگ و باهوش است، ولی او را بهعنوان سیاستمداری فرصتطلب، بدون هیچ اعتقاد محکم یا شجاعت اخلاقی توصیف نمود. درخشش اظهار داشت که وی در سال ۱۹۶۱، نزد شریف امامی رفته و به او توصیه کرده بود که حقوق آموزگاران را تا حد قابلقبول افزایش دهد و این نکته را تذکر داده بود که به نفع دولت او (شریف امامی) خواهد بود که این اقدام انجام شود، زیرا آموزگاران مطمئناً اعتصاب خواهند کرد. شریف امامی، آنگونه که درخشش مسئله را میدید، ندید و آموزگاران اعتصاب کردند و دولت او سرنگون شد...». (۲)
واکنش سیاسیون به دولت شریف امامی
۱۲ روز بعد از انتصاب شریف امامی به نخستوزیری در سال ۵۷ و وقوع فاجعه ۱۷ شهریور، انتقادها به دولت بالا گرفت. به همین دلیل امریکاییها در آن مقطع، به دنبال کسب اطلاع از واکنش مردم و سیاسیون به انتصاب شریف امامی و دولتش بودند. در سندی که به شماره ۶۲ و توسط سرکنسول امریکا در اصفهان به تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۹۷۸. م (۱۹ شهریور ۱۳۵۷. ش) تهیه شده است، به واکنشهای عمدتاً منفی اصفهانیها به دولت شریف امامی اشاره شده و آمده است: «عزل دولت آموزگار برای مردم اصفهان، هیچگونه تعجبی به همراه نداشت. برای مدتی بیش از یک ماه، عنوان بیشتر صحبتها این بود که چه کسی نامزد جایگزینی آموزگار خواهد شد. به هر حال انتخاب شریف امامی، مایه تعجب و یأس بود. بیشتر مردم انتظار داشتند که دولت جدید، یک خواست واقعی برای تغییر نشان و مسیری به سمت راههای جدید ارائه دهد. شریف امامی را بهعنوان یک مرد پیر که هیچگونه قدرتی ندارد، رد میکنند. وظیفه احتمالی او تا انتخابات سال آینده و تشکیل یک دولت واقعی پر کردن پست نخستوزیری است. کابینه او را نیز عمدتاً به علت حضور همان افراد قدیمی و پیرمردها - که از آنها انتظار کار اساسی نمیرود- مردود میدانند. برخی واکنشها مثبت است. شهردار اصفهان اظهار نمود که این دولت خوبی است، زیرا نشان میدهد که شاه قصد عجله ندارد. او منتظر است تا فعالیتهای سیاسی و انتخابات به او نشان دهد که مردم واقعاً چه میخواهند. دیگران خاطرنشان میسازند که اگر شاه این مسئله را بخواهد، این افراد میتوانند برای حذف مقامات فاسد مورد استفاده قرار گیرند، بدون اینکه برای دولت آینده دشمن تراشیده شود. یک آخوند میانهرو گفت: شریف امامی خود تقریباً یک آخوند است، او فضایی ایجاد خواهد کرد که میانهروهای مذهبی قادر خواهند بود، بدون اینکه جذب تندروها شوند با آنها بجنگند. با این حال اکثر نظریهها منفی است. یک صنعتگر برجسته اظهار نمود: شریف امامی پشتیبانی نخواهد شد، او نمیتواند علیه فساد مبارزه کند، او قادر نیست جهت خطمشیها را تغییر دهد، تنها کاری که او میتواند بکند، صدور بیانیههاست و باید خیلی احمق باشد، اگر نداند که اعلامیههایش کوچکترین اثری نخواهد داشت...». (۳)
همچنین در سند دیگری که به شماره ۶۷ و در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۱۹۷۸. م (۲۲ شهریور ۱۳۵۷. ش) تنظیم شده است، مأمور سفارت امریکا به شرح نطق نمایندگان مجلس درباره دولت شریف امامی، بعد از واقعه ۱۷ شهریور میپردازد و به نظرات مخالفان کابینه وی اشاره میکند: «در این جلسه دو تن از سخنگویان جناح مخالف، یعنی مظاهری نماینده منفرد از کرمان و بنیاحمد محبوب قدیمیها از تبریز سخن گفتند. مظاهری دولت جدید ایران را دنبالهرو همان چهرههای سابق خواند و اعلام کرد که در معرض تهدید قرار گرفته و به وی هشدار داده شده که از سخن گفتن علیه دولت دست بردارد. این امر سبب بروز عکسالعمل حامیان دولت شد و رئیس مجلس بعضی از نمایندگان را به رعایت جانب احتیاط دعوت کرد. بنیاحمد نیز در میان بذلهگوییهای حضار، در مورد اعتصاب غذای وی (مرجع ب) بهپاخاست. بنا به گفته یکی از نمایندگان، وی شاهد شکسته شدن اعتصاب او بوده است. وی به شخص نخستوزیر شریف امامی حملهور شد و صحت آمار کشتهشدگان تظاهرات ۸ سپتامبر [۱۷ شهریور]را که توسط دولت ایران ارائه شده بود، نفی نمود. وی از تمام کسانی که اعضای خانواده خویش را از دست دادهاند، دعوت کرد که به محل سکونت وی آمده و اسامی گمشدگان خویش را عرضه کنند و قول داد که نتایج حاصله را در اختیار دولت ایران قرار دهد. بنیاحمد به پروژه عمرانی جزیره کیش و نیز ریاست شریف امامی در مجلس سنا -که بودجه مخصوص این پروژه را تصویب کرده بود- حمله کرد. نمایندگان حامی دولت نیز اکثراً اذعان داشتند که اقدامات گذشته دولت خالی از خطا نبوده است، ولی ادعا میکنند که شریف امامی بهترین کسی است که برای رتق و فتق امور برگزیده شده است. رئیسی، نماینده کردستان به تندی اعلام کرد که متنفذین حکومت نظامی باید به خاطر داشته باشند که اگر دولت ایران این اقدام را به عمل نیاورده بود، نمیتوانستند در اینجا به مناظره بپردازند...». (۴)
تلاشهای عبث شریف امامی برای آرامکردن اوضاع
بنا بر اسناد لانه جاسوسی، شریف امامی بعد از واقعه ۱۷ شهریور تلاش زیادی کرد که بتواند نظر مردم را جلب و نگاه آنها را به دولت و برنامههایش عوض کند. اما براساس سندی به شماره ۶۳ که در تاریخ ۱۶ اکتبر ۱۹۷۸. م (۲۴ مهر ۱۳۵۷. ش) توسط مأمور سیاسی سفارت امریکا تنظیم شدهاست، تلاشهای شریف امامی با واکنش منفی رهبران مذهبی مواجه شده و دقیقاً به همین دلیل، موفقیت کابینه وی را دور از ذهن کرده بوده است. در بخشی از این سند آمده است:
«دولت آشتی شریف امامی، با مواجهه با محذور حکومت نظامی کار خود را شروع کرد و هنوز در تقلای حل مشکلات ناآرامیهای داخلی است که با هدایت رهبران مذهبی ایران و همکاری گروه گستردهای از شاکیان سیاسی- اقتصادی جریان دارد. این دولت با تهیه پیشنویس قوانین آزادی مطبوعات، اداره دانشگاهها و اجتماع که بلافاصله با انتقاد شدید روبهرو شد که این قوانین از قوانین مشمول اصلاح قبل بدتر هستند، بدجوری ضربه خورد... هر چند اعتبار مذهبی شریف امامی و آزمون بین مجامع روحانیت مبارز مورد سؤال بوده و معتقدند که رفتار غیرمذهبی و حتی شهرت فساد آنها، وجهه مذهبی آنها را خدشهدار کرده است. متأسفانه روحیه شریف امامی در اثر تظاهرات وسیع تهران در آخر رمضان که ارتش، دولت و شاه را تا حد برقراری حکومت نظامی در ۱۱ شهر (علاوه بر اصفهان) ترساند، شدیداً ضربه خورد. اولین برخورد ارتش با تظاهرات در میدان ژاله تهران (۱۸ سپتامبر)، منجر به قتل تعداد کثیری گردید. این قتلعام رهبران مذهبی محافظهکار را نیز علیه شریف امامی برانگیخت و او نتوانست از این ضربه بهبود پیدا کند... در زمینه سیاسی، دولت شریف امامی جدی، ولی ناشیانه برخورد کرده است. دولت با تأنی، سقوط تنها حزب حاکم (رستاخیز) را باعث گردید و جایگزینی گروههای متعدد و احزاب را در جهت انتخابات آزادی که شاه قول داده در ژوئن آینده صورت پذیرد، تشویق کرده است. مطبوعات پس از سالها اختناق و سانسور شدید، آشکار و نهان بهطور شگفتانگیزی آزاد شدهاند... اگر شریف امامی به حصول تفاهم با رهبران مذهبی در جریان مذاکرات نائل شود، یک قدم بزرگ در جهت سکون سیاسی برداشته است. واضح است که این کوشش، میبایست برای او در درجه اول قرار گیرد، ولی دولت او با قصور در توجه به عواقب اقدامات شتابزده و ناگهانیاش خود را انگشتنما کرده است...». (۵)
همچنین در گزارشی که توسط سولیوان سفیر امریکا، به سند شماره ۳ و در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۷۸. م (۴ آذر ۱۳۵۷. ش) تنظیم شده است، وی به شرح ملاقاتش با شریف امامی میپردازد. وی در این ملاقات توضیحات جالبی درباره شریف امامی، مواضع و عملکردش ارائه میدهد. در بخشی از این سند آمده است: «شریف امامی وردست سنگین و موقر شاه و تربیت شده آلمان است که حسابهای بنیاد پهلوی را در دست داشته و فردی بوده که شاه در تلاشش برای اعطای آزادیها، به عنوان رهبر انتخابش کرده است... شریف امامی که او را به تنهایی در منزل برادران ضیایی ملاقات کردم، روایتی طولانی از پیشنهادی که اعضای جبهه ملی به وی داده بودند، به من ارائه نمود. این پیشنهاد همان درخواست آشنا برای شورای سلطنت بود که جایگزین شاه میشد و صلاحیت تشکیل یک دولت ائتلاف ملی را به یک گروه نامعین میداد، تا آنگاه انتخابات آزاد را برگزار و سلطنت را برای ولیعهد تضمین نماید... من مخصوصاً در ابراز این نکات، دست سنگین گرفتم. مقداری به این جهت که فکر میکنم شریف امامی خیلی هوشمند نیست و مقداری نیز به این جهت که فکر میکنم، ممکن است شاه او را به این مصاحبه روانه کرده باشد تا استحکام عقیدهمان را بسنجد. به هر قیمتی که بود، من او را واداشتم که پس از اتمام سخنرانیام، این درس را بند به بند تکرار کند تا یقین حاصل کنم که آن را خوب دریافته است...». (۶)
کلام آخر
شریف امامی بعد از استعفا کردن در ۱۴ آبان ۵۷ تا مدتی سعی کرد با همکاری با امریکاییها به حفظ سلطنت بپردازد، اما با اوجگیری انقلاب اسلامی، ناامیدانه و در نیمه بهمن از ایران فرار کرد و به نیویورک رفت. وی نزدیک به ۲۰ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در امریکا زندگی کرد تا در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۷۷. ش درگذشت.
منابع:
۱- عاقلی، باقر، «نخستوزیران ایران» - از ۱۲۸۵ تا ۱۳۵۷. ش-، انتشارات بدرقه جاویدان، چاپ اول، ص ۸۹۲ تا ۸۹۴ - و- لاجوردی، حبیب، «خاطرات جعفر شریف امامی»، انتشارات صفحه سفید، چاپ اول ۱۳۸۷. ش، ص ۱ تا ۳،
۲- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، «اسناد لانه جاسوسی»، مجموعه ۱۱ جلدی، چاپ ۱۳۸۶. ش، جلد ۸، ص ۴۷۹،
۳- اسناد لانه جاسوسی، جلد ۹، ص ۱۲۹،
۴- اسناد لانه جاسوسی، جلد ۹، صص ۱۳۸ و ۱۳۹،
۵- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، صص ۸۱۰ تا ۸۱۲،
۶- اسناد لانه جاسوسی، جلد ۳، صص ۲۷۴ و ۲۷۵