سرويس تاريخ جوان آنلاين: با آثار استاد علامه جلالالدین همایی تا زمانی که پژوهش دقیق و مستمر را درباره جلالالدین محمد مولوی و فریدالدین محمد عطار آغاز نکرده بودم، چندان آشنایی نداشتم. پس از مطالعه دو جلد کتاب مولوینامه تألیف استاد همایی و مقاله «طبله عطار» که در نشریه رشد آموزش ادب فارسی چاپ شد از وسعت دانش آن مرحوم در زمینه مولویشناسی و ادبیات آگاه شدم. در مدت زمانی که در مورد ادبیات عصر قاجاریه مطالعاتی داشتم به کتاب دیوان شمسالشعرا سروش اصفهانی (متولد ۱۲۲۸ هـ. ق) برخورد کردم. مقدمه مفصل و جامع جلالالدین همایی که در سال ۱۳۴۰ بر این دیوان شعر نشان دیگر از دانش وسیع او از ادب فارسی، تاریخ، فقه، کلام، ریاضی، عربی و عرفان بود. اشعار سروش اصفهانی هر انسان فرزانه و ضد ستم را به خشم میآورد، زیرا وی در اکثر اشعار خود و حتی اشعاری که در نعت پیامبر (ص) و امام علی (ع) و واقعه کربلا سروده در پایان ناصرالدین شاه را که پادشاهی ستمگر بوده است «شاه دادگر» نامیده است. سروش تنها به «دادگری» ناصرالدین شاه بسنده نکرده است و او را «دینپرور» هم نامیده است. قصیدههای شمسالشعرای عصر ناصرالدین دریافت صله بسیار به دنبال داشت. استاد همایی آن طور که من انتظار داشتم آنچنان که باید سروش شاعر متملق درباری را مورد ملامت قرار نداده است، زیرا مطالعه تاریخ ۵۰ سال سلطنت ناصرالدین شاه نشان میدهد که شاه و درباریان و شاهزادگان پیوسته به غارت مردمان فقیر و محروم ایران در آن زمان ادامه میدادند و یکی از عوامل طولانی شدن حکومت آن پادشاه مستبد و خودکامه همان اشعار شاعران و نوشته نویسندگان و مورخان و سخنان واعظان درباری بوده است. البته باید اذعان کرد که همایی خود نوشته است: «از روی گفتههای خود او (سروش) معلوم میشود که در جوانی اهل لهو و لعب و عیش و عشرت بوده و در مواظبت طاعات و عبادات چندان اهتمام نداشته است.»
استاد همایی در جای دیگر درباره سروش اصفهانی میگوید: «خلاصه این که سروش در باطن و اصول و مبانی شیعی امامی معتقد بود، اما در عمل شاعری رند و قلاش و لاابالی بار آمده بود، محیط زندگانی او و معاشرت و مصاحبت دائمش با حکام و شاهزادگان و رجال درباری آن زمان و ارباب ذوق و عیش و طرب نیز مقتضی و موجب همین احوال بوده است». استاد همایی از «تصرف سروش در قصاید و تغییر و تبدیل اسامی ممدوحان» نیز سخن گفته است و میگوید که «من شخصاً این عمل را نمیپسندم.»
در این مختصر مجال قصد ندارم که همچنان از سروش اصفهانی و اشعار او سخن گویم. مقصودم از طرح این موضوع آن است که هر خواننده منصف پس از مطالعه مقدمه استاد در دیوان سروش و همچنین تاریخ ادبیات ایران از وسعت اطلاعات و دانش مرحوم همایی در زمینه شرح زندگانی شاعران ایران زمین و سبک و انواع شعر آنها دچار حیرت خواهد شد.
دانش وسیع همایی در زمینههای گوناگون کلام، فلسفه، ادبیات، تاریخ، عرفان، ریاضیات، فقه و عربی و... علل بسیار داشت. او در خانوادهای اهل پژوهش و تحقیق رشد یافت، پدر او میرزا محمد نصیر متخلص به طرب (۱۳۳۰-۱۲۷۶ ق) مردی دانشمند و شاعری توانا بود و در تربیت فرزند خویش تلاش بسیار کرد، مادر مهربانش بیبی خانم پیوسته او را به آموختن هر چه بیشتر دعوت مینمود. او از استادان بزرگی نیز بهره فراوان برد، اما نباید فراموش کرد که او خود برای کسب علم و دانش همواره در تلاش بود و از کوتاهترین فرصتها برای آموختن هر چه بیشتر استفاده میکرد و این درس بزرگی برای نوجوانان و جوانان میهن ماست: هرگز نباید گذاشت لحظات عمر به آسانی از دست بروند. جلال همایی خود شعر میگفت و سنا تخلص میکرد. ما برای استفاده هر چه بیشتر از درسهای همایی در «مدرسه همایی» فصلی را به خلاصهای از زندگانی وی و فصلی را به اشعار او اختصاص دادیم. در بخش ضمایم؛ گفتوگو با استاد، یک سخنرانی از وی و مقالهای از او را در مورد عطار آوردیم به این امید که نوجوانان و جوانان و خوانندگان مجموعه «در مدرسه...» از درسهای تعلیمی آن بزرگوار برخوردار گردند و در عمل به کار بندند.