جوان آنلاین: دختر جوانی که با همدستی یکی از دوستانش اموال عمویش را سرقت کرده بود تا با پولهای سرقتی به سفر خارجی برود تلفن همراهش را در محل جا گذاشت و دستش رو شد.
اواخر دیماه امسال پزشکی در تهران به اداره پلیس رفت و از سارقانی به اتهام سرقت چند میلیاردی از خانهاش شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: «من پزشک متخصص زیبایی هستم و درآمد خیلی خوبی دارم. مدتی قبل برای سرمایهگذاری، یورو و سکه خریدم و در خانه نگهداری میکردم. شب قبل من و خانوادهام، خانه خواهرم شام دعوت بودیم و تا نیمههای شب هم آنجا ماندیم. وقتی به خانه برگشتیم، متوجه شدیم وسایل خانه بههم ریخته است. احتمال دادیم سارق یا سارقانی به خانهمان دستبرد زدهاند و بلافاصله به محل نگهداری یوروها و سکهها رفتیم و دیدیم ۵۰ هزار یورو و ۳۰ سکه طلا هم سرقت شده است. سپس دوربینهای مداربسته را بررسی کردیم و دیدیم دو فرد که لباس مشکی به تن و ماسک به صورت دارند وارد خانه شده و دست به سرقت زدهاند.»
تلفن همراه سارق
در حالی که مأموران پلیس تحقیقات خود را برای شناسایی سارقان آغاز کرده بودند، شاکی دوباره با اداره پلیس تماس گرفت و گفت یکی از سارقان گوشی تلفن همراهش را در خانهمان جا گذاشته است. شاکی گفت: «دقایقی قبل صدای زنگ گوشی از پشت تختخوابمان بلند شد. من و همسرم تعجب کردیم، چون گوشیهای ما دستمان بود. وقتی پشت تخت را نگاه کردیم، گوشی یکی از سارقان را پیدا کردیم، اما گوشی باطریاش تمام و خاموش شد.»
مأموران در بررسیهای فنی متوجه شدند گوشی متعلق به دختر برادر شاکی به نام پرستو است. در بررسیهای دوربینها هم مشخص شد دو سارق زن هستند و با کلید یدک وارد خانه شدهاند. بدین ترتیب پرستو تحت تعقیب قرار گرفت، اما مأموران دریافتند وی پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته است.
بازداشت
تحقیقات برای دستگیری سارقان ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل مأموران متوجه شدند پرستو به تهران برگشته است که او را بازداشت کردند. متهم پس از انتقال به اداره پلیس به سرقت از خانه عمویش با همدستی یکی از دوستانش به نام فریبا اعتراف کرد. فریبا هم پس از دستگیری به جرم خود اقرار کرد.
آرزوی سفر به آفریقا
پرستو، دختر ۱۸ سالهای است که با همدستی یکی از دوستانش نقشه سرقت از خانه عمویش را طراحی و اجرا کرده است. او مدعی است تصمیم داشته همراه دوستش با پولهای سرقتی نوروز امسال برای تفریح به آفریقای جنوبی بروند که دستگیر میشوند.
پرستو سابقه داری؟
نه، من خلافکار نبودم که بخواهم سابقه کیفری یا سرقت داشته باشم. اولین بار است که دستگیر شدم.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
واقعیتش یکی از آرزوهایم این بود که برای تفریح به کشورهای اروپایی و آفریقایی بروم. خیلی دوست داشتم امسال نوروز یک سفر تفریحی به آفریقای جنوبی داشته باشم، اما وضع مالیام خوب نبود و نمیتوانستم به آرزویم برسم، به همین خاطر تصمیم گرفتم از خانه عمویم سرقت کنم و با پولهای سرقتی به آرزویم برسم. فهمیدم او مقدار زیادی سکه و پول خارجی در خانهاش نگهداری میکند. واقعیتش این نقشه از شب یلدا به ذهنم خطور کرد. آن شب همه خانه مادربزرگم دعوت بودیم و همه از کار و زندگی و وضعیت اقتصادی کشور و مسائل دیگر با هم صحبت میکردند. عمویم پزشک زیبایی است و وضع مالی خوبی دارد، آن شب از صحبتهایش متوجه شدم ۵۰ هزار یورو و ۳۰ سکه طلا برای سرمایهگذاری خریده است. وقتی شنیدم وسوسه شدم که طلاهایش را سرقت کنم و از همان شب نقشه سرقت را طراحی کردم.
کلید یدک را چطوری به دست آوردی؟
من ابتدا یکبار به بهانهای به خانه عمویم رفتم و محل نگهداری پولها و سکههایش را پیدا کردم. در میهمانی بعدی به صورت مخفیانه کلید خانهشان را از کیف زن عمویم برداشتم. وقتی همه چیز کامل شد به دوستم که با هم تصمیم گرفته بودیم به سفر خارج از کشور برویم، پیشنهاد سرقت دادم و او هم قبول کرد.
وضع مالی خانوادهات خوب نیست؟
ما وضع مالی خوبی داشتیم. پدرم تاجر بود، اما چند سال قبل ورشکست شد. در واقع یکی از دوستانش از پدرم کلاهبرداری کرد و پدرم بدهی بالا آورد و به زندان افتاد. هرچه داشتیم فروختیم و پدرم را از زندان آزاد کردیم و الان وضع مالی خوبی نداریم.
درباره شب سرقت توضیح بده؟
نقشه ما کامل بود و من منتظر ماندم تا عمویم و خانوادهاش به میهمانی یا مسافرت بروند. شب حادثه متوجه شدم خانه عمهام شام دعوت هستند و این بهترین فرصت برای سرقت بود. وقتی آنها به میهمانی رفتند، من و دوستم لباس یکدست مشکی پوشیدیم و نقاب زدیم و با کلید یدک وارد خانه عمویم شدیم. به سرعت اموال او را سرقت کردیم و بیرون آمدیم. تصور میکردیم نقشه را بدون نقص اجرا کردهایم، اما خبر نداشتم که تلفن همراهم را در خانه عمویم جا گذاشتهام.
چه شد که موبایلت را در آنجا جا گذاشتی؟
من کمی فراموشکارم. آن شب گوشیام را روی لبه تخت گذاشتم تا سکه و پولهای خارجی را که داخل تخت جاسازی شده بود، بردارم. وقتی سرقتمان را انجام دادیم و از آنجا بیرون آمدیم، من فراموش کردم تلفن همراهم را بردارم.
کی متوجه شدی؟
وقتی به خانه دوستم برگشتیم، متوجه شدم تلفن همراهم را جا گذاشتهام. ما بلافاصله به خانه عمویم برگشتیم، اما دیدیم چراغهای خانه آنها روشن است که فهمیدم به خانه برگشتهاند. دیگر کاری از دستمان ساخته نبود.
بعد چه کار کردید؟
متوجه شدیم که دستمان رو شده و فرار کردیم، اما به دام افتادیم.