وين در هفتههاي اخير در حالي كانون يكي از مهمترين تحولات بين المللي يعني مذاكره ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه 1+5 با محوريت هستهاي بوده است كه در كنار روند مذاكرات مذكور نكات قابل توجهي از سوي برخي مقامات غربي مطرح ميگردد.
يكي از اين مسائل مواضع مطرح شده از سوي جان كري است. وزیر خارجه آمریکا در مصاحبه با پایگاه «بوستون گلوب» گفته است که توافق هستهای احتمالی با ایران میتواند آغازگر مذاکرات منطقهای به خصوص در رابطه با مقابله با داعش، باشد. با توجه به اينكه آمريكاييها همواره ايران را محور شرارت و حامي تروريسم معرفي و حتي به اين بهانه لغو بخشهايي از تحريمها را نيز گروگان گرفتهاند اين سوال پيش ميايد كه دلايل طرح چنين مسائلي از سوي كري چيست؟ آيا اين اقدام نشانه تغيير رفتار آمريكاست يا اهداف ديگري را 1پيگيري ميكند؟
با توجه به سابقه رفتاري آمريكا و اين حقيقت كه آمريكاييها همچنان ادعاي تروريست بودن ايران را مطرح و به ايران هراسي در منطقه ادامه ميدهند و نيز رويكرد آمريكايي به دوري ايران از اصول و ارزشهاي خود، از همان ابتدا ميتوان گفت كه سخنان كري نمي تواند از روي حسن نيت باشد بلكه اهداف ديگري را در وراي آن پيگيري ميكند.
اين ادعاي كري صرفا براي القا نزديكي ايران به آمريكا و تغيير رفتار ايران است تا بر دوستان ايران در منطقه تاثير منفي گذاشته شود. سازش كار نشان دادن ايران محور اين رويكرد است. در همين حال آمريكا سعي دارد تا چنان القا سازد كه ايران اقدامي براي مبارزه با داعش صورت نداده و با توافق هستهاي ايران مجوز ورود به جمع ائتلاف ضد داعش را مييابد. به عبارتي آمريكا از يك سو حقيقت نقش خود در حمايت از تروريسم را پنهان و چنان وانمود ميسازد كه به دنبال مقابله با داعش است و از سوي ديگر سعي دارد تا خود را شريك دستاوردهاي ايران در منطقه سازد. نكته قابل توجه آنكه آمريكاييها از رويكرد به ايران نميگويند بلكه از واژه پذيرش نقش ايران در منطقه سخن ميگويند. در همين حال محافل رسانهاي و سياسي آمريكايي و اروپايي از جمله «کریستفر مایر» سفیر اسبق انگلیس در آمریکا اين امر را ترويج ميكنند كه غرب بايد براي تامين منافع خود در منطقه به جاي عربستان به سوي ايران حركت نمايد. اين مواضع بيانگر يك اصل اساسي است و آن اينكه غرب به دنبال تغيير رفتار خود نميباشد بلكه با رويكرد به ايران به دنبال تامين منافع خود در منطقه است. هر چند در ظاهر اين رويكرد امري مثبت است اما در عمل حقايق ديگري را در درون خود دارد. هدف هميشگي غرب، غارت منابع انرژي منطقه، مقابله با ديدگاههاي ضد استعماري، حفظ رژيم صهيونيستي و حضور نظامي در منطقه است. بيان رويكرد به ايران براي تامين منافع غرب يعني اينكه غرب به دنبال تغيير رفتار در قبال ايران نيست بلكه تغيير رفتار ايران را جستجو ميكند كه سازش با غرب براي كنار نهادن مقاومت و عدم دشمني با استكبار و رژيم صهيونيستي محور آن است. بر اين اساس سخن جان كري مبني بر توافق هستهای احتمالی با ایران میتواند آغازگر مذاکرات منطقهای باشد نشانگر آن است كه سياست ضد ايراني آمريكا تغييري نكرده و آمريكا به دنبال تغيير رفتار ايران در منطقه است كه با ادعاي دادن نقش به ايران و به اصطلاح مبارزه با داعش صورت ميگيرد حال آنكه ايران دشمن اصلي منطقه را صهيونيستها و آمريكا ميداند و داعش را ساخته آنها حال آنكه آمريكا مي خواهد داعش را دشمن اول و خود و صهيونيستها را از جمع دشمنان ايران خارج سازد. نمود عيني اين امر را در رفتارهاي كيسينجر در دهه 1970 در لواي مذاكرات صلح خاورميانه ميتوان مشاهده كرد كه به سازش كاري مصر با صهيونيستها منجر شد كه نتيجه آن حذف فلسطين از مسئله عربها بود.
با توجه به اين شرايط خط رسانهاي غرب مبني بر القا رويكرد به ايران در معادلات منطقه و دادن نقش به آن با توجه به اختلافات ايران و غرب و اين امر كه عملا هيچ تناسبي ميان طرفين وجود ندارد چرا كه غرب به دنبال سلطه است و ايرانيان مخالف سلطه گر، صرفا طراحي فريبكارانه براي اجراي سناريوهاي بعدي آمريكا در قبال ايران است.
اين حقيقت كه آمريكا براي خروج از باتلاق منطقه به كشوري با ثبات و دموكراتيك همچون ايران نياز دارد امري انكار ناپذير است اما آمريكا به دنبال تعامل برابر نبوده بلكه به دنبال باجگيري منطقهاي از ايران است چنانكه از اهداف حفظ تحريمها سوق دادن ايران به چنين مذاكراتي به بهانه كاهش بخشهاي ديگري از تحريمها است. آمريكا ميخواهد ايران را گرفتار كمپ ديويد جديد سازد تا سه اصل اوباما يعني مسئله هستهاي، دوري ايران از مقاومت و عدم دشمني آن با صهيونيستها را محقق سازد تا در نهايت ايران را از كشوري مستقل و ازاد به كشوري وابسته و تسليم در برابر زيادهخواهيهاي خود مبدل سازد.