جوان آنلاین: امروزه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در کشور با چالشهای زیادی روبهرو هستند. اگر بخواهیم به دنبال کاستن این چالشها و حرکت به سمت نوگرایی و احیای مسئولیتهای علمی، پژوهشی و اجتماعی این مراکز باشیم، ناچار خواهیم بود نخست تصویر درست و نزدیک به واقعیتی از دانشگاهها داشته باشیم، بنابراین وجود مراکزی که بتوانند به صورت راهبردی به این موضوع ورود و دادههای درستی از وضعیت موجود گردآوری و آنها را در روندهای علمی فرآوری کنند و به مراکز سیاستگذاری برسانند، گریزناپذیر است. گفتوگوی ما با دکتر محمدحسین امیدخدا، رئیس مرکز مطالعات راهبردی آموزش عالی و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی به این موضوعات میپردازد.
اگر ما نیازمند تحول در نظام آموزش عالی کشور هستیم گام اول این تحول از دیدگاه شما چیست؟
در همه جای دنیا موتور پیشران و جایگاهی که میتواند برای هر کشوری توسعه ایجاد کند، دانشگاهها و نظام آموزش عالی آن کشور است، بنابراین ما نیازمند تحول در نظام آموزش عالی هستیم. امروز مهم این است که بدانیم نظام آموزش عالی ما کجا قرار گرفته است. اگر این را بدانیم چه بسا بتوانیم برنامهای برای تحول داشته باشیم. گام اول هر تحولی «شناخت وضعیت» است، از طرفی برای شناخت وضعیت موجود نیاز به مکانیسمها، ابزارها و ساختارهایی داریم که در متحولکردن حوزه مسائل علمی، پژوهشی، نوآوری، فناوری، فرهنگی، اجتماعی، حکمرانی، مدیریتی و اقتصاد به کار آید. تنوع مباحث در نظام آموزش عالی تقریباً از حیث موضوعی به اندازه مباحثی است که در کشور وجود دارد. از سویی در نظر بگیرید که نظام آموزش عالی ما یکپارچه و منسجم نیست. ما متولیان مختلفی در این باره داریم. وزارت علوم، بهداشت و وزارت آموزشوپرورش- به واسطه دانشگاه فرهنگیان، دانشگاه رجایی و فنی حرفهای- و دانشگاه آزاد اسلامی متولیان مختلفی هستند که فعالیت میکنند؛ و وقتی سیاستگذاران و متولیان متعدد میشود...
قاعدتاً سیاستها ممکن است دچار تعارض و نوسان شود. امروز میخواهیم نظام آموزش عالی کشور را بسازیم، سراغ وزارت علوم میرویم و میبینیم شناختی وجود دارد، اما در قوارههای وزارت علوم و دانشگاههای آن. در وزارت بهداشت شناختی وجود دارد، اما محدود به دانشگاههای وزارت بهداشت است. حال وقتی میخواهیم این شناختها را جمع کنیم، میبینیم امکانپذیر نیست، چون هر کدام از بخشها با روشهای تحلیل و شاخصهای خود مسائل را بررسی کردهاند. گام دوم در مسیر تحول، فرایند حل مسئله است. ما در این حوزه هم واجد یکپارچگی نیستیم و خیلی از قوانین و آییننامههای ما مبتلا به بخشینگری است. در جایی آییننامهای مصوب میشود و در جای دیگر دقیقاً خلاف آن آییننامه را میبینیم. در سیاستگذاری و اجرا هم این مسئله وجود دارد.
خب چه کار میتوان کرد؟
اگر مجموعهای باشد که با نگاه فرابخشی در بررسی وضعیت موجود و فرایند حل مسئله یکپارچگی را ایجاد کند، بخشی از مسیر قابل جبران خواهد بود.
منظورتان از مجموعه چیست؟
ما بعد از شناسایی مسئله، راهکار را در این دیدهایم که مجموعهای را ایجاد کنیم که فراتر از بخشها بتواند در شناخت وضعیت، سیاستپژوهی و سیاستگذاری مشارکت داشته باشد. هدف مرکز مطالعات آموزش عالی این است که نگاه یکپارچهای به نظام آموزش عالی کشور داشته باشد. شناخت وضعیت از نگاه ما رهیافتبخشی نیست، البته با کمک همه دستاندرکاران در بخشها میتواند این اتفاق بیفتد، اما در نهایت ما گریزی نداریم جز اینکه ترسیم دقیقی از وضعیت موجود نظام آموزش عالی داشته باشیم. در این ارتباط ما گروهی را در مرکز مطالعات به نام گروه افکارسنجی پرسوجو ایجاد کردهایم که وضعیت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و سبک زندگی هر دانشگاه را به صورت موردی بررسی کند و با تجمیع اطلاعات و با اتخاذ شاخصهای واحد، بتوانیم شناختی از وضعیت موجود به سیاستگذاران ارائه کنیم. برای این منظور در سال ۱۴۰۲ از مشارکت ۶۸ هزار دانشجو در ۲۵۰ دانشگاه بهره بردیم و تحت عنوان پروژه نشان دانشگاه، افکارسنجی گستردهای درباره وضعیت دانشگاهها روی داد. در واقع میخواهیم به یک نشان از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از دانشگاه برسیم با محوریت و اولویت دانشجو.
یعنی از دانشجوها پرسیده شده بود که مثلاً دیدگاهشان درباره سبک زندگی، علایق، دغدغهها، انتظارات و نقدهایشان چیست؟
بله، ما اگر نتوانیم صدای دانشجویان را بشنویم، نمیتوانیم تصمیم درستی بگیریم و سیاست درستی اتخاذ کنیم. در گام دوم وقتی شناخت حاصل شد، وارد بحث سیاست پژوهشی و فرایند حل مسئله میشویم. ما در این فرایند اندیشکدهای به نام «خانه اندیشه» را ایجاد کردهایم. این مجموعه ذیل مطالعات راهبردی آموزش عالی است. این خانه مرکب از استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه بهعلاوه دانشجویان نخبه است که در مقاطع تکمیلی تحصیل میکنند و دانشجویان برتر کشور هستند. ما امروز حدود ۳۵۰ نفر پژوهشگر در خانه اندیشه داریم که اعم از استادان دانشگاه و دانشجویان نخبه مقاطع تحصیلات تکمیلی و دکترا هستند.
در واقع سازوکارها را میخواهید به گونهای بچینید که مسائل آموزش عالی از سوی دستاندرکاران همین مجموعه حل شود؟
بله، همان عناصر آموزش عالی.
شما میگویید ما دیدگاه دانشگاهیان را معیار قرار میدهیم، اما این دیدگاهها لزوماً واحد نیست. با چه ابزاری میتوانید به جمعبندی و تشکیل یک سازواره برسید؟
افکارسنجی علم شناختهشدهای در دنیاست. شما با متدهای علمی میتوانید نتایج را به جامعه تعمیم دهید. مگر در همین انتخابات اخیر نمونهگیری نشد؟ طبیعتاً سرشماری نمیکنید. این نمونه شاید چندهزارنفر باشد، اما اگر این نمونهگیری علمی باشد، شما میتوانید نتایج را تعمیم دهید و خیلی وقتها میبینید نزدیک به واقعیت است.
یعنی هر چقدر ذهنیت و پیشفرضهایمان را دخالت ندهیم، این فرایند علمی خواهد بود؟
دقیقاً، یکی از اولین نکتهها در پژوهش علمی این است که پژوهشگر نسبت به موضوع سوگیری نداشته باشد. اگر از اول فرض کنید که باید به فلان نتیجه رسید، به همان میرسید، بنابراین شما باید تمام سوگیریها را کنار بگذارید و با فکر آزاد و نگاه درست مسئله را ببینید.
شما در همین پژوهشها به چه نتایجی رسیدهاید؟
بررسیها در ابعاد مختلفی صورت گرفت که از سبک زندگی تا علایق و تمایلات دانشجویان را دربرمیگرفت، بنابراین طیف زیادی از دادهها بود.
مثال میزنید؟
مثلاً یکی از موضوعات امروز جوانان، تمایل به مهاجرت است. درصد قابل توجهی از دانشجویان تمایل به مهاجرت را ابراز میکنند، اما ما صرفاً برخورد توصیفی با این موضوع نداشتهایم. ما آنجا از علتها و دلایل هم میپرسیم، چون برای سیاستگذار مهم است.
دانشجوها در این باره چه میگویند؟
خیلی از ریشههای مهاجرت با توجه بیشتر به مسائل حوزه دانشجویان و استادان قابل حل است. ما در خانه اندیشه، مسائل را جمعبندی و به صورت بستههای سیاستی برای سیاستگذاران آماده میکنیم. همچنین طی فراخوانها و بررسیها دانشجویان نخبه را شناسایی کردهایم. از طرفی بسیاری از دانشجویان کارشناسی ما از نظر استعداد قوی هستند و نیاز به مهارت و پرورش دارند، بنابراین ما مدرسه راهبری فرهنگی را ایجاد کردهایم. این مدرسه به دنبال شناسایی دانشجویان مستعد و ارائه و آموزش مهارتهایی است تا آنها را به کنشگر فرهنگی تبدیل کند.
این مدرسه چه زمانی تأسیس شده است؟
از سال ۱۴۰۲ کار خود را آغاز کرده است. ما ۷۲ ساعت سرفصل در قالب هشت درس طراحی کردهایم و در دو ترم آموزشهای خود را به دانشجویان ارائه میکنیم، در نهایت با آزمونها و صدور مدرک، نخبهترها وارد فرایندهای مختلف پژوهشی میشوند، بنابراین میتوانیم بگوییم مرکز مطالعات راهبردی آموزش عالی امروز با سه گروه افکارسنجی، خانه اندیشه و مدرسه راهبری فرهنگی فعالیتهای خود را دنبال میکند.
مطالعاتی که امروز در حوزه افکارسنجی انجام میدهید، چه ویژگیهایی نسبت به مراکز دیگر دارد؟
این ویژگی اول از همه در تعداد مراکزی است که مورد مطالعه قرار میگیرد. ما این مطالعه را در ۲۵۰ دانشگاه اصلی کشور انجام دادهایم و این هدفگذاری میتواند توسعه پیدا کند و تمام دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور را دربر بگیرد، پس شاید هیچ مرکز و بخشی در این حجم و تعداد وارد این فضا نشده است. پیشبینیمان برای این دوره این است که ۸۰ تا ۹۰هزار دانشجو در دوره جدید ما در بحث افکارسنجی مشارکت کنند و خبرهها میدانند که عدد فوقالعادهای است و تعمیمپذیری این عدد بسیار بالاست.
این افکارسنجی به صورت پرسشنامه است؟
در این فرایند پرسشنامه طراحی کردهایم و سعی میشود به صورت فیزیکی و حضوری باشد و سوگیری ایجاد نکند تا دانشجو با خیال راحت و در فضایی قابل اعتماد و آسودهخاطر دیدگاه خود را طرح کند، اما یکی از مهمترین موضوعات ما این است که بتوانیم این نگاه و روش را به سایر مراکز و دانشگاهها سوق دهیم و البته صرفاً جامعه هدف ما دانشجویان نباشد. در ادامه مسیر به دنبال آن هستیم که دغدغههای اساسی و جدیمان را احصا و جمعبندی کنیم و با سایر عناصری که در دانشگاه فعال هستند در میان بگذاریم.
مهار سوگیری به نظرم نکته خیلی مهمی است. ما فرض میگیریم که این پرسشنامهها بدون سوگیری باشد و بدون اینکه دانشجو در فشار باشد یا خودش را سانسور کند، جمعآوری شده است. موضوع این است که شما با این دادهها میخواهید چه کنید. اینکه ما صرفاً یکسری داده را جمع کردیم، بسیار خب یک ملات و ماده اولیه خوبی را در اختیار گرفتهایم، اما آن سازهای که شما میخواهید با این مواد و ملات درست کنید، چیست. آیا صرفاً میخواهید به سیاستگذاران و بالادستیها اعلام کنید؟ به هر حال هدف این بود که ما اولاً به واسطه استخراج دادههای واقعی از درون دانشگاه ارزیابی درست از وضعیت آموزش عالی داشته باشیم و بعد این دادهها را در جهت اصلام نظام آموزش عالی کشور به کار گیریم.
فرایندی که ما طی میکنیم، فرایند حل مسئله است. گام اول در این فرایند شناخت است و بعد از اینکه از وضعیت تحلیلی پیدا کردیم و فهمیدیم دانشجویانمان چه نگرانیهایی دارند، آن وقت میتوانیم مسائل را بهتر حل کنیم. ما نمیآییم افکارسنجی انجام دهیم، فقط و فقط به منظور گزارش. نه! این نیست. اینکه دادههای خامی را جمعبندی کنید و گزارشی بدهید، به خودیخود دردی را دوا نمیکند، بنابراین ما به نظرمان میرسد با این فرایند بتوانیم رویکرد سیاستگذاری را در نظام آموزش عالی تا حدی دچار تغییر و تحول کنیم و بهبود ببخشیم. در این صورت با نگاه جامعتری که امروز به همه جوانب نظام آموزش عالی داریم، هم آن عدمیکپارچگی که امروز وجود دارد، جبران میکنیم و هم میتوانیم به بستهبندی سیاستی و پیشنهاد سیاستی سر و شکل بدهیم، پس آنجا هم توجه داشته باشیم که مسائل امروز نظام آموزش عالی فقط مسائل خاص یک دانشگاه نیست، بنابراین نگاه ما قدری باید جامعتر باشد. اگر ما بخواهیم فقط به یک بعد یا زاویه خاصی از نظام آموزش عالی توجه کنیم یا به یک اقلیم خاص یا یک محیط جغرافیایی خاص، ممکن است نتایج تحت تأثیر قرار گیرد، اما اگر به همه بخشهای نظام آموزش عالی توجه داشته باشم و همه بخشها را مورد توجه قرار دهیم، هم توجه به شرایط خاص کردهایم و هم در جمعبندی کلان میتوانیم نتایج دقیقتر و یکپارچهتری ارائه کنیم. از طرفی توجه کنیم که وقتی ما نگاه یکپارچهای داریم، نسخه واحدی نخواهیم پیچید، چون متوجه تفاوت منشأ مسئله خواهیم بود. به عنوان مثال در یک جایی مشکل ما ساختاری است، اما در جای دیگر مربوط به نیروی انسانی میشود، بنابراین توجه به اقتضائات بخشی و در ادامه یکپارچهکردن امور و توجه به اینکه ما بتوانیم به صورت کلان نظام آموزش عالی را مورد توجه قرار دهیم، راهگشا خواهد بود.
خیلی از سازمانهای ما به ویژه مراکز پژوهشی از این مشکل رنج میبرند که خیلی فردگرا و سلیقهگرا هستند. شما پروژهای را شروع میکنید و تا جایی جلو میبرید، اما مثلاً دو سال دیگر از این مجموعه کنار میروید و یک فرد دیگر یا علایق و سلایق دیگر میآید و همه آنچه تاکنون رشته شده بود، پنبه میکند، یعنی همه آن پروژهها کنار گذاشته میشود، در صورتی که میتوان آن برنامهها را ادامه داد، دستکم با پالایش، نقد و ارزیابی، اما کنار گذاشتن واقعاً خسارتبار است. متأسفانه اغلب سازمانهای ما مخترعان چندباره چرخ هستند. نگاه شما به این موضوع چیست؟
یکی از ضعفهای جدی سیاستگذاری، نوسان در سیاستگذاری است. اگر در سیاستها و رویکردهای ما نوسان باشد، طبیعتاً نتیجه مطلوبی به دست نمیآید. وقتی شما سیاستی را اتخاذ میکنید، برای اینکه ثمره آن سیاست را بچینید، زمان لازم دارید که البته ممکن است کوتاهمدت یا بلندمدت باشد، اما اصولاً در مباحث حکمرانی، بازه زمانی بلندمدت است و وقتی میخواهید در حوزه فرهنگ قدم بردارید، نتایج کار به زودی مشاهده نمیشود. چرا؟ چون فرهنگ، حوزه چندلایه و پیچیدهای است. نکتهای که شما میگویید، یعنی نوسان در سیاستگذاری نکته مهمی است و اتفاقاً یکی از ضعفهای سیاستگذاری امروز در کشور است. اما برای اینکه این مشکل پیش نیاید، باید تدابیری هم اندیشید. تدبیر اول این است که وقتی میخواهیم کاری را شروع کنیم، طرح را به درستی و با دقت برنامهریزی کنیم. یک وقتی میآییم برنامهای را اجرا کنیم، زمان کمی را برای تمهیدات، پختگی و چکشکاری آن میگذاریم و بلافاصله وارد اجرای برنامه میشویم، به عبارت دیگر حرکت ما توأم با شتابزدگی بالاست و این یک ضعف جدی است.
در واقع بدون اینکه ارزیابی دقیقی از وضعیت موجود داشته باشیم وارد حیطه حل مسئله میشویم.
بله، همچنین ارزیابی از امکانات، استعدادها، ضعف و قوتها خواهیم داشت. در گام بعدی وقتی شما تدبیر درست و بررسی دقیقی انجام دادید، باید بر مبنای آن تدبیر مکانیسمهای لازم را هم پیشبینی کنید؛ مکانیسمهایی که به اجراییشدن آن پروژه و سناریوی طراحیشده ختم میشود. ما سعی کردهایم طرح تأسیس مرکز راهبردی مطالعات از شتابزدگی دور باشد. این طرح چند سالی است چکش میخورد. چند سالی است توجه میشود کاستیهای نظام آموزش عالی چیست که ما برویم آن کاستیها را مرتفع کنیم. ما نمیخواهیم موازیکاری و دوبارهکاری کنیم، بنابراین کاستیها را شناسایی کردهایم. سعی ما بر ارائه برنامههای دقیق برای جبران این کاستیها بوده، بنابراین با تدابیری که اندیشیده شده است، انتظار داریم انشاء الله مسیر دچار نوسان زیادی نشود.
یعنی هر چقدر جزئینگر باشیم، دید ما برای حل مسئله بهتر خواهد شد.
حتماً همینطور است. اساساً تعارضها و موازیکاریهایی که امروز در میان دستگاهها و نهادهای مختلف کشور میبینیم که بعضاً به کشمکش و خنثیسازی اثر فعالیت و تداخل در وظایف میانجامد و در نهایت به نفع منافع گروهی و ملی ما نیست، از همین نقطه برمیخیزد که ما تصویر درستی از شرح وظایف خود نداریم و نقشه راه و مأموریتهای هر کدام از ما در این فضا مشخص نیست، بنابراین معلوم است کارایی نهادها به شدت تحت تأثیر این موضوع قرار میگیرد، اما وقتی یک نهاد به صورت میدانی و نه ذهنی در کف جامعه هدف خود حضور پیدا و دادههایی را جمع میکند که از بطن آن جامعه استخراج شده است و بعد این دادهها پایهای برای تحلیل علمی و کارشناسی قرار میگیرد، در آن صورت ما یک گام جدی در مشاهده واقعبینانه مسائل و به تبع آن حل آن چالشها برخواهیم داشت. خیلی وقتها میبینید سیاستگذار ما واقعاً میخواهد به سمت حل مسئله برود، اما، چون برآوردها دقیق نیست، در نهایت به هدف خود نمیرسد. در هر حال دادهها و تحلیلها به شما به عنوان سیاستگذار کمک میکند، دیدی نسبت به مهار یک چالش اجتماعی داشته باشید و مهم این است که یافتهها و تحلیلها شما را به این نقطه میرساند که نوع سیاستگذاری در آن منطقه تغییر کند یا اگر خلأ قانونی در این باره وجود دارد، آن خلأ مرتفع شود و نکته مهم این است که بررسی دقیق شبههسوز است.
مثال میزنید؟
مثلاً یکی از شبههها بحث تعلق خاطر دانشجویان به کشور و نمادهای ملی کشور است. ما در پژوهش اخیری که انجام دادهایم، متوجه شدهایم بخش قابل توجهی از دانشجویان از تمایل خود به مهاجرت سخن گفتهاند، اما وقتی از آنها پرسیدهایم اگر موانع حضور شما در کشور مرتفع یا کم شود، چه کار میکنید، غالب دانشجویان یعنی ۹۵ درصد اشاره کردهاند که ما تمایل جدی داریم بمانیم. خب این تصویر ما را از موضوع دستخوش تغییر میکند و به نفع منافع ملی کشور است. اگر مسئله را بشناسیم، میتوانیم آن را حل کنیم. در مدرسه راهبری، دورهای وجود دارد که ما میتوانیم مدعی شویم این دوره در کشور اجرا نشده است. آن دوره تحت عنوان
MCL) Master of culture of leadership) دوره پیشرفته راهبری فرهنگی- است. ما در مباحث فرهنگ پاردایمی داریم با عنوان مدیریت فرهنگ. اینطور بگویم، یک پارادایم اداره فرهنگی داریم، یک پارادایم مدیریت فرهنگ و یک پارادایم جدیدتری که از سال ۲۰۰۰ به بعد در دنیا حاکم شده و آن هم رهبری فرهنگی است. این یعنی به جای اینکه در حوزه فرهنگ، سرمایهگذاریهای جدی روی ساختارها انجام دهیم، بیاییم این سرمایهگذاریها را به سمت افراد و نیروی انسانی توانمند ببریم که این افراد رهبر فرهنگی شوند، بنابراین امروز در دنیا و در کشور ما بعضاً یک سلبریتی تأثیر بیشتری نسبت به یک دستگاه فرهنگی دارد. حالا اگر بتوانیم رهبران فرهنگی را تربیت کنیم که در جهت ارزشها و اهداف نظام جمهوری اسلامی باشند، خیلی ارزشمند است و اگر ما بتوانیم این پارادایم را حاکم کنیم، از بسیاری از هزینهها کاسته خواهد شد، بنابراین ما سرفصلهایی که در دوره پیشرفته راهبری فرهنگی طراحی کردهایم، شامل برنامهریزی فرهنگی، فن بیان و مهارتهای ارتباطی و شبکهسازی میشود. امروز در حکمرانی فرهنگی، شبکهسازی یک اصل است و ما زمانی میتوانیم اثرگذار باشیم که دانشجوی ما ذهن و رویکرد شبکهساز داشته باشد، مهارتهای رسانهای، مهارتهای حل مسئله و تصمیمگیری نیز همین طور است. ما میخواهیم فردی وارد عرصه حکمرانی فرهنگی شود که مسائل را عالمانه بررسی و تحلیل کند. آینده پژوهشی نکته دیگر است. آیا ما نباید به روندهای آینده توجه نشان دهیم؟ طبیعتاً علل بسیاری از مسائل و مشکلاتمان این است که نتوانستهایم مسائل را در آینده ببینیم، در حالی که سرعت روندهای امروز بسیار بالاست، بنابراین نیاز به پیشبینی داریم. ما میخواهیم دانشجویی را تربیت کنیم که بتواند در حکمرانی فرهنگی کشور وارد شود تا ضعف در این عرصه را جبران کنیم.