انفجاری بزرگ، با صدایی مهیب و دودی سرخ و غلیظ؛ و سپس تکههایی از گوشت و پارههای لباس که در آسمان خاکستری پراکنده میشوند. این محتوای ویدئویی است که در چند روز اخیر در فضای مجازی توجهها را جلب و قلبها را فشرده کردهاست.
اینجا غزه است و این پیکر متلاشی انسانهای غیرنظامی ساکن این شهر غریب. «تا چند ساعت دیگر غزه از زمین محو خواهد شد و ما را نخواهید یافت، مگر در بهشت؛ای ظالمترین امت تاریخ!» این را هم یک کاربر ساکن نوار غزه از میان سهمگینترین بمبارانها و انفجارهای یک سال اخیر غزه منتشر کردهاست. تصاویر و خبرهایی که اگر هر کدام از آنها مربوط به حادثهای در یک شهر اروپایی بود و چند شهروند اروپایی هدف حمله قرار گرفتهبودند، تمام رسانهها و نهادهای بینالمللی و همه مقامات جهانی را به واکنشهای تند وامیداشت.
حالا، اما همه جهان، صمُ بکمُ عمی فهم لایرجعون! بیش از ۵۰ هزار خون ریخته شده که شامل زنان و کودکان بسیار است؛ تخریب بیش از ۹۰ درصد خانههای مسکونی و زیرساختهای شهری؛ باقی ماندن ۱۰ هزار پیکر گمشده در زیر آوارها؛ قتل هزار نوزاد زیر یک سال؛ ۲ میلیون آواره بیخانمان شامل ۹۰ درصد جمعیت غزه؛ هزار حمله به تأسیسات بیمارستانی و باقی ماندن تنها ۱۸ بیمارستان به صورت نیمهفعال در غزه؛ جدایی ۱۷ هزار کودک از والدینشان؛ حمله به پزشکان و خبرنگاران و هزاران جنایت دیگر در غزه هرگز منجر به اقدامی جهانی در مقابله با این ددمنشیها نشدهاست.
نهادهای بینالمللی و دولتهای مدعی حمایت از حقوق بشر یا عملاً خود را به کری و کوری زدهاند یا در حد صدور بیانیههای منفعلانه و بزدلانه متوقف شدهاند. این انفعال و بیتفاوتی، فراتر از دولتها و سیاستمداران حتی در ملتهای مختلف جهان هم مشهود است. بخشی از این بیتفاوتی و انفعال ملتهای گوناگون و جوانان ناشی از کانالیزه شدن اخبار و اطلاعات در رسانههای اشتراکی، سانسور گسترده خبرها و تصاویر در پلتفرمهای بزرگ مجازی و عدم انعکاس واقعبینانه و منصفانه اخبار و تصاویر این فجایع در سطح جهانی است، اما اگر به دنبال حقیقت باشید، همه چیز اینقدر سادهانگارانه و تکوجهی نیست.
آیا سکوت میلیاردها انسان و غرق شدن در روزمرگیهای شخصی، آن هم در عصر توسعه ارتباطات اینترنتی، صرفاً ناشی از بیاطلاعی خبری است؟ از دیدگاه انسانشناختی، سکوت جهانی ممکن است ریشه در «دگرسازی» داشتهباشد. فلسطینیها، به ویژه ساکنان غزه، در ذهنیت جمعی غرب و حتی برخی جوامع دیگر، به عنوان «دیگری» تصویر شدهاند؛ مردمانی که رنج و مصیبتشان به دلیل فاصله فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی، کمتر احساس همدلی را در دلها برمیانگیزد.
این دگرسازی، همراه با روایت غالب رسانهای که اغلب اسرائیل را به عنوان یک دولت متمدن، بوروکراتیک و غربی شده و فلسطینیها را به عنوان مردمانی بدوی و تهدیدی امنیتی نشان میدهد، حس همذاتپنداری انسانی را تضعیف کردهاست. ادوارد سعید در «شرقشناسی» به تصویرسازی منفی از فلسطینیها و مردمان جنوب شرق آسیا در ذهنیت غربی اشاره میکند که آنها را به موجوداتی «کمتر انسانی» تبدیل کردهاست.
این نگاه، همراه با فاصله جغرافیایی و فرهنگی، حس غریبگی را تقویت میکند و همدلی را کاهش میدهد. این فرآیند، با کماهمیت جلوه دادن فرهنگ و تاریخ شرقیها، رنج آنها را نیز بیارزش میکند. در مورد غزه، این دیدگاه باعث میشود که بمبارانها، محاصره و کشتار جمعی بهعنوان بخشی از یک «وضعیت طبیعی» در منطقهای «آشوبزده» دیده شود، نه یک فاجعه انسانی که نیازمند واکنش فوری است.
از منظر فلسفی، این سکوت میتواند بازتابی از رخ دادن یک «بیتفاوتی اخلاقی» در عصر ما باشد که در اندیشه متفکرانی، چون هانا آرنت به «ابتذال شر» تعبیر شدهاست؛ جایی که انسانها در مواجهه با فجایع عظیم، به جای اقدام، به عادیسازی آن روی میآورند. این بیتفاوتی شاید ناشی از خستگی اخلاقی یا احساس ناتوانی در برابر پیچیدگیهای سیاسی باشد که غزه را به یک معضل «حلناشدنی» تبدیل کردهاست. فجایع غزه به مرور به بخشی از اخبار روزمره تبدیل شدهاند. این تکرار، مانند آنچه آرنت در مورد هولوکاست میگفت، حساسیت اخلاقی را کاهش داده و رنج فلسطینیها را به چیزی «عادی» و قابل چشمپوشی بدل کردهاست. مردم و دولتهای جهانی و نهادهای بینالمللی به جای واکنش فعال، به تماشای این فاجعه از دور اکتفا میکنند.
ایجاد یک تلنگر و خیزش جهانی در تقابل با جنایات و نسلکشی صهیونیستها در غزه، شاید ابتدا نیازمند تلاش برای پوشش صحیح و همهجانبه این خبرها و تصاویر در سطح ملتهای جهان و سپس ایجاد یک حس مشترک جمعی و اقناع وجدانی افکار ملتها در «دیگریزدایی» از هویت ملت فلسطین در اذهان آنهاست تا وضعیت موجود در غزه را نه یک وضعیت طبیعی در میان مردمانی در دوردست بلکه به عنوان یک نسلکشی و خونریزی تاریخی به رسمیت بشناسند. شاید که غیرتها بجنبد!