گفتوگوی «جوان» با دختر شهید عنایتالله مرادی از شهدای عملیات کربلای ۵
بابا از اول تیر سال ۶۴ با پیگیریهایی که خودش انجام داده بود و با معرفی سپاه استان کهگیلویه و بویراحمد، راهی جنوب لبنان شد و به مدت شش ماه در بعلبک به همراه آقای احمدشاه چراغی بود. پس از بازگشت از لبنان در اول تیر سال ۶۵ به شلمچه اعزام شد و در واحد مهندسی تخریب تا تاریخ شهادتش، جمعاً ۹ ماه در جبهه ماند
کد خبر: ۱۲۷۴۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶
حضور و نقش لشکر ۴۱ ثارالله در ۲ عملیات کربلای ۴ و ۵ در گفتوگوی «جوان» با یک نیروی پیشکسوت این لشکر
تا آنجا که یادم است، ششم دی ماه بود که گفتند عملیات کربلای ۴ تمام شده و باید ببینیم که تکلیف چیست. بعد یک جلسهای در قرارگاه لشکر تشکیل شد. شهید حاج قاسم سلیمانی آمد و به عنوان فرمانده لشکر گزارش کوتاهی ارائه و عنوان کرد که عملیات جایگزین (کربلای ۵) انجام خواهد شد
کد خبر: ۱۲۷۴۶۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵
حسین عبدالستار اسلامی از اسرای دفاع مقدس میگوید: سال ۶۲ در اسارتگاه موصل قدیم، ۲ اسیر مسیحی داشتیم که شب کریسمس خیلی ناراحت بودند. مسئول اردوگاه و دیگر بچهها جشنی برای این ۲ هموطن مسیحی گرفتند که هیچ وقت تکرار نشد.
کد خبر: ۱۲۷۴۵۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۳
روایت شهید عبدالله میثمی از توسل به اهل بیت در جبهههای دفاعمقدس
شهید عبدالله میثمی نماینده امام در قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا (ص) بود، اما از حضور در خطوط مقدم نبرد باک نداشت. او کنار رزمندهها بودن را مایع مباهات میدانست. یکی از دوستانش روایت میکند: «هر چه آقای محلاتی میگفت بروید حج قبول نمیکرد. میگفت جبهه واجبتر است. آنجا کنار خانه خدا هستیم، اما اینجا در میدان جنگ، خود خدا حاضر است و در کنار ماست.»
کد خبر: ۱۲۷۴۰۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
گفتوگوی «جوان» با برادر شهید علیاصغر رجبی از شهدای بیتالمقدس ۲ در دی ۱۳۶۶
با علیاصغر قرار گذاشته بودیم که هر بار فقط یک نفر از ما به جبهه برود. او گفت شما پیش پدر بمان و در کشاورزی به او کمک کن، من هم به جبهه میروم، اما من بدون اطلاع علیاصغر به جبهه رفتم. وقتی قبل از ورود به عملیات در منطقه همدیگر را دیدیم، با من برخورد کرد و گفت چرا بابا را تنها گذاشتی؟
کد خبر: ۱۲۷۴۰۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
«حاج سید حسن موسوی» یادگار دفاع مقدس و پدر شهیدان «سیدعلی و سیدهادی» از خراسان رضوی، شهرستان نیشابور به فرزندان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۱۲۷۳۶۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
گفتوگوی «جوان» با خواهران شهید علیرضا جویلی که در ۲۰ سالگی به شهادت رسید
یک روز اساتید حوزه و معاونین با من تا منزل همراه شدند. شک کردم اتفاقی افتاده است. در مسیر مدیر حوزه سر صبحت را باز کرد و از شهادت علمالهدی که از علمداران اهواز بودند، برایم تعریف کرد. آنها میخواستند با این مقدمه چینی ذهن من را برای گفتن شهادت برادرم آماده کنند...
کد خبر: ۱۲۷۳۵۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۰
خاطراتی از پشتیبانی مردمی از جبهههای دفاع مقدس به روایت یک رزمنده
یکبار دستکشی به جبهه اهدا شده بود که سهم من شد، اما وقتی دستم کردم دیدم یکی از انگشتهای این دستکش پاره است. میخواستم آن را کنار بگذارم که دیدم نامهای در بستهبندی دستکش وجود دارد. آن را برداشتم و خواندم. نوشته بود این دستکش از طرف یک پسر بچه کلاس چهارم ابتدایی اهدا شده است. دستکشی پاره، اما پر از عشق و محبت...
کد خبر: ۱۲۷۳۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
گفتوگوی «جوان» با خواهر شهید دانشآموز ۱۹ ساله شیرزاد کاظمی از استان کردستان
وقتی مادرم از زبان دایی از شهادت پسرش خبردار میشود خیلی محکم میگوید شیرزاد فدایی سیدالشهدا (ع) و امانت خدا بود. من راضی هستم به رضای خدا. فقط مرا ببر تا پیکر شیرزاد را ببینم. وقتی مادرم را به سردخانه برای دیدن پیکر شیرزاد میبرند با سلام به سیدالشهدا (ع) و دیگر شهدای دفاع مقدس وارد سردخانه میشود و پیکر برادرم را میبیند. وقتی از سردخانه به منزل برمیگردد سه روز و سه شب برای شیرزاد روضه خوانی و مداحی میکند
کد خبر: ۱۲۷۳۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
خاطره یک رزمنده از بمباران جنگندههای دشمن در خط پدافندی فاو
یک روز گرم در تابستان سال ۶۵ یک جنگنده دشمن آمد و خطوط پدافندی ما را بمباران کرد. به نظر میرسید این جنگنده مأموریت دیگری داشت و در بازگشت، چون هنوز چند راکت برایش باقیمانده بود، باقیمانده بمبها و راکتهایش را روی سر ما خالی کرد! خیلی هم طول نکشید و بعد از چند دقیقه اوضاع آرام شد...
کد خبر: ۱۲۷۳۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
خاطرات و نکاتی از عملیات کربلای ۴ در گفتوگوی «جوان» با یکی از راویان دفاع مقدس
در خرمشهر و کنار ساحل شمالی اروندرود منبع آب مرتفعی وجود داشت که درست مقابل دید و تیر مستقیم دشمن قرار داشت. بعثیها از آن طرف اروند با شلیک به این منبع آب، آن را سوراخ سوراخ کرده بودند. با این وجود ارتفاع منبع آب طوری بود که میشد از روی آن عقبه عراقیها را در جزیره ام الرصاص مشاهده کرد
کد خبر: ۱۲۷۳۱۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
گفتوگوی «جوان» با برادر شهید عبدالهادی پیوستهگراز مؤسسان پایگاه بسیج «شهید عبدالهادی»
برادرم و شهیدان قلیزاده و محرم خیلی با هم جور بودند. هر بار که قرار میشد به اردوی کوهنوردی برویم، من هم همراه برادرم و شهیدان قلیزاده و مقدم به امامزاده داود (ع) میرفتم. خیلی وقتها با شهید مقدم در کوه مسابقه دو میدادم. میدویدیم و آمادگی جسمانیمان را به رخ همدیگر میکشاندیم
کد خبر: ۱۲۷۲۶۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵
گفتوگوی «جوان» با حسین کاظمی، همسر شهیده نصرت جعفری مادری از میان شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
خانهای که چراغش خاموش شد، دیگر جای ماندن نیست. کاش بود و جانباز میشد. کاش بود و من به جبران همراهی ۲۸سالهاش با خود، خادمیاش را میکردم. دیدهام بسیاری از جانبازان حادثه گلزار را که پا و دست و چشم از دست دادهاند، اما کنار همسرشان هستند. بعد از حادثه، وقتی میگشتیم و او هنوز مفقود بود، به خودم دلخوشی میدادم که هست، زنده است، احتمالاً مجروح شده، شاید موج انفجار او را گرفته و نمیتواند با ما ارتباط بگیرد
کد خبر: ۱۲۷۲۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴
عملیات کربلای ۴ در دی ماه ۱۳۶۵ در چه شرایطی انجام شد؟
قبل از آغاز عملیات کربلای ۴، دشمن که از اعزام قوای محمد (ص) احساس خطر کرده بود، در آذرماه بمباران گستردهای انجام داد تا حداکثر تلفات را از ایران بگیرد. پنجم آذرماه ۶۵ شهر اندیمشک که ایستگاه بسیاری از رزمندگان بود، به مدت یک ساعت و ۳۰ دقیقه بدون توقف بمباران شد که طولانیترین مدت بمباران یک شهر در دفاع مقدس به شمار میرود
کد خبر: ۱۲۷۲۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳
گفتوگوی «جوان» با خانواده شهید حسن سرهادی از شهدای اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) همدان
مرحوم پدرم تعریف میکرد هر موقع برای تجدید وضو از خواب بیدار میشدم، میدیدم حسن زودتر از من بیدارشده است و در حال خواندن نماز شب است. در نمازهایش به پهنای صورت اشک میریخت. پدرم میگفت: من که پدر حسن بودم و سنی از من گذشته بود تا به حال خواندن چنین نمازی را تجربه نکرده بودم
کد خبر: ۱۲۷۲۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳
عصر شعر ایثار «سنگرانهها» به مناسبت سالگشت عملیات کربلای ۴ در فرهنگسرای ارسباران برگزار میشود.
کد خبر: ۱۲۷۲۱۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۲
جانشین سازمان بسیج:
کد خبر: ۱۲۷۱۷۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۳۰
خاطراتی از عملیات نصر در گفتگو با یک رزمنده دفاع مقدس
در اثنای عملیات نصر، جایی نشسته بودیم تا خبر بدهند راه بیفتیم و نیروها را جلو ببریم. رزمندهای کنار من نشسته بود که خیلی سنش کم بود. وقتی آتش دشمن شدید شد، با آرامش خاصی سبحانالله میگفت. این ذکر واقعاً کاری کرد که بلند شدم و همه نیروها را با رجزخوانی به سمت عراقیها هدایت کردم
کد خبر: ۱۲۷۱۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۱
گفتوگوی «جوان» با آزاده سیدمهدی طباطبایی دستجردی پیرامون دشواریهای دوران اسارت
در آسایشگاه طاقچههایی وجود داشت که نگهبانها ته نانشان را میانداختند روی آن طاقچهها. مثل سنگ سفت شده بود. یک روز از شدت گرسنگی تکههای نان را به دهانم گذاشتم. مدتی در دهانم نگه داشتم تا خیس شود و بتوانم بخورم. حسین مددی راست میگفت. مزه نارگیل میداد! آن لحظه این نانهای خشک از چلوکباب خوشمزهتر بود
کد خبر: ۱۲۷۱۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۱
گفتوگوی «جوان» با مهدی راسخ محمدی از رزمندگان پیشکسوت دفاع مقدس
يك لندرور قديمي تحويل شهيد رضا مرادي بود. هر وقت يكي از بچههاي گروه به شهادت ميرسيد، پيكرش را با همين لندرور به تهران منتقل ميكرديم. شهيد مجيد جهان بين، عباس مقدم، عباس داورزني، عباس اردستاني و... را با همين لندرور به تهران برديم. جالب است كه پيكر خود شهيد رضا مرادي را هم با لندرور تحويلي خودش به شهر ري منتقل كرديم
کد خبر: ۱۲۷۰۹۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۵