امریکا در دوران کرونا به شدت پول چاپ کرد. آمارها نشان میدهد هر آنچه تا قبل از کرونا در امریکا پول چاپ شده بود، در دوران کرونا هم چاپ شد، یعنی میزان نقدینگی در این کشور طی مدت دو سال حدوداً دو برابر شد که منجر به تورم زیادی شد. میتوان گفت سرجمع و تا هم اکنون- در طول مدت از ابتدای کرونا تا امروز- این چاپ پول منجر به حدود ۳۰درصد تورم در امریکا شده است. بعد از فروکش کردن موضوع کرونا «فدرال رزرو» امریکا سیاست انقباضی پولی را برای جلوگیری از تورم بیشتر اتخاذ کرد تا دلار امریکا را قوی کند و تورم را از بین ببرد، اما همزمان و در یک برنامه ازپیشتعیینشده در آن سمت دنیا جنگ روسیه و اوکراین شروع و منجر به یکسری زنجیره اتفاقات شد که یکی از آنها بالا ماندن قیمت نفت بود و دیگر اتفاق اینکه با توجه به اینکه اوکراین و روسیه مقدار زیادی از غلات دنیا را تأمین میکردند، قیمت جهانی مواد غذایی بالا رفت که این موضوع خود سبب بالاتر رفتن تورم امریکا و بالا ماندن آن شد و این کشور مجبور شد در زمستان گذشته اکثر ذخایر استراتژیک خود را صرف فروش انرژی به اروپا و مصرف خود کند.
امریکا یکی از کشورهایی است که تولید نفت بسیار زیادی دارد، اما مصرف نفت در این کشور روزانه حدود ۸۰۰هزار بشکه بیشتر از تولید است، بنابراین نیاز به واردات دارد، از طرفی رئیسجمهور وقت امریکا برای گدایی انرژی راهی ریاض شد، ولی این دیدار مانند دیدارهای گذشته طرفهای عرب و امریکایی نبود، هر چه باشد نام خیابان سفارت عربستان در امریکا به نام «جمال خاشقجی» تغییر یافته و عربستان هم به روسیه نزدیک شده بود، بنابراین عربستان برای یاری امریکا مانند گذشته مشتاقانه عرضه انرژی را در بازارهای جهانی زیاد نکرد و این بار نه تنها عرضه را زیاد نکرد بلکه برای دهنکجی هم که شده مقداری از عرضه نفت را کم کرد.
سراغ قیمتها میرویم. قیمت نفت پس از شروع جنگ روسیه و اوکراین سقف تاریخی خود را شکست و قیمت نفت سنگین تا محدوده ۱۳۵دلار در هر بشکه صعود کرد. قیمت گندم هم همین عمل را تکرار کرد و حدود ۶۰درصد صعود داشت، البته بر کسی پوشیده نیست در محاسبات تورم پوسته قیمت انرژی و مواد غذایی محاسبه میشود، ولی در محاسبات تورم هسته این دو نرخ به علت جابهجایی زیاد از قیمتها حذف میشوند و برای بانک مرکزی امریکا مهمترین بخش تورم هسته در بخش مصرف، مصرفکننده است، اما نکته قابل توجه این است که درست است در تورم هسته این دو نرخ کسر میشوند، ولی معمولاً تورم هسته ادامهدهنده راه تورم پوسته است، زیرا با بالا رفتن نرخ انرژی و مواد غذایی خودبهخود هزینه جابهجایی مابقی کالاها و هزینه خانوار افزایش مییابد و این دو روی مقدار دستمزد و مقدار مابقی هزینهکرد خانوارها تأثیرگذارند.
از طرفی سال گذشته امریکا با رهسپار کردن ذخایر استراتژیک انرژی خود و البته سیاستهای پولی انقباضی توانست تا حدودی قیمت طلای سیاه را از سقف خود به زیر بکشاند، اما از طرف دیگر معمولاً در فصل گرما و با افزایش دمای هوا در نیمکرهشمالی زمین و با توجه به اینکه بیش از ۹۰درصد از جمعیت زمین در نیمکرهشمالی زندگی میکنند، تقاضا برای انرژی به چند دلیل در تابستان افزایش پیدا میکند:
اول آنکه فصل تعطیلات تابستانی در مدارس است و معمولاً در این فصل مسافرتهای تابستانی شروع میشود که احتیاج به انرژی را بیشتر خواهد کرد، مخصوصاً اگر مسافرت با هواپیما انجام شود.
دوم آنکه به علت گرم بودن هوا احتیاج به وسایل سرمایشی زیادتر میشود، در نتیجه مصرف انرژی بیشتر خواهد شد.
سوم آنکه معمولاً قراردادهای خرید نفت به صورت آتی هستند، یعنی شرکت یا کشوری معمولاً نمیتواند هماکنون نیاز خود را برآورده کند و باید برای این کار برنامه داشته باشد، بنابراین در تابستان کشورها شروع به خرید نفت و فرآوردههای نفتی میکنند تا در زمستان با مشکل روبهرو نشوند.
شاید با خود فکر کنید که غرب و کشورهای اروپایی و امریکا با داشتن انرژی اتمی دیگر نیازی به انرژی فسیلی ندارند، ولی اینگونه نیست. انرژی هستهای فرایند خاصی دارد، با آنکه در حال توسعه است ولی نیاز به انرژی فسیلی همچنان بازار جذاب خود را دارد و اکثر کشورها کماکان بیشتر انرژی خود را از راه سوختهای فسیلی تأمین میکنند، به جز تعداد اندکی از کشورها مانند سوئیس که نیاز خود را به انرژی فسیلی به حداقل ممکن رسانده است، مابقی کشورها بیشتر انرژی خود را از طریق انرژی فسیلی تأمین میکنند، حتی یکی از دلایل ناترازی واردات و صادرات کشور ژاپن در یکیدو سال گذشته همین بالا بودن قیمت انرژی فسیلی بوده است.
در این بین و با بالا رفتن قیمت انرژی، امریکا فهمید قافیه را باخته است. این کشور دلیل اینکه عربستان این بار به یاری امریکا نرفت را از نظر خود فهمیده بود، هر چند برای این موضوع میتوانیم دلایل بسیاری بشماریم، مانند اینکه نفع اقتصادی امریکا در چیست و نفع اقتصادی عربستان کجاست. مسلماً نفع امریکا در بر هم زدن صلح در غربآسیا و گرفتن ماهی از آب گلآلود است. مدتهای مدیدی عربستان این بازی را خورده است و این بار هم شاید اثر کند، اما نفع عربستان در چیست؟ عربستان مانند بسیاری از کشورها رؤیاهای بزرگی در سر دارد که دیگر زیر یوغ بودن امریکا جوابگوی آنها نیست، اما اگر معما امنیتی شود، هر کشور و آدمی برای بقای خود دست به هر کاری میزند.
شاید یکی از دلایلی که چین دائم در حال سرمایهگذاری در مابقی کشورهاست، همین موضوع باشد. بحث کشور چین و سرمایهگذاری این کشور شد، یکی از این سرمایهگذاریها طرح یک کمربند یا جاده است که یکی از این مسیرهای جادهای احیای جاده ابریشم است و دیگر مسیرها برای رسیدن به آفریقا از عربستان میگذرد، بنابراین به نفع چین است که در منطقه غرب آسیا صلح و آرامش برقرار باشد تا بتواند اقتصاد خود را شکوفاتر کند، اما دقیقاً برعکس این موضوع به نفع امریکاست، ضمناً این موضوع را هم فراموش نکنید که به علت پترو دلار (برابری نفت در برابر دلار و رایج بودن فروش نفت و گرفتن دلار در برابر این فروش) هر مقدار قیمت نفت بالاتر باشد، ابتدا تأثیر تورمی روی کشور امریکا میگذارد، اما باعث میشود دلارهای چاپشده به سمت کشورهای نفتخیز حرکت کنند و تورم از امریکا به این کشورها منتقل شود، یعنی با شروع هر جنگی که یکی از آثارش بالا رفتن قیمت نفت است، ابتدا امریکا کمی زیان میکند، اما در انتها از منظر اقتصادی برنده بازی خواهد بود. در حقیقت از منظر اقتصادی روشن شدن آتش جنگ در هر کجای جهان به نفع امریکا تمام خواهد شد.
برای جمعبندی میتوان گفت امریکا به خلیجفارس برگشته و سناریونویسان این موضوع حداقل دو پلن (نقشه) در سر دارند:
اول اینکه با آرامش فقط ثابت کنند ما هستیم و میتوانیم از کشورها در برابر یکدیگر محافظت کنیم، یعنی گرفتن مجدد کارت بازی و نقش پلیس منطقه.
دوم اینکه اگر نشد از شروع کردن یک جنگ هم نفع خواهد برد و ممکن است کشورهای منطقه را با یکدیگر درگیر کند و سپس طرف یکی را بگیرد یا اعلام بیطرفی کند.
در هر صورت امریکا آمده تا نفت ببرد، چون به آن احتیاج دارد و کماکان بیش از ۷۰درصد از انرژی خود را از طریق انرژی فسیلی تأمین میکند و دیگر ذخایر استراتژیک هم ته کشیده است، حال اگر شد با مماشات، اگر نشد با گلآلود کردن آب. کشورهای منطقه اگر کمی باهوش باشند و متحد عمل کنند و امنیت منطقه را خود به دست گیرند و امریکا را با هماهنگی یکدیگر از خلیجفارس بیرون کنند، یک سال آینده سالی تماشایی خواهد شد، هر چند تجربه نشان داده است این انتظار دور از واقعیت است.
تحلیلگر بازارهای مالی