جوان آنلاین: حسین عبدالستار اسلامی از اسرای دفاع مقدس است که ۱۱۸ ماه اسارت را تحمل کرد. او خاطرات خواندنی و تلخ و شیرینی از اسارت دارد که به مناسبت سال جدید میلادی خاطرهای را در اختیار خبرگزاری فارس گذاشته است. این خاطره را در ادامه میخوانیم.
۴۱ سال پیش یعنی سال ۱۳۶۲ سومین سال اسارتم بود. در اسارتگاه موصل یک قدیم، ۲ اسیر مسیحی به نامهای ادوارد ترماندو و سرکیسیان داشتیم. هر ۲ سرباز بودند. مسؤل اردوگاه [فقید] ستوانیار توپخانه حسین گودرزی از سرهنگ حاج محمد [فرمانده عراقی اردوگاه] درخواست کرد که کریسمس است و برای بردن این ۲ نفر مسیحی به کلیسای در بغداد از مافوق مجوز بگیرد تا در دل اسارت کمی شاد شوند. سرهنگ عراقی هم پذیرفت ولی بغداد اجازه خروج اسیر از اردوگاه اسارت را نداد.
این موضوع در اسارتگاه پیچیده بود و یک حالت ناراحتی در چهره این ۲ هموطن اقلیت مذهبی مدافع ایران و ناموس ایرانی دیده میشد. حسین گودرزی آستین بالا زد و اردوگاه که حدود هزار و ۸۰۰ اسیر داشت را برای برپایی یک جشن کریسمس بسیج کرد!
حسین گودرزی به گروهبان عراقی گفت: اگر زحمت نیست یک درخت کاج بیاورند! به ارشدهای آسایشگاهها هم گفت: هر چه کپسول و قرص قدیمی و منقضی شده دارید جمع کنید. از درمانگاه یک بسته پنبه آوردند و با غلاف آن کپسولهای دارو به رنگهای گوناگون آغشته کردند و پنبه ها را در میان شاخهها و برگهای سوزنی درخت کاج چینش کردند.
در ادامه بچهها سجادههای ۱۹۰ نفر از اسرا را جمع کردند و دورادور آسایشگاه ۸ که پرویز ریاحی [امیر سرتیپ هوانیروز ارتش] مسؤلش بود و ادوارد ترمادو و من هم در این آسایشگاه بودیم، تزیین کردند.
در اسارت به ما نان صمون میدادند که خمیر داخل این نان قابل خوردن نبود. معمولاً این خمیرها را دور نمیریختیم؛ خمیر را بعد از خشک کردن، نگه میداشتیم تا در مناسبتها با آن حلوا درست کنیم.
آن روز با همین آرد نان صمون حلوا درست کردند. آن روز تاریخی یک بار بیشتر در طول ۱۰ سال اسارت اتفاق نیفتاد. اسرا خیلی تلاش کردند که این ۲ اسیر مسیحی خوشحال شوند؛ و زیباتر اینکه حسین گودرزی مسلمان برای هموطن مسیحی خود به عراقیها رو زد.