جوان آنلاین: سینمای ایران در حال حرکت به سمتی است که فیلمسازان قدیمی که گاهی فیلمهای نسبتاً خوبی میساختند هم به تدریج به ساخت فیلمهای شبهکمدی روی آورند، فیلمهایی که ماقبل از فیلمفارسی و فیلم هندی است، آثاری که هیچ مناسبتی با دهه جاری ندارند و با چند بازیگر میخواهند به زور از مخاطب خنده بگیرند، اما چنین توانایی را ندارند. پس از کیانوش عیاری که سال گذشته با فیلم به شدت ضعیف و شبهکمدی ویلای ساحلی همه علاقهمندانش را ناامید کرد، حالا این سعید سهیلی است که به عنوان یک فیلمساز از دست رفته، مهر تأیید بر از دست رفتگی خود میزند.
فیلم «پول و پارتی» ساخته سعید سهیلی حتی از طراحی پوستر و نامش هم مشخص است که درون آن چه میگذرد. سهیلی که در دهه ۷۰ فیلمهایی به مراتب جدی و مهمی میساخت و مشخص بود حاصل یک اندیشه و تأمل است، اما به یکباره «چارچنگولی» و «گشت ارشاد» و «ژن خوک» را ساخت که هیچکدام از این آثار، مشخصههای ژانری و سینمایی دقیقی ندارند. حالا «پول و پارتی» از ساختههای گذشته سهیلی به مراتب ضعیفتر و البته الکن و لوستر است. ماجرای دو جوان فقیر عاشق، که برای رسیدن به پول نقش آدمهای ثروتمند را بازی میکنند. چنین فیلمهایی با چنین موضوعاتی بهتر از «پول و پارتی» در سینما و تلویزیون ساخته شدهاست.
حالا در سال ۱۴۰۳ چه لزومی دارد چنین فیلمی ساخته شود؟ اثری که محوریتش میخواهد بیپولی و فقر باشد، اما آنقدر لمپن و بیقواره است که نمیتواند حتی ذرهای به مسئله جدی نزدیک شود. فیلمنامهای وجود ندارد، همهچیز در حد یک بداهه است. آدمهای فیلم کثیف و آلودهاند و سهیلی اینگونه اندیشیدهاست که آدم فقیر برای رسیدن به ثروت باید خلافکار باشد. این نگاه و طرز فکر در ذهن یک کارگردان فاجعه است. تمام تمرکز سهیلی در ایجاد شوخیهای مقطعی بوده که هیچ کدام کار نمیکند.
حتی بازی ساعد سهیلی در نقش شاهد به اندازهای تکراری و دستمالی شدهاست که ذرهای باورپذیر نیست. سهیلی سعی نکرده از امیرجعفری یا پردیس احمدیه و مهدی هاشمی بازی بگیرد. تمامی عناصر فیلم در یک بلاتکلیفی قرار دارند، دیالوگهای سخیف با موقعیتهای کثیف چگونه میتواند تبدیل به یک فیلم سینمایی شود، سهیلی به کجا و به چه تفکری رسیدهاست که میخواهد از صدای ادرار خنده بگیرد؟! این نوع سکانسها در سینمای عامهپسند هم چندشآور است. میگویند فیلم «پول و پارتی» کمدی رمانتیک است، اما واضح است که سهیلی نه کمدی را میداند و نه درکی از رمانتیک بودن دارد. از اینکه پسر برای دختر آواز بخواند یا مانند آن فیلم قبل انقلابی دختر و پسر روی موتور در جاده و خیابان نشان دادهشود، رمانتیک بودن بیرون نمیآید.
اینکه فیلم اسپانسر داشتهباشد و میزانسن طوری طراحی شود که نام اسپانسر در کادر باشد، فیلم را پدید نمیآورد، سطحیانگاری در ساخت فیلم سینمایی به طوری همهگیر شده که وقتی فیلمهایی مانند «پول و پارتی»، «فسیل» و «هتل» را کنار هم میگذاریم، انگار یک نفر آنها را ساختهاست؛ فیلمهایی که نه تفکر دارند و نه مسئله مخاطب را میدانند.
سهیلی عادت دارد در کنار ابتذال گاهی دیالوگهای سیاسی - اجتماعی هم در دهان تیپهای شخصیتیاش بگذارد و اینبار هم این کار را انجام دادهاست، اما نه شاهد و نه دنیا اندازه چنین حرفهایی نیستند. زمانی که فیلم پوچ است و هیچ چیزی برای عرضه ندارد، زمانی که کارگردان فارغ از قدری تفکر مخاطب را بیعقل فرض میکند و هر خزعبلی را میسازد، قطعاً مخاطب آن را پس میزند، واقع مطلب این است که دوره فیلمفارسی و فیلم هندی خیلی وقت است که گذشته، اما سهیلی گویی در زمان متوقف ماندهاست. مخاطب امروز هوشمند است و میفهمد که سعید سهیلی دیگر توانایی لازم را برای کارگردانی ندارد، چراکه دیگر دغدغهای وجود ندارد، این را میتوانیم در یک پلان ساده ببینیم که دوربین سهیلی در جایی قرار دارد که اشتباه است.